PEZHVAKEIRAN.COM برخی پزشکان ایران اسلامی و سوگند نامه انباشت ثروت
 

برخی پزشکان ایران اسلامی و سوگند نامه انباشت ثروت
م. کامبوزیا

 
روایت می کنند که جمعی از طلاب هراسان و شتابان به حضور مجتهد قدرتمند اصفهان، شیخ الاسلام محمدتقی رازی نجفی مسجد شاهیان اصفهانی، معروف به آقا نجفی(1225 – 1293) رسیدند و گفتند که آقا چه نشسته ای که در شهر یک طلبه دزد را دستگیر کرده اند!
آقا نجفی لبخندی معنی دار می زند و در پاسخ می گوید: نگویید یک طلبه دزد! بلکه بگویید یک دزد را در لباس طلبگی دستگیر کرده اند!
 
***
در طی این تحقیق پزشکانی نیز ملاقات شده اند که در کمال صداقت و درستکاری به وظیفه حرفه ای خود عمل می کرده اند، بدون آنکه حتی نیم نگاهی نیز به انباشت ثروت از طریق ترفند های خارج از اخلاق پزشکی داشته باشند. از این جهت روی سخن این مقاله با آن راستکاران نیست. 
 
یکی از دوستان هم دانشگاهی، ب. ذ. که پس از اخذ مدرک دکترای پزشکی از ایران در پیش از انقلاب، برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته و در خاتمه تحصیلات رحل اقامت در آنجا افکنده بود، چند ماه پیش سفری به شهر خود یکی از مراکز استان ها  داشته و به توصیه نگارنده، دست به تحقیقی عملی در مورد طبابت توأم با تجارت در آن شهر زده بوده است. در ادامه چکیده تحقیقات آن دوست آورده می شود با این توضیح که در بازگویی خاطرات او از ضمیر اول شخص مفرد استفاده می گردد.
 
در شهر زادگاهم که از هواپیما پیاده شدیم. همه ما مسافرین را پیاده به سوی سالن فرودگاه که فاصله اندکی با محل توقف هواپیما داشت، راهنمایی کردند. سکوت و سکونی که در محوطه باند ها فریاد می زد به خوبی نشان از بی رونقی فعالیت این فرودگاه داشت. این موضوع بیشتر وقتی به چشم می خورد که مسافر در سفر خود به ترکیه در فرودگاه آتاتورک استانبول که از شدت ازدحام مسافران در حال انفجار است پیاده شده باشد. چشمم به ساختمان حقیر فرودگاه که افتاد حیرت کردم. وقتی وارد سالن فرودگاه شدم کوچکی و نازیبایی داخل آن ساختمان نیز مرا شگفت زده کرد. پس از گذشت 38 سال که تحولاتی قابل اعتنا در امر ساخت و بازسازی فرودگاه ها در جهان و منطقه به وجود آمده است، فرودگاه زادگاهم که مثلاً عنوان مرکز استان را نیز یدک می کشید، به نسبت آنگونه که در پیش از انقلاب بود نه تنها متحول و مدرن نشده بود؛ بلکه پس رفت هم داشته است.
 
روز بعد گلگشتی در شهر زدم. یکی از بستگان جوان نقش راهنمای مرا ایفا می کرد. شهر همانی نبود که حدود 40 سال پیش آنجا را ترک کرده بودم. پرسش های آن جوان جویای نام در مورد زندگی در آمریکا و اینکه چگونه می توان به آنجا مهاجرت نمود، کلافه ام کرده بود.
از همراهم خواستم که مرا به منطقه ای ببرد که بیشتر مطب پزشکان در آنجا متمرکز شده است.
در دو طرف خیابان مورد نظر مجتمع های مطب پزشکان متخصص قرار داشت تعداد بسیار زیاد متراکم تابلوی های مطب پزشکان بیننده را دچار حیرت می کرد. الحمدلله تمامی پزشکان هم دارای فوق تخصص در یک  رشته خاص و بورد تخصصی بودند! در پیاده رو و باغچه وسط بولوار به ویژه در برابر یک بیمارستان، بیمارانی که برای درمان از دهات اطراف شهر به آنجا آمده بودند به وضعی رقت بار اطراق کرده بودند.
 
