پاسخ به «انتقاد دوستانه‌ای از مردم ایران»
فاضل غیبی

 

مدتی پیش مقالۀ زیر را روزنامه‌نگار ایتالیایی، نیتن اناکاندا، در روزنامه پر تیراژ corriere della sera منتشر کرد. انتظار داشتم که کسی از ایرانیان به آن پاسخی بدهد و از آنجا که تا بحال هیچکس چنین نکرده به خود اجازه می‌دهم نکاتی را به نویسندۀ آن گوشزد کنم.



 

نیتن آناکاندا در این مقاله می‌نویسد:

    ...ایرانیان نمونه بارز داشتن الگوهای ذهنی مخرب هستند. آن‌ها در درازنای تاریخ ویژگی جالبی از خود نشان داده‌اند. زمانی که کشورشان در مسیر رشد و ثروت قرار می‌گیرد گویا نمی‌توانند بپذیرند که این پیشرفت از آن آنهاست به هر شکلی دست به تخریب ناخودآگاه آن می‌زنند.
    تقریبا بسیاری از دودمان‌های پادشاهی ایران به همین شکل از میان رفته‌اند. ایرانیان یا خود شورش کرده‌اند و یا در برابر دشمن بیگانه به مبارزه جانانه دست نزده‌اند. حتی پس از رشد اجتماعی و اطلاعاتی معاصر باز هم این ویژگی حفظ شده است.
    در سال ۱۹۷۹ ایرانیان در حالی شورش کردند که کشورشان در مسیر رشدی بسیار سریع از هر نظر قرار داشت. رفاه جامعه ایرانی بسیار بالا رفته بود، رشد اقتصادی ایران رکورد حهانی را شکسته بود، رشد هنر و فرهنگ و ورزش ایران در مسابقات جهانی نمایان شده بود، ایران محلی برای گردهمایی توریست‌ها شده بود، و این کشور همیشه در صدر اخبار جهان به عنوان یک کشور کهن اما متمدن بود.
    بطوری که رسانه‌های مهم جهان هر روز مصاحبه‌هایی با مقامات ایرانی پخش می‌کردند. متخصصین این کشور در سازمان‌های جهانی دارای پست‌های مهمی بودند و سازمان‌هایی نیز به دست ایران راه اندازی شده بود از جمله گات (تجارت جهانی امروزی)، اوپک و یا سازمان حمایت از گردشگری که مقر همه این سازمان‌ها قرار بود در ایران باشد که به دلیل انقلاب اتفاق نیفتاد.
    طرح‌های اقتصادی ایران آنچنان بود که اکنون پس از نزدیک چهل سال هنوز از آن‌ها استفاده می‌شود. برای نمونه متروی تهران و یا برج مخابراتی میلاد تاور و خیلی از طرح‌های دیگر بر جای مانده از دوران پیش از ۱۹۷۹ می‌باشد.
    استادیوم ورزشی صد هزار نفری که قرار بود میزبان المپیک ۱۹۸۴ باشد به دلیل تجملی دانستن این بازی‌ها از سوی روحانیون، برای همیشه از برگزاری المپیک محروم شد.
    تقریبا می‌توان گفت رشد چشم‌گیر در همه زمینه‌ها وجود داشت. در زمینه سیاست نیز شاه ایران از سال ۱۹۷۷ فضای سیاسی ایران را با آزادی همراه کرد که به شورش مذهبیون انجامید.
    آنچه از این اتفاقات بر می‌آید نشانگر خودکشی دسته‌جمعی ملتی است که نمی‌تواند رفاه خود را ببیند. ایرانیان در میان خودشان معتقدند که انگلستان می‌گوید برای تسلط بر اعراب آن‌ها را سیر نگهدار و برای تسلط بر ایرانیان آن‌ها را گرسنه.
    اگر این درست باشد ایرانیان باید بدانند که حکومت فعلی هیچگاه برای آنان رفاهی فراهم نخواهد کرد. چرا که ادامه حاکمیتش به ادامه روند فعلی بستگی دارد. بررسی شرایط ایران در ۳۷ سال گذشته نیز نشان می‌دهد حکومت هیچ تلاشی برای افزایش سطح رفاه مردم نکرده است. ممکن است فرازهایی در این دوره وجود داشته باشد اما بطور کلی هیچگاه مردم ایران از مشکلات اقتصادی‌‌ رها نخواهند شد.
    اما آنان هنوز امیدوارند با برداشتن تحریم‌های اخیر کشورشان متحول شود. چیزی که آنان درک نمی‌کنند این است که حاکمیت نمی‌خواهد مردمش روی رفاه و خوشبختی را ببینند.
    هاشمی، خاتمی، احمدی‌نژاد، روحانی و رییس جمهورهای پیشین هم همگی در همین راستا پیش رفته‌اند. خاتمی اگر ده درصد اوضاع را درست کرد احمدی‌نژاد ۴۰ درصد منفی خراب کرد.
    این سیاست حکومتی ست که کشورش را هر روز به شرایط صدر اسلام نزدیک‌تر کند. فساد در ایران به حدی در حال فوران است که به نظر می‌رسد واقعا هیچ یک از مسئولان نمی‌خواهند جلوی آن را بگیرند.
    اگر در اروپای ما چنین اتفاقاتی می‌افتاد حکومت به طور دسته‌جمعی استعفا می‌داد و به گونه‌ای گم می‌شد که اثری از هیچ یک از آن‌ها پیدا نباشد. اما مردم ایران برای فسادهای مسئولان کشورشان جوک می‌سازند و می‌خندند.
    به نظر می‌رسد مردم ایران پس از چهار دهه هنوز به روحانیون امید دارند و این امید در نفراتی که در رای گیری انتخابات شرکت می‌کنند قابل لمس است. با این اوصاف به نظر نمی‌رسد تا دو نسل آینده شرایط جامعه ایرانی به ویژه از نظر اقتصادی تغییری کند. باید دید نسل کنونی برای آیندگان چه پاسخی در قبال انفعال خود خواهند داشت.

پاسخ به «انتقاد دوستانه..»: 
دوست عزیز، پیش از هر چیز لازم می‌دانم از نویسندۀ مقاله برای آنکه با ایرانیان چنان احساس همدردی داشته است که کوشیده آنان را راهنمایی کند سپاسگزاری کنم. فرا‌تر از آن، سپاسگزارم از اینکه مانند اغلب نویسندگان اروپایی به ایرانیان به‌عنوان مردمی جهان سومی و موجوداتی بی‌أراده در دست اربابان قدرت نگاه نمی‌کند و امیدوار است که اگر آنان بتوانند از «الگوهای ذهنی مخرب»‌‌ رها شوند خواهند توانست کشور خود را «در مسیر رشد و ثروت» قرار دهند.

کاش وی به‌عنوان یک ایتالیایی از آگاهی تاریخی بیشتری نیز برخوردار بود. در این صورت شاید تشابهاتی میان ایتالیا و ایران می‌دید که با بررسی آن‌ها می‌توانست راهنمایی