PEZHVAKEIRAN.COM پای دراز روحانیت و گلیم همه جا گسترده آنها
 

پای دراز روحانیت و گلیم همه جا گسترده آنها
م. کامبوزیا

 

«امام جمعه قبل از حرکت به سمت آذربایجان، مراسلھایی (نامه هایی) به جناب حاجی آقاسی نوشته بود که «یک مجلس بدون شخص ثالث تقاضای ملاقات دارد.» میرزا آقاسی حاجی سلمه الله (سلام خدا بر او باد/ محمد شاه به او چنین خطاب میکرد) ھم این تقاضا را قبول کرده و وقت ملاقات را به روز بعد، قبل از طلوع آفتاب معین کرد.  

عمارت مسکونی میرزا آقاسی در ارک روبروی عمارت خورشید بود. از در سمت مشرق که وارد میشدی چندین اطاق و تالار تو در تو بود. میرزا آقاسی به پیشخدمت دستور داد که فردا قبل از آفتاب، جناب امام جمعه تبریز به ملاقات من میآید. تو خدمتشان عرض کن که من در اطاق آخر منتظرشان ھستم و خودشان بدون راھنما تشریف بیاورند.

 

صبح زود موعود میرزا آقاسی زیر جامه از پا بیرون آورده [و با پائین تنه برهنه] در اطاق آخری رو به روی در ورودی به حالت سجود افتاده بود. امام جمعه پرده را که بلند کرد جناب حاجی را به این وضعیّت دید، لاھول گویان و استغفار کنان خواست مراجعت کند. میرزا آقاسی از جا بر خاسته به ترُکی گفت: «عرضیم وار (عرضی دارم). جنابعالی ھر چه خواستید از تیول و سیورغال (ترکی مغولی- تیول و زمینی که پادشاه جهت معیشت به ارباب استحقاق می بخشد)  و خالصه و وظیفه و تخفیف مالیاتی، ھمه را دادم. بعد از ھمه اینھا مرقوم فرموده اید که میخواھید مرا در خلوت و بدون شخص ثالث ملاقات بفرمایید. گفتم شاید خیال مقاربت با بنده را دارید. به این جھت به چنین صورتی در آمدم.» (خان ملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار)

***

خدایش بیامرزد مهندس بازرگان، باران انتقاد های ریز و درشتِ اکثراً نامعقولی که از طرف هر کس و ناکسی بی وقفه بر سرش می بارید را نجیبانه تحمل می نمود و تنها هر از چند گاهی ضمن نقل روایتی از ملانصرالدین درد دلی در تلویزیون می کرد. تا آنکه پس از حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری، از سمت خودش استعفا داد. اما همچنان نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی(۱۳۵۹-۶۳) باقی ماند. آن روزها، موقع ورود مهندس بازرگان به مجلس فریاد "مرگ بر بازرگان" فضای مجلس را پُر می کرد، چیزی شبیه شعار و راهپیمایی نمایندگان به مجلس برده شده بر علیه کروبی و میر حسین موسوی و رفسنجانی در صحن مجلس. 

در یکی از همین روزها خانم عاتقه صدیقی (عاتقه صدیقی یا پوران رجایی زادهٔ ۱۳۲۲ در قزوین) همسر مرحوم شهید رجایی که به درستی نمی دانست سیاست را با سین می نویسند یا با صاد، در سخنرانی خود بسیار پرخاشگرانه و بی ادبانه مهندس بازرگان را مورد انتقاد قرار داد. این امر بر مهندس بازرگان که عمری در دنیای سیاست به سر آورده بود، بسیار گران تمام شد.  لذا وقتی پشت تریبون قرار گرفت سخنان خود را با کنایه ای از سر تلخی روزگار آغاز کرد و گفت: اونی که به ما کاری نکرده بود   کلاغ دُم بریده بود!

روحانیت همیشه طلبکار از مردم زیر خط فقر ایران، تا این روزگار، گذشته از آنچه که تاکنون مفت به چنگ آورده اند، کارشناس حوزه هنر و سینما نیز شده اند و مطابق نظرات فتوا گونه آنها، از اکران فیلم های مجوز دار جلوگیری می شود، کنسرت های با مجوز لغو می شوند، در تمامی کنفرانس و گردهمایی ها اعم از مذهبی، فرهنگی، آموزشی، هنری، ورزشی، سیاسی، صنعتی، پزشکی، اتمی، نظامی و ... در ردیف اول صندلی کارشناسان مربوطه جلوس می نمایند.