دیدن آن همه پزشک فوق تخصص مرا شگفت زده کرده بود. اکثریت آن اطبا نیز عضویت در فلان بورد متخصصین یا بهمان انجمن جراحان آمریکا و اروپا را به عنوان وجهه ای بر مهارت خاص خودشان در تابلو مطب مربوطه ذکر نموده بودند. متاسفانه اغلب مردم اطلاع ندارند که عضویت در اینگونه انجمن ها و بورد ها با پرداخت مبلغی به عنوان حق عضویت امکان پذیر است. بدون آنکه آن پزشک دوره آموزشی خاصی را جهت پذیرش عضویتش طی نموده باشند. در مورد تقدیر نامه های کنگره های پزشکی که برخی از اطبا  آنرا قاب گرفته و در مطب خودشان به دیوار نصب نموده اند باید گفت که هر پزشکی با اعطای کمک مالی به اینگونه کنگره ها می تواند چنان تقدیر نامه هایی به عنوان متخصص برجسته دریافت دارد!
اینگونه القاب و تقدیرنامه ها نشان دهنده هیچ نوع مزیتی برای پزشک مربوطه در جهان پزشکی نیست، لاکن در ایران بهانه ای برای به رخ کشیدن علم و مهارت بیشتر!؟
 
از روی کنجکاوی سری به مطب یک پزشکِ دارای مدرک فوق تخصص بیماریهای قلبی زدم. در مطب جای نشستن نبود. در همان لحظاتی که اتاق انتظار مطب را برانداز می کردم فکری به ذهنم رسید که چه ایرادی دارد که به توصیه دوست قدیمی ام تحقیقی در مورد شایعاتی که پیرامون ثروت اندوزی پزشکان ایرانی وجود دارد، انجام بدهم.
از سرایدار هر مجتمع پزشکی در باره اینکه کدام دکتر مجرب تر است پرس و جو کردم و سرانجام  در مجموع از حدود بیست دکتر متخصص در زمینه های گوناگون وقت ویزیت گرفتم.
 
ابتدا در موعد مقرر به مطب پزشک فوق تخصص قلب مراجعه کردم. با پرداخت دویست هزار تومان حق ویزیت منتظر نوبت خودم نشستم. در کمال تعجب مشاهده کردم که بیماران حاضر در مطب هر کدام یک پرونده در دست دارند. چند لحظه بعد منشی مربوطه مرا صدا زد و یک پرونده شبیه پرونده سایر بیماران حاضر در مطب به دستم داد و گفت که این پرونده پزشکی شما است. لطفاً در مراجعات بعدی آنرا همراه خود بیاورید! گفتم شما خودتان هم مسلما اطلاعات هر بیمار را در کامپیوتر ضبط می کنید؟ منشی به حالتی که نشان می داد خیلی گرفتار است گفت: نه! گفتم اگر مدارک یک بیمار خدای ناخواسته از پرونده اش گم شود چه می شود؟ با بی اعتنایی جواب داد: این دیگر مربوط به خودشان است!؟
هنوز از تعجب بیرون نرفته بودم که گفت برای گرفتن نوار قلبی به اتاق مربوطه مراجعه کنم. همان منشی (!؟) نوار قلب را روی نوار کاغذی باریکی گرفت که شباهت زیادی به نوار های کاغذی ماشین حساب داشت تا رول های مخصوص ثبت نوار قلب.
 
در اتاق معاینه به پرسش های دکتر به گونه ای جواب دادم که هر دانشجوی پزشکی یی هم می توانست بفهمد که ناراحتی من از قلب نیست بلکه ناشی از استرس و فشار روحی است. ولی  دکتر با حالتی افسرده که هر بیماری را به جز مرا مضطرب می کرد، گفت که  باید از شما اِکو [اِکو کاردیوگرافی= معاینه با امواج فرا صوت] گرفته شود.
در هر حال سیصد هزار تومان هم برای معاینه قلبی اِکو پرداخت کردم.
دکتر پس از دیدن نتیجه اظهار داشت که دچار نوعی نارسائی قلبی هستم و باید تحت نظر باشم و قلبم مرتّباً کنترل شود. او ادامه داد که یک وقت جدید بگیرم و  پس از استفاده از دارو ها دوباره مراجعه نمایم. سفارش کرد که دارو ها را نیز از همان داروخانه واقع در ساختمان خریداری کنم که این دارو های ساخت خارج را دارد! 
 
پس از بیرون آمدن از اتاق معاینه، بدون گرفتن وقت جدید چند لحظه ای در کنار بیماران نشستم و آنها را برانداز کردم. به نظر می رسید که همگی از اطراف شهر باشند. با چند تن از آنها که صحبت کردم مشکل قلبی خاصی نداشتند بلکه عطف به "سوگند نامه انباشت ثروت" مدتها بود که به سبک روایت استخوان لای زخم، برای ادامه معالجه به این پزشک حاذق مراجعه می کردند و هر بار اِکو قلب!
 
روز بعد به سراغ دکتر فوق تخصص دستگاه گوارش رفتنم.
خوشبختانه در اتاق انتظار، بیماری را پرونده به دست ندیدم. اما همگی پاکت های حاوی عکس یا نتیجه یک آزمایش را در دست داشتند. پس از پرداخت سیصد هزار تومان و مدتی انتظار به اتاق معاینه راهنمایی شدم.
دکتر که از ناراحتی ام پرسید این بار نیز به گونه ای پاسخ دادم که آن پزشک می توانست با یک توصیه رژیم غذایی و یک داروی آنتی اسید، معالجه را تمام کند. اما در کمال تعجب گفت که لازم است گاستروسکوپی بشوم! بدون اینکه اعتراضی کرده باشم از اتاق معاینه بیرون آمده و از منشی مربوطه در مورد وقت گاسترسکووپی پرسیدم. ابتدا پاسخ داد که سیصد هزار تومان هزینه آن است. و بعد ادامه داد که زودترین وقت سه ماه دیگر است! چون آقای دکتر بیماران زیادی دارد که باید گاستروسکوپی بشوند!
دقایقی در اتاق انتظار نشستم و با چند بیمار صحبت کردم. بیش و کم اکثر آنها در اثر تغذیه غلط یا وعده های نامنظم غذا دچار ترشی گلو و سوزش معده شده بودند. اما همه گاستروسکوپی شده بودند و آنهایی هم که مشکلات ساده روده ای داشتند نیز جملگی کولونوسکوپی (کولوسکوپی) شده بودند!؟
در راه بازگشت به منزل تابلو یک پزشک متخصص بیمارهای زنان و زایمان را دیدم به اسم م. ع. که بر روی نوشتۀ "زایمانِ" تابلو ضربدری کشیده شده بود! کنجکاو شدم و از مغازه کناری آن مطب موضوع را پرسیدم که گفت آن پزشک بی دلیل بیماران خود را برای کسب درآمد بیشتر سزارین می کرده است! در حالیکه همگی آنها می توانسته اند زایمان طبیعی داشته باشند. همین سبب دکتر مربوطه پس از مدتی تعلیق دیگر اجازه طبابت در زمینه زایمان را ندارد! لذا تابلوی مطب او به این صورت در آمده است!
روز دیگر به سراغ چشم پزشکی رفتم که نزد او وقت گرفته بودم. این بار دیگر آنچه که به پزشک مربوطه می گفتم  کاملا واقعی بود. زیرا از مدتها پیش علایم بیماری آب مروارید در چشم هایم پیدا شده بود.
دکتر مربوطه که توسط پزشک متخصص قلب پیشتر یاد شده به من توصیه شده بود و مطب وی در همان مجتمع قرار داشت، پس از معاینه توصیه کرد که هر چه زودتر باید آب مروارید چشمهایم را عمل کنم! وقتی به او یادآوری کردم که معمولا باید صبر کرد تا دید چشمها به حداقل ممکنه برسد سپس آنها را عمل کرد. با تمسخر گفت که ای بابا آن روش دیگر قدیمی شده است!
در هر صورت با اصرار او وقتی برای معاینه بعدی و تعیین قطعی تاریخ عمل گرفتم.
به خاطر دارم که بیشتر ایرانیان ساکن آمریکا که در ایران چشم خود را عمل کرده و به جای استفاده از عینک، مطابق مد روز لنز گذاشته بودند به چشم پزشک مراجعه کرده و تشخیص داده شده که آنها دچار عفونت چشم در اثر استفاده از لنزهای نامناسب شده اند!
 
دوست دیگر دوران دانشگاه، دکتر ف. د. که چشم پزشک شده بود و در ایران مطب داشت نیز همین معضل را با توضیحات پزشکی ای که از حوصله این مقاله بیرون است برایم شرح داده بود.
او می گفت که بنا به توصیه داروخانه های آشنا، نوشتن داروهای غیر ضروری ای که تاریخ مصرف آنها در شرف اتمام می باشد از شگرد دیگر پاره ای از تاجر-پزشکان ایرانی است.
دکتر ف. د. توضیح می داد که تزریق بی مورد سرم آب قند/نمک به بیماران همچون یک روش جاری کاملا نهادینه شده در آمده است. به طوری که اگر یک بخش اورژانس آنرا انجام ندهد موجب اعتراض بیمار قرار می گیرد!؟ پنداری که نسبت به مداوا و رسیدگی به وضعیت بیمار کوتاهی شده است! در حالیکه در اکثر موارد مطلقا نیازی به تزریق سرم آب قند/نمک نمی باشد.
 
آن دوست قدیمی، دکتر ف د. برایم بازگو کرد که بیشتر سونوگرافی هایی که توسط یک پزشک/پزشکان توصیه و انجام می شود غیر ضروری است. این نوع معاینه که هزینه گرانی هم دارد تنها به خاطر سرمایه گذاری آن پزشک/پزشکان در گشایش و اداره یک مطب رادیولوژی و سونوگرافی توصیه و انجام می گردد.
 
اگر چه ماده 5 آییننامه انتظامی پزشکی مصوب 1348 بیان داشته: «پزشکان باید تعدادی بیمار بپذیرند که قادر به معاینه و درمان آن باشند.» اما پاره ای از پزشکان خارج از کشش جسمی خودشان که موجب از دست رفتن تمرکز فکر آنان می گردد، تعداد هر چه بیشتر بیماران را در یک روز ویزیت می کنند. اینگونه اطبا حتی  چند بیمار را همزمان در اتاق معاینه خود می پذیرند. امری که بدون تردید خلاف اخلاق پزشکی و شرم آور است. اما متاسفانه در نزد پاره ای از پزشکان تبدیل به یک رویه عمل عادی گردیده است. مطابق مصوبه تعرفه های درمانی سال 94، استاندارد مدت زمانی که یک پزشک می باید برای مطالعه وضعیت بیماران خود اختصاص بدهد برای پزشکان عمومی 15 دقیقه، پزشکان متخصص 20 دقیقه، پزشکان فوق تخصص 25 دقیقه و روان پزشکان 30 دقیقه می باشد. ولی در عمل کمتر پزشکی به این زمان تعیین شده توجه می نماید.
 
نوشتن داروهای نسبتا گران قیمت مانند مکمل های دارویی و غذایی یا قرص های تقویتی و برخی از ویتامین ها که شامل تعهدات بیمه ای نمی شود و مشمول فرانشیز(1) هم نیست، فراوان ترین شیوه کسب پورسانتاژ بیشتر از داروخانه هایی خاص می باشد. تأکید بر خریدن داروی خارجی که تنها در فلان داروخانه، موجود است، شگردی می باشد که برخی از پزشکان که در تأسیس داروخانه های مورد نظر سرمایه گزاری نموده و در سود آن شریک می باشند، به کار می برند.
 
خدمات دندانپزشکی هم از قاعده انباشت ثروت مستثنی نیست. به ویژه آنکه اغلب کالاهای مصرفی توسط دندانپزشکان مانند مواد پُركننده دندان و تعدادی از كامپوزيت‌ها(2) خارج از نظارت و کنترل مسئولین و مقامات بهداشتی به طور قاچاق وارد کشور می شوند. این کالاها و مواد مصرفی به دلیل عدم پرداخت حقوق و عوارض گمرکی با قیمتی بسیار ارزان به دندانپزشکان فروخته می شود و آنها نیز با ارایه خدمات ارزانتر اما بی کیفیت مشتریان بیشتری را به مطب خودشان جلب می کنند.
 
تجویز آزمایش های غیر ضروری از دیگر ترفند های پول سازی برخی از پزشکان است. به ویژه آنکه پزشک مربوطه به بیمار تأکید می نماید که آن آزمایش منحصراً در همان آزمایشگاهی انجام می گردد که او معرفی می نماید. این قبیل پزشکان به ازای تعداد بیمارانی که به آزمایشگاه مربوطه ارجاع می نمایند، پورسانتاژ معینی دریافت می دارند. در این میان هستند اطبایی که به دلیل نوع تخصص اشان به خاطر نوشتن آزمایشهای گران قیمتی مانند ناباروری و ژنتیک برای زوج های جوانِ در شرف ازدواج از آزمایشگاه مربوطه به جای پورسانتاژ، سفرهای سالانه رایگان به خارج هدیه می گیرند.
تعدادی از آزمایشگاه های تبلیغ می نمایند که با یک آزمایش ساده خون، بیماری سرطان را در مراحل اولیه تشخیص می دهند و به این وسیله مشتریان فراوانی را به آزمایشگاه خودشان جلب می نمایند. آزمایشی که از نظر علم پزشکی فاقد هر گونه ارزش است. جز کلاهبرداری نام دیگر نمی توان بر آن نهاد.
 
پزشکان متخصص جراحی پلاستیک، گروهی را تشکیل می دهند که از درآمد های هنگفت برخوردار هستند. درآمدهایی که خارج از هر گونه کنترل و نظارت نیز می باشند. به این دلیل که جراحی زیبایی توام با نوعی هنر هم هست که امری نسبی بوده و به هیچ وجه نمی توان نرخ واحدی مثلا برای جراحی بینی تعیین نمود. زیرا به غلط یا درست مهارت تخصصی پزشک مربوطه در کنار برخورداری او از هنر و سلیقه خاص خودش موردی کاملاً فردی است که نمی توان آنرا با پزشک دیگری مقایسه نمود.
پزشکان روانشناس و مشاوران خانوادگی نیز در زمینه ای فعالیت دارند که کنترل بر کار آنها چندان ساده نیست.
می توان ادعا نمود که بعضی از مجتمع های پزشکی در ایران در حقیقت یک کارتل کوچک خدمات درمانی هستند که ضمن انباشت ثروت، معالجه بیماران را هم مورد توجه قرار می دهند.
ارجاع بعضاً غیر ضروری بیماران برای بستری شدن در یک بیمارستان خصوصی خاص نیز یکی دیگر از شیوه های کسب درآمد بیشتر از سوی پزشکان است. این قبیل پزشکان معمولا در مالکیت بیمارستان خصوصی مورد نظر سهیم هستند.
 
وضعیت بیمارستانهای ایران خود حکایتی باورنکردنی دارد. آن دسته از بیمارستانهای که مخصوص طایفه از ما بهتران جامعه اسلامی هستند در مقابل خدمات پزشکی و بالینی یی که به بیماران مربوطه ارائه می نمایند نرخ هایشان به قدری گران است که دیگر برای کسب درآمد بیشتر، نیازی به پیاده کردن ترفند خاصی ندارند. البته بیماران مراجعه کننده به این دسته از بیمارستان ها هم به نوبه خود به قدری ثروتمند هستند و باد نخوت در بینی دارند که حتی عارشان می آید در باره چند و چون هزینه های بیمارستان کنجکاوی نمایند! به قول خودشان: شما معالجه/عمل کنید پول مشکلی نیست!
اما پاره ای از بیمارستانهای که در مناطق نه چندان مرفه شهرها واقع شده اند و بیشتر طرف قرارداد بیمه های درمانی هستند، به خودی خود یک تراژدی خدمات درمانی را تداعی می کنند. استفاده بیش از حد مجاز از رزیدنت های پزشکی به ویژه در بخش اورژانس، روند اداری وقت گیر جهت تشکیل پرونده برای مراجعین بخش اورژانس، بد اخلاقی و بی اعتنایی پرستاران و پرسنل نسبت به بیماران، بهداشت نامناسب محیط  بیمارستان، کمبود کادر پرستار به دلیل حقوق پایین دولتی و مهاجرت آنها به خارج از کشور، دستگاهها و تجهیزات کهنه و غیر استاندارد، بافت فرسوده بسیاری زیادی از بیمارستانها(«بنا برداده‌های وزارت بهداشت، «در ایران ۹۰۰ بیمارستان مشغول ارائه خدمات درمانی هستند که ۵۵ درصد آنها فرسوده هستند»)، کمبود پزشک متخصص، کمبود داروهای مورد نیاز بیماران بستری شده، کمبود جا/تخت بیمارستانی (3) و از همه فاجعه آمیز تر مطالبات بیمارستانهای دولتی است از بیمه ها که مطابق اظهار سخنگوی وزارت بهداشت و درمان، دکتر ایرج حریرچی، بیش از ۸ هزار میلیارد تومان است، و...  همگی تنها بخش بیرونی کوه یخ معضلات خدمات درمانی و بهداشتی در بیمارستانهای دولتی است.
  
آش خدمات درمانی و بهداشتی به قدری شور بوده که خان هم فهمیده است: «اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز تنها چند ماه پس از روی کار آمدن دولت جدید، از وضعیت نا به ‌سامان بیمارستان‌های کشور گلایه کرد و گفت: وضعیت بیمارستان‌های ایران در شأن مردم نیست.»
لابد برای همین است که آقایان علما و دیگر مقامات نظام قسط اسلامی تا آپاندیس شان عود می کند، برای معاینه و درمان راهی مدرنترین بیمارستانهای آمریکا و اروپا می شوند!
 
سید حسن هاشمی، وزیر بهداشت هم در همان بدو تصدی این سمت اقرار نموده است که: «وضعیت نظام سلامت را آشفته و حتی مراکز درمانی را ورشکسته اعلام کرد و گفت که نظام سلامت ایران از ریل خارج شده و بیمار است. همین الان که 420 هزار نیرو داریم حداقل 300 هزار نیرو کم داریم و اگر همین مسیر را ادامه بدهیم اگر همه بودجه کشور را هم بگذاریم، خواهد بلعید. باید کاری کنیم که بخش خصوصی حداقل 7 تا 8 هزار میلیارد تومان پول بیاورد به بخش سلامت»
علاوه بر این وزیر بهداشت در همایش بین المللی سرمایه‌گذاری در حوزه سلامت نیز اظهار داشته است که: «دولت پول ندارد تا در این بخش [بخش درمان و بهداشت] سرمایه‌گذاری کند، بنابراین تنها راه ممکن استفاده از سرمایه‌گذاری خارجی و داخلی است تا در دراز مدت و میان مدت بازپرداخت شود.»
این سخنان وزیر بهداشت بیشتر به یک جوک شباهت دارد تا راه حلی برای رفع معضلات خدمات درمانی و بهداشتی در ایران.
نمی دانم در میان آن جمعیت حاضر یا در بین خبرنگاران قلم به دستِ آن جلسه کسی نبوده است که نکات زیر را به جناب وزیر بهداشت و درمان یادآوری نماید:
به گزارش خبرگزاری تسنیم، «براساس برنامه ریزی‌های صورت گرفته بیمارستان مجهزی از سوی جمعيت هلال احمر ایران در عمان ساخته می‌شود. که مدرنترین بیمارستان در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس خواهد بود.»
سید علی مرعشی، رئیس مرکز پزشکی حج و زیارت هلال احمر طی نشستی با اصحاب رسانه: «ایران ۶ درمانگاه و یک بیمارستان چشم پزشکی در عراق می‌سازد.»
جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی: «ایران با کمک خیرین و واقفان سلامت و ستاد بازسازی عتبات عالیات، شش بیمارستان مجهز در کربلای معلی، نجف اشرف و شهر مقدس کاظمین احداث می‌کند.»
به نوشته وبگاه روزنامه تفاهم: در دولت دکتر محمود احمدی نژاد، جمهوری اسلامی مبلغ  1.5 میلیون دلار برای کمک به بخش بهداشتی و درمانی کشور تانزانیا، 1.2 میلیون دلار برای تکمیل پروژه های درمانی در آلبانی، 1.5 میلیون دلار برای تکمیل بیمارستان به کنگو و 2 میلیون دلار جهت تکمیل پروژه های درمانی و کشاورزی در نیکاراگوئه پرداخت کرده است.
و همچنین مطابق نوشته روزنامه آفتاب یزد شماره 2477 «ساخت دو درمانگاه در بولیوی توسط هلال احمر ایران. کاردار ایران دربولیوی :«درمانگاه‌های دیگری نیز در سایر مناطق بولیوی برای ارائه خدمات پزشکی به شهروندان کم درآمد ساخته خواهد شد.» وزیر بهداشت بولیوی نیز گفت: «بدین شکل می‌توان خدمات درمانی رایگان در تمام کشور و همچنین به ساکنان مناطق مرزی پرو، برزیل و آرژانتین ارائه داد.»
 
آیا شما کشوری را در تمام کره خاکی سراغ دارید که بخش کوچکی از مشکلات خدمات درمانی و بهداشتی عیان شده اش آنگونه باشد که به طور مختصر و مفید در بالا شرح داده شد و آنوقت چنین حاتم بخشی هایی در همان زمینه خدمات درمانی و بهداشتی به کشورهای دیگر بنماید؟ کمک های هنگفت مستمر از جیب مردم زیر خط فقر ایران جهت اهداف نظامی و عمرانی کشورهایی خاص هم پیشکش سران خود نظام باشد!
و اما کشتی طرح "تحول نظام سلامت" که به گفته رئیس جمهوری، حسن روحانی «یکی از افتخارات دولت یازدهم است» نیز آنچنان در پیچ و خم های اداری، کارشکنی ها، کمبودها و به خصوص فساد اداری- مالی به گِل نشسته است که بعید می نماید که به ساحل نجات مورد نظر دولت یازدهم برسد.
م. کامبوزیا
2016-07-19
 
پانوشت:
1- فرانشیز، حداقل مبلغی است که بیمه‌گر آن را خسارت قابل پرداخت قلمداد می‌کند و ادعاهای زیر آن مقدار را فاقد اعتبار می‌داند، اما ادعاهای بالای آن را در صورت تأیید، به تمامی پرداخت می‌نماید. به عنوان مثال، تعیین فرانشیز ۱۰۰ تومانی برای یک ریسک بیمه‌ای، به این معنا است که بیمه‌گر از پرداخت خسارت ۹۰ تومانی خودداری می‌کند، خسارت ۹۹ تومانی را نیز نمی‌پردازد. امّا در مقابل خسارت ۱۰۰ تومانی، ۱۰۰ تومان پرداخت می‌کند و به همین ترتیب در مقابل خسارت ۱۵۰ تومانی، ۱۵۰ تومان را (بدون کسر هیچ مبلغی) قابل پرداخت می‌داند..
2 - کامپوزیت دندانی به طور خلاصه ترکیبی از یک ماده زمینه ای ( ماتریکس ) رزینی هستند که با ذراتی به نام فیلر در اندازه ها و اشکال مختلف پر شده و استحکام یافته اند. ترکیب فوق به صورت خمیری درآورده می شود که در اثر تابش نور با طول موجی خاص، سخت شده و پس از پرداخت و پولیش کردن بسیار شبیه نسج دندان می شود.
3- در حال حاضر به ازای هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت ایران، ۵ / ۱ تخت بیمارستانی در بخش‌های دولتی و غیردولتی موجود است. طبق جدول رده بندی کشورها بر اساس سرانه تخت بیمارستان نسبت به جمعیت در سال 2013  (1392) جمهوری اسلامی در میان 181 کشور  در رده 126 قرار گرفته بوده است. در حالیکه ژاپن با 13.75 کره شمالی 13.2 و کره جنوبی 12.28 رتبه های اول تا سوم را جهان دارند. رده های آخر جدول را کشورهای موریتانی، ساحل عاج، سیرالیوم، اوگاندا، سنگال، نیجر، گینه، ماداگاسکار، اتیوپی و کامبوج اشغال نموده اند.

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب م. کامبوزیا در سایت پژواک ایران 

*نظام مقدس و مقابله دو سر باخت با معضل برگزاری مسابقات فوتبال  [2019 Jul] 
*«فردوسی خیلی غلط کرد که خواست زبان فارسی را زنده کند»، مِهدی یا مَهدی، مسئله ما این است  [2017 Jan] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۶  [2016 Dec] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۵  [2016 Oct] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۴  [2016 Aug] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۳  [2016 Aug] 
*فرار مغزها، فاجعه ای که برای خمینی بی اهمیت بود و به خامنه ای نیز دیر فهمانده شد  [2016 Aug] 
*برخی پزشکان ایران اسلامی و سوگند نامه انباشت ثروت  [2016 Jul] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۲  [2016 Jul] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۱  [2016 Jun] 
*پای دراز روحانیت و گلیم همه جا گسترده آنها  [2016 Jun] 
*شهادت آیت الله حسین غفاری در اثر شکنجه، دروغی شاخدار (بخش پایانی)  [2016 May] 
*شهادت آیت الله حسین غفاری در اثر شکنجه، دروغی شاخدار (2)   [2016 May] 
*شهادت آیت الله حسین غفاری در اثر شکنجه، دروغی شاخدار! (بخش اول)  [2016 May] 
*جناب آیت الله مکارم شیرازی دامت برکاتة، لطفاً به این روز نیز بیندیشید!   [2016 Apr] 
*یورش وزیر ورزش و سرداران برای تسلط امنیتی بر فدراسیون فوتبال   [2016 Apr] 
*حماسه دروغین شهید فهمیده (بخش 3- پایانی)  [2015 Aug] 
*حماسه دروغین شهید فهمیده (بخش 2)  [2015 Aug] 
*حماسه دروغین شهید فهمیده (بخش یک)  [2015 Aug]