این جماعت، اخیراً دَوالپا گونه آغاز به جهش بر گُردۀ از پیش تا شدۀ فوتبال ایران کرده اند و بازیکنان تیم ملی فوتبال را یکی پس از دیگری به حضور طلبیده و ارشاد فوتبالی-اسلامی می فرمایند و در مورد نام باشگاهها نظرات قاطعانه می دهند:

مهدی طارمی و دانیال ماهینی یک روز پیش از حضور در اردوی تیم ملی به دیدار امام جمعه بوشهر، آیت الله صفایی بوشهری رفتند و لابد شیوه های گل زنی اسلامی به آنها آموخته شده است.

سردار مصطفی آجورلو که پس از ناکامی در انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال ایران به شدت برافروخته شده و انتخاب مهدی تاج را توطئه خانواده رفسنجانی بر علیه خودش خوانده است، حق السکوتی برابر با مدیر عاملی باشگاه پرطرفدار تراکتورسازی تبریز دریافت نمود. او نیز پس از این انتصاب، با نماینده ولی فقیه و امام جمعه تبریز، حجت الاسلام والمسلمین آیت الله شبستری، دیدار نمود و زیرکانه به زیر عبای او خزیده که تا در صورت ناکامی در مدیریت باشگاه تراکتورسازی، بتواند به حمایت او در جلوگیری از برکناریش حساب نماید.

تردیدی نباید نمود که این دیدارها به مرور زمان تبدیل به یک سنت نامیمون خواهد شد که سرانجام گلیم امم جماعت را در سرزمین بی صاحب فوتبال ایران اسلامی نیز خواهد گسترانید که آنها بتوانند با خیالی آسوده پاهای مبارکشان را تا اقلیم نیز دراز نمایند. ضرب المثلی خارجی می گوید: "اگر یک انگشت خودت را به شیطان هدیه کنی، او تمام دستت را خواهد بلعید!" این ضرب المثل آئینۀ تمام نمای وضعیت روحانیونی است در ابتدای انقلاب بهمن 57 قرار بود مقام سیاسی-دولتی نپذیرند و بروند در حوزه های علمیه به همان کاری بپردازند که برایش "آموزش نخ نما شده از تکرار" دیده بودند.

آن نطقِ خانم عاتقه صدیقی را می توان چیزی شبیه دخالت امامان جمعه و جماعت دانست در ورزش فوتبال یتیم ایران شده ایران اسلامی! لذا بی مناسبت نیست که نگارنده از قول "ورزش فوتبال بی زبان ایران" چنین گلایه نماید که: 

اونی که به ما نر..ه بود /  کلاغ ... دریده  بود!

و در میان این روحانیون کارشناس فوتبال از همه دو آتشه تر، جناب آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی بوده که در دیدار با مدیران تربیت‌بدنی در دفتر خودش در مورد تیم فوتبال ریشه دارد "ابومسلم" که به "سیاه جامگان" تغییر نام داده، این چنین افاضه کلام فرموده اند: «متاسفانه دوستان یکی از باشگاه های سابقه دار این شهر را به نام یکی از دشمنان سرسخت امام رضا(ع) نامگذاری کرده اند، ابومسلم یک انسان جانی، بی باک و بی بند و بار بود که مایه ننگ اسلام است، آن وقت شما این باشگاه قدیمی را به عنوان سرسخت ترین دشمن امام رضا(ع) نامگذاری  کردید. تا وقتی که چنین نامی است امام رضا به ورزش مشهد توجه نمی کند و مشهد در عرصه تربیت بدنی نیز پیشرفت نمی کند اما نکته دیگر این است که حالا یک تیم دیگر درست کردند و اسمش را گذاشتند سیاه جامگان که این نام لشکر ابومسلم بود.»

انگیزه نهانی چنین جسارتی که موجب می گردد که تا آخوند علم الهدا برای یک باشگاه خصوصی تعیین تکلیف نماید، مورد بحث این مقاله نیست. اما در درجه اول باید به این "بابانوئل اسلامی" گفت که علی بن موسی الرضا در سال 148 هجری قمری یعنی 11 سال پس از قتل ناجوانمردانه ابومسلم(137ه ق)، در شهر مدینه به دنیا آمده است. لذا ابومسلم بینوا چگونه می توانسته است «سرسخت ترین دشمن امام رضا(ع)»یی باشد که در زمان حیات این سردار بزرگ اصلاً وجود خارجی نداشته است؟

و اما! نگاهی مختصر و مفید به تاریخچه زندگی ابومسلم خراسانی بیندازیم تا ببینیم که «فاسد، جانی، بی باک و بی بند و بار» بودن این مرد بزرگ تاریخ مبارزه ایرانیان برعلیه اعراب اشغالگرایران چگونه بوده است!

نام اصلی ابومسلم (حدود 100 – 137 ه ق = ۷۱۸-۷۵۵ م)، بهزادان پورِ وندادِ هرمز بوده است. اما از آنجا که ابراهیم امام (یکی از بزرگان خاندان بنی عباس از بنی هاشم که رهبر جنبش عباسیان علیه خلافت امویان بود)(1) چنین می پنداشت که نام ایرانیِ بهزادان، ابتدا به ساکن مایه حساسیت و دشمنی عباسیان می گردد، او را نسبت به تغییر اسم تشویق نمود و ابومسلم نیز نام "عبدالرحمن" را برای خود انتخاب نمود.( Encyclopædia Iranica - ابومسلم) یا به قول دیگری "ابراهيم بن عثمان بن يسار". اما خود او دستور داده بوده است که نام "عبدالرحمن بن مسلم" بر سکه هایش نوشته شود. 

ابومسلم «در سال در اوایل ۱۲۹ ه ق (۷۴۶–۷۴۷ م) ابومسلم از سوی ابراهیم امام، پرچم (لوای ضل)[پرچم شورش] و نشان (رایت صحاب) و دستورالعمل‌هایی برای آشکار کردن دعوی عباسی دریافت کرد. او این نمادها را در قریه "سفیدنج"(حومه شهر سرپل در شما افعانستان) برافراشت و پیروان او جامه‌های سیاه به تن کردند، که پنداری از رنگ پرچم پیامبر اسلام یا پنداری از سوگواری برای شهدای خاندان علی بود.» (Encyclopædia Iranica - ابومسلم)

و یا به گفتاری دیگر:« علت انتخاب رنگ سیاه نیز این بود که ابومسلم خود و گروهش را در عزای زید بن علی(2) و فرزندش یحیی بن زید(3) می‌دانست.»(4)

رفتار ابومسلم در مورد یحیی بن زید نمونه کردار یک انسان شرافتمند و با ایمان بوده است: « لشکری را به دفع او [یحیی بن زید] روانه جوزجان کرد که جنگ درگرفت. یحیی بن زید سه روز و سه شب با ایشان جنگ کرد تا همه یارانش کشته شدند و در پایان کار تیری بر پیشانی او رسید و کشته شد. سپاهیان نصر سر یحیی را جدا نموده و برای ولید فرستادند و بدن او را برهنه بر دروازه شهر سرپل آویختند و پیوسته بدن او بر دار بود تا حکومت اموی متزلزل و بنی عباس قدرت یافتند»(5)

 همپالکی های شما جناب علم الهدا در وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی که مطلب بالا را نوشته اند، آن بخشی از سرگذشت "یحیی بن زید" را که با منافع شان همخوانی دارد تابلو می کنند و اما بخش دوم و اصلی آنرا که بی گمان به مذاق جنابعالی نیز خوش نمی آید را ذکر نمایند: « ابومسلم خراسانی قاتل یحیی بن زید و همه کسانی که در قتل او شرکت داشتند به قتل رساند و بدن یحیی را از دار پائین آورده، غسل داد، کفن نموده، برآن نماز خواند و در همانجا او را دفن نمود و تا یک هفته عزای یحیی را به پا نمودند و در آن سال هر کودکی که در خراسان متولد شد نامش را یحیی گذاردند و کشته‌ شدن یحیی در سال ۱۲۵ هجری واقع شد.» می‌دانست.»(6)

ابومسلم در ابتدای نهضت خویش، برای دعوت مردم و گرفتن بیعت از آنها، از شخص خاصی نام نمی‌برد و آنها را به یکی از خاندان بنی هاشم که مورد پذیرش همگان قرار گیرد به صورت "الرضا من آل محمد"(رضایت [به یکی] از خانواده محمد)، دعوت می‌کرد.(Encyclopædia Iranica - ابومسلم)

همزمان با آغاز جنبش سیاه جامگان جهت براندازی خلافت امویان و حمایت از عباسیان، دو قبیله عرب یعنی ازدی (یمانی) و مضری در مرو با یکدیگر در حال جنگ بودند؛ یمانی‌ها به سرکردگی جدیع کرمانی و مضری‌ها به سرکردگی نصر بن سیار. ابومسلم هم پیمان با قبیله یمانی ها بر علیه نصر بن سیار(قاتل یحیی بن زید) که حاکم خراسان بزرگ نیز بود وارد جنگ می شود.(7) وی ابتدا هرات، بلخ، ابیورد و نسا(هم اکنون بین شهر عشق آباد پایتخت ترکمنستان و شهر شیروان در استان خراسان کنونی) را تصرف می نماید و از دست اعراب مضری بیرون می آورد. 

وی سرانجام در ۹ جمادی الاول سال ۱۳۰ قمری (یا ۷ یا ۹ ربیع الثانی) شهر مرو پایتخت نصر بن سیار را تسخیر می نماید. نصر نیز به ناچار به سرخس و پس از آن به توس و نیشابور می گریزد. قوای ابومسلم به سرکردگی قحتبه بن شبیب طایی، لشکر سی هزار نفری نصر را در هم می شکند. قحطبه در نبردهای پیاپی لشکریان اموی را شکست می دهد  تا آنکه نصر در حال فرار در ربیع الاول ۱۳۱ (۷۴۸ میلادی) شهر ساوه می میرد.(امیدوارم که قبر او در شهر ساوه تبدیل به یک امامزاده نشده باشد!)

اعراب و سایر پشتیبانان بنی امویه به سوی همدان عقب نشینی می کنند. در سوی دیگر این بار قحتبه تحت هدایت ابومسلم، در ماه رجب ۱۳۱ هجری، (فوریه-مارس ۷۴۹ میلادی) شهر اصفهان را نیز تصرف نموده و از دست اعراب اموی خارج می نماید. در جبهه دیگر نبرد، سیاه جامگان به سرداری پسر قحتبه، حسن؛ ری و همدان را نیز تصرف می نمایند و نهاوند را محاصره می کنند. سه ماه پس از آن محاصره یعنی در شوّال سال 131 قمری،سیاه جامگان شهر نهاوند را تصرف می نماید و شکست سختی به اعراب اموی می دهند. همان شهر نهاوند که در حدود یک صد سال قبل از آن، شاهد جنگ فتح الفتوح بوده که به شکست نهایی ایرانیان از اعراب منتهی شده بود! و این انتقامی محسوب می گردید که ایرانیان از قوای اعراب گرفته اند.

سیاه جامگان پس از اتخاذ تدابیر جنگی مناسبی که ابومسلم طراحی می کرد سرانجام پس از نبرد های پایاپی شهر کوفه را تسخیر می نمایند. تا آنکه سرانجام مبارزات ابومسلم به ثمر می نشیند و روز جمعه ۱۲ ربیع الثانی ۱۳۲/۲۸ (نوامبر ۷۴۹)، همگان با خلافت یکی از نوادگان عباس بن عبدالمطلب(عموی پیامبر گرامی اسلام) یعنی سَفاح (درعربی قدیم: گشاده دست، بخشندۀ برکت) به عنوان اولین خلیفه عباسی بیعت می نمایند. سفاح  تا سال 136 قمری خلافت می نماید.

سفاح در نخستین خطبه‌اش با دادن وعده و وعید به مردم از آنها می خواهد تا سپاسگزار خداوند باشند که به آنها این فرصت را داده‌ است که تا شاهد دوران خلافت عباسیان باشند. دعوت عباسیان در ابتدای قیام علیه عباسیون، خونخواهی علویان و اهل بیت بود. آنها با همان شعار «الرضا من آل محمدص» از مردم بیعت گرفتند. اما هنگامی که پس از تسلط بر شام و عراق و سقوط کامل امویان، پایه های حکومت آنها محکم گردید و از یاری مردم بی نیاز شدند، به ناگاه تغییر روش دادند. آنها خود را یگانه وارث پیامبر اسلام قلمداد نموده و هر گونه اعتراضی را با بی رحمی سرکوب کردند.(آیا این همان روشی نیست که خمینی برای به دست آوردن قدرت و سپس حفظ آن مورد استفاده قرار داد؟)

سفاح که با برافراشتن علم مبارزه بر علیه ظلم و ستم خلفای اموی به یاری ابومسلم به قدرت رسیده بود، تمامی بزرگان خاندان اموی را به قتل رساند و به فرمان او قبر همه امویان در شام (به جز قبر عمر بن عبدالعزیز) نبش شد و باقیمانده اجساد آنها به آتش کشیده شد! طُرفه آنکه جماعتی پیدا شده که همین سفاحِ سفاک را مهدی آخرالزمان می پنداشتند!(8)

آخرین خلیفه اموی یعنی مروان (مروان دوم یا مروان حمار) پس از فرار به مصر، در تاریخ ۲۷ ذی حجه ۱۳۲ (۶ اوت ۷۵۰م)، به دست یکی از طرفداران بنی عباس کشته شده و سر بریده شده اش برای سفاح فرستاده می شود.(9) بدین ترتیب پرونده خلافت خاندان اموی که در سال 661 میلادی با خلافت معاویه بن ابوسفیان آغاز شده بود بعد از حدود 90 سال حکومت با کشته شدن مروان حمار بسته می شود.

سفاح که خلافت خود و خاندان عباسی را مدیون مبارزات ابومسلم و لشکر سیاه جامگان می دانست، حکمرانی مناطق مرکزی و شرقی ایران را به ابومسلم می سپارد. ابومسلم در این دوران از قدرت و نفوذ زیادی در بین مردم برخوردار بوده است. این سردار دلیر ایرانی دارای نفوذ بسیاری بر روی خلیفه عباسی بوده به طوری که در بسیاری از موارد خلیفه بدون نظر یا موافقت او تصمیم نمی‌گرفته است.(10)

در دوران حکمرانی ابومسلم، شورشهایی از سوی علویان و نیز هجوم هایی از سوی چینی‌ها صورت می گیرد که همه را سرکوب کرد. وی توانست نفوذ خود را در ماوراءالنهر توسعه دهد و شهرهایی از جمله سغد، بخارا و بلخ را تحت امارت خود درآورد.(11)

این سردار بزرگدر دوران امارت خراسان، دست به عمران و آبادانی زد و در شهرهایی از جمله سمرقند و مرو، نمازخانه‌ها و باروهای متعددی ساخت.(12)

ابومسلم در این دوران دارای القابی چون صاحب الدعوة، صاحب الدولة و امین آل محمد بود. او را از این جهت صاحب الدعوة می‌نامیدند که قیام علیه امویان را آشکار کرد و لقب صاحب الدولة نیز از این جهت بود که وی را مؤسس حکومت عباسیان می‌دانستند.(13) در سال ۱۳۶ هجری قمری، ابومسلم پس از اخذ اجازه از سفاح، عازم عراق شد تا از آنجا به سفر حج برود.

پس از آنکه رهبر و مدعی خلافت یعنی ابراهیم امام به دستور مروان حمار به قتل می رسد، ابومسلم طی نامه ای به امام جعفر صادق بنیانگذار فقه شیعه از جمله چنین می نویسد: « من مردم را به دوستی اهل بیت دعوت می کنم اگر مایل هستید کسی برای خلافت بهتر از شما نیست.» امام در پاسخ او مرقوم داشت: ما أنت مِن رجالی و لا الزّمانُ . نه تو از یاران منی و نه زمانه، زمانه من است.(14)

از آنزمان تاکنون دانشمندان علوم پیچیده اسلامی با نوشتن ده ها کتاب و صدها رساله در حال بتونه کاری چاله ای هستند که امام صادق(ع) با رد دعوت به خلافت از سوی ابوسلمه و سپس ابومسلم، در بدنه دوران امامت خود ایجاد نموده است.

از جمله جدید ترین آنها مقاله پژوهشگر تاریخ اسلام، حجت الاسلام ملک پور در سایت همشهری آنلاین است.(15) این پژوهشگر صافکار تاریخ اسلام از جمله نوشته است:« وقتی ابومسلم خراسانی قیام می کند امام صادق(ع) می بیند این فرد فاسد است و نامه دعوت او به قیام را آتش می زند و جواب نمی دهد حضرت می داند قیام کردن او باعث می شود یکسری از علمای شیعه به شهادت برسند و آن زمان مبارزه مسلحانه فایده ای ندارد

پرسش نگارنده از این پژوهشگر محترم تاریخ اسلام این است که امام صادق بر اساس کدام شواهد بینوای ابومسلم را "فرد فاسد" نامیده بوده است؟ کدام یک از اعمال این سردار ایرانی مسلمان که در راه خلع ید از خلفای به قول شماها غاضب اموی و بر گماردن خلفایی از اهل بیت رسول اکرم مباره می نموده، دال بر فساد او بوده است؟

جناب حجت الاسلام و مسلمین ملک پور می فرمایند:« حضرت [امام صادق] می داند قیام کردن او باعث می شود یکسری از علمای شیعه به شهادت برسند و آن زمان مبارزه مسلحانه فایده ای ندارد»

اولاً هر قیامی بهایی دارد. اما مسلماً و بدون تردید این بها، شهادت علمای اعلام شیعه نبوده است. چرا که آنها در جنگ و مبارزه عملی که شرکت نداشته اند! بلکه در بیوت امن خودشان نشسته و مترصد پیروزی قوای ابومسلم بوده اند تا برای اداره امور خلافت ظهور نمایند! در ثانی همانطوری که رخدادهای تاریخ در آنزمان نشان داده، امام صادق سرانجام دیده و فهمیده است که بر خلاف نظرش، قیام مسلحانه در آنزمان فایده داشته و طومار خلافت امویان را در هم پیچیده و خاندان علویان که از بنی هاشم بودند را تحت عنوان خلفای عباسی بر سر کار آورده اند! و این یعنی که امام صادق کاملاً در قضاوت خودشان اشتباه فرموده بودند. اصولاً در این ماله کشی های پژوهشگران اسلامی این نکته مهم به عمد به فراموشی سپرده می شود که امام جعفر صادق(ع) کلّاً با مبارزه مسلحانه و قهرآمیز برای کسب قدرت مخالف بود.

نگارنده استدعا دارد خوانندگان محترم به مقاله حجت الاسلام ملک پور و همچنین مقاله زیر

http://www.izia.at/index.php?include=koranuhadith&ID=39

که آنهم در زمینه توجیه اشتباه امام جعفر صادق(ع) ابتدا در رد تقاضای "ابوسلمه" و سپس نپذیرفتن پیشنها ابومسلم خراسانی نوشته شده است نگاهی بیندازند. چنانچه توانستند به جز مشتی کلی گویی، مغلطه و شعار چیز دیگری که برخاسته از منطق و استدالالی درست بوده باشد بیابند، نگارنده را نیز مطلع فرمایند.

خوب! جناب علم الهدا ملقب به "بابا نویل اسلامی" کدام قسمت از مبارزات این سردار رشید ایرانی را می توان دشمنی با امام رضایی دانست که در آن زمان حتی وجود خارجی نیز نمی داشته است؟ کدام فساد و بی بند و باری یی در زندگی این مرد بزرگ مشاهده شده است؟در مورد اوخصوصیات ظاهری و خلقیات اوئ چنین گفته اند:« "او مرد میان‌بالای گندم‌گون، خوش‌منظر، شیرین سخن، فراخ‌چشم، پهن‌پیشانی بود و به لغت فارسی و عربی کلام او به فصاحت و با لغت اتصاف داشت و با کس مزاح نکردی و پیوسته گره بر پیشانی زده و ترش‌روی بودی ... و از کثرت اموال خُرّم نشدی و از قضایای صعب که روی نمودی ملول نگشتی و مجرمان را به چیزی جز شمشیر تأدیب نکردی و رحم در پیرامون ضمیر او نمی‌گشت و هم‌نشینان و مقربان خود را به اندک جریمه می‌کشت و تیره زندگانی می‌کرد.»

جناب امام جمعه ضد زن! آیا ذره ای از این خصوصیات انسانی ابومسلم در وجود خود تو و به ویژه داماد محترمت سید ابراهیم رئیسی که به تازگی بر مسند تولیت ثروتمندترین شرکت دنیا، آستان قدس رضوی تکیه زده است دیده می شود؟ 

اما خود حضرتعالی هم به خوبی می دانی که آن بخش از اقدامات ابومسلم که شما جماعت آخوند ها را می سوزاند همانا این است: « ابومسلم پس از مرگ تبدیل به شخصیتی افسانه‌ای شد و گاهی اوقات به عنوان مسیح پنداشته می‌شود. نام او در شورش‌های اسحاق ترک، سنباد، مقنع، و راوندیان زنده شد و برخی از رهبران جنبش‌ها حتی ادعا می‌کردند که خود او هستند. برای نمونه ادعا می‌شد که بابک خرّمدین از نوادگان دختر ابومسلم است. عاقبت گروه‌های گوناگونی (رضامیه، ابومسلمیه، برکوکیه) پدید آمدند که به امامت ابومسلم یا الوهیت او یا ظهور مجدد او باور داشتند. شورش او زنده ‌کننده فرهنگ ایرانی بود که برای مدت زیادی بر دولت خلیفه چیره بود. شورش او همچنین سرآغاز برخاستن سلسله‌های محلی ایرانی بود.» (ایرانیکا - ابومسلم)

حالا جنابعالی بفرمایید که امام رضا(ع) به جز اینکه با کاروانی بزرگ از بستگان و خویشان خودش برای نشستن بر کرسی ولایت عهدی مآمون یعنی با فرهنگ ترین خلیفه عباسی به خراسان شتافت، چه گل دیگری بر سر جامعه وقت زده است؟

مورخین در مورد خلافت مآمون چنین نوشته اند: «مأمون با برگزیدن مرو به عنوان تختگاه خلافت، از مشاوران و وزیران ایرانی چون فضل بن سهل استفاده کرد و بر سپاهیان ایران تکیه داشت. مأمون عملاً عرب ها را از صحنه سیاست کنار گذاشت. او هم چنین چندین نفر از جمله "رجا ابن ضحاک" و "عیسی جلودی" را به مدینه فرستاد و علی بن موسی الرضا را به خراسان آورد؛ حتی بر اساس برخی روایات او را به ولایت‌عهدی خویش اختیار کرد. ... (ویکیبدیا(عربی)- عبد الله المأمون)

دوران حکومت مآمون، دوره بحث‌ها و جدل‌های دینی در بین اهل‌ کتاب بود. مجالس مناظره‌ای که بیشتر در نزد او تشکیل می‌شد پیروان ادیان، خاصه موبدان را مجال می‌داد که عقاید خویشتن را مطرح کنند و با دانشمندان اسلام به گفتگو برخیزند. در دوره مأمون، دانشمندانی که با معارف یونانی و هندی و ایرانی آشنایی داشتند، به حدیث و رأی و بحث و جدل برخاستند. در این مجالس مناظره، کسانی مانند آذرفرنبغ فرخزادان، پیشوای زرتشتیان و یزدان‌بخت پیشوای مانویان حاضر می‌گشتند. در بعضی از مجلس‌هایی که در خراسان برگزار می‌شد، علی بن موسی الرضا هم شرکت داشت. مأمون برای جلب رضایت شیعیان، جامه سیاه را که شعار عباسیان بود رها کرد و جامه سبز را که پیش از آن علویان برتن می‌کردند، به تن کرد. مأمون دخترش "ام‌فضل" را به همسری امام جواد درآورد.»(16)

سپس آن امام بزرگوار همچون شما آخوند ها، به همه امورات خلافت به ویژه استفاده مآمون از مشاوران و وزیران ایرانی ای چون فضل بن سهل و تکیه او بر سپاهیان ایران و اینکه عملاً عرب ها را از صحنه سیاست کنار گذاشته بود، گیر داد و در این رابطه به تحریک دیگر علما پرداخت. امام رضا(ع) آنچه شما آخوند ها در حال حاضر در جامعه اسیر ایران اسلامی انجام می دهید را در آن زمان می خواست پیاده نماید در حالیکه خود آن بزرگوار هنوز نه دار بود و نه به بار!

اشتباه شما در این است که به شرایط اجتماعی- سیاسی آن زمان از دریچه چشم امام صادق(ع) و آنچه که مورخین شیعه ای همانند خودتان نوشته اند نگاه می کنید. حال آنکه اگر لباس مآمون را در بر تن کنید، مسئولیت های او را در کنار حفظ اسلام نسبت به ملک و ملت بر دوش بگیرید، عشق و علاقه وی به آزادی بیان، موسیقی، علم و هنر را نیز داشته باشید، سپس در چنین حالتی نسبت به اوضاع و احوال حاکم بر زمانه به قضاوت بنشینید، تصویر دیگری به جر آنچه که تاکنون بر آن پا فشرده اید، خواهد دید.

چرا که امام صادق(ع) علاوه بر آنچه که پیشتر ذکر گردید، آنقدر با تمامی مظاهر هنر به ویژه موسیقی و گشاده دستی مآمون در پرداخت صله به هنرمندان و بزرگان موسیقی از جمله ابراهیم موصلی (ابن‌ماهان) شاعر، غزل‌سرا، موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز، خواننده و عود نواز ایرانی‌تبار ایراد گرفت و فتوای تحریم موسیقی داد(17) و به از بالا تا به پائین زندگی مردمان ورود کرد و این چند روزه زندگی را در کام آنها تلخ نمود، یعنی همان کردار امروزی شما در ایران اسلامی، و دوران خلافت را بر مآمون آزاد منش و علم- و هنر دوست و دیگر سیاستمداران اطراف او تا به حدی دشوار و ناگوار نمود که سرانجام مآمون چاره ای جز از میان برداشتن او در پیش رو نمی بیند.

و این قتل سیاسی و نه مذهبی-فرقه ای، از پیامدهای معمول، اما نه مقبول  دنیای سیاست است. از دوران باستان گرفته تا همین عصر خودمان که شما خمینی ده ها ژنرال، سیاستمدار و دولتمرد  رژیم گذشته را بی عذر و بی بهانه به جوخه تیرباران سپرد. و در ادامه حتی از جمع خودی ها نیز آیت الله لاهوتی را مسموم کردید، احمد خمینی را به قتل رساندید، منتظری را عزل و دق مرگ کردید و هم اکنون نیز شیخ کروبی و میر حسین موسوی در حصر رهبر معظم هستند، خاتمی ممنوع الهمه چیز است و حسن خمینی نااهل از برای نمایندگی مجلس خبرگان و قس علیهذا. 

ای کاش حافظ، بیت زیر را در زمان حیات امام رضا(ع) سروده بود:

شکوه تاج سلطانی که  بیم جان در او درج است

کلاهی دلکش  است اما  به  ترک سر نمی‌ارزد.   

م. کامبوزیا

2016-06-09

پانوشت ها:

1-عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، فصل پنجم: سرگذشت حوادث و اوضاع تاریخی ایران در دو قرن اول اسلام از حمله عرب تا ظهور دولت طاهریان. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۸.

2-  زید بن علی، فرزند علی بن حسین و نوه حسین بن علی، نوهٔ محمد بود.

3- یحیی بن زید بن علی بن حسین یکی از چهار پسر زید بن علی است.

4- عبدالحسین زرینکوب، همان.

5- وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی، شبکه ملی مدارس ایران. (رشد)

6- عبدالحسین زرینکوب، همان.

7- صادق سجادی، علی بهرامیان، ابو مسلم خراسانی، دائره‌المعارف بزرگ اسلامی. بازبینی‌شده در ۲۲ فوریه ۲۰۱۶. 

8- خضری، سید احمدرضا. تاریخ خلافت عباسی. چاپ پنجم. سمت، ۱۳۸۴

9- فرهنگ فارسی دکتر محمد معین٬ جلد پنجم٬ صفحهٔ ۱۹۵۸

10- صادق سجادی، همان.

11- مآخذ پیشین.

12- عبدالحسین زرینکوب، همان.

13- ذبیح‌الله صفا. «فصل دوم». در دلیران جانباز. تهران: انتشارات فردوس، ۱۳۷۷.

14- حیات فکری سیاسی امامان شیعه،صص366 و367.

15- چرا امام صادق(ع) دعوتنامه ابومسلم خراسانی را آتش زد/ مبارزه فرهنگی حضرت(ع) شناسهٔ خبر: 2127374 - دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۲.

16- جورج سارتون، 'مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدری افشار، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

17- عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، فصل پنجم، اشتغال به ملاهی، سرگرمی با آلات موسیقی.

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب م. کامبوزیا در سایت پژواک ایران 

*نظام مقدس و مقابله دو سر باخت با معضل برگزاری مسابقات فوتبال  [2019 Jul] 
*«فردوسی خیلی غلط کرد که خواست زبان فارسی را زنده کند»، مِهدی یا مَهدی، مسئله ما این است  [2017 Jan] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۶  [2016 Dec] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۵  [2016 Oct] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۴  [2016 Aug] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۳  [2016 Aug] 
*فرار مغزها، فاجعه ای که برای خمینی بی اهمیت بود و به خامنه ای نیز دیر فهمانده شد  [2016 Aug] 
*برخی پزشکان ایران اسلامی و سوگند نامه انباشت ثروت  [2016 Jul] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۲  [2016 Jul] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۱  [2016 Jun] 
*پای دراز روحانیت و گلیم همه جا گسترده آنها  [2016 Jun] 
*شهادت آیت الله حسین غفاری در اثر شکنجه، دروغی شاخدار (بخش پایانی)  [2016 May] 
*شهادت آیت الله حسین غفاری در اثر شکنجه، دروغی شاخدار (2)   [2016 May] 
*شهادت آیت الله حسین غفاری در اثر شکنجه، دروغی شاخدار! (بخش اول)  [2016 May] 
*جناب آیت الله مکارم شیرازی دامت برکاتة، لطفاً به این روز نیز بیندیشید!   [2016 Apr] 
*یورش وزیر ورزش و سرداران برای تسلط امنیتی بر فدراسیون فوتبال   [2016 Apr] 
*حماسه دروغین شهید فهمیده (بخش 3- پایانی)  [2015 Aug] 
*حماسه دروغین شهید فهمیده (بخش 2)  [2015 Aug] 
*حماسه دروغین شهید فهمیده (بخش یک)  [2015 Aug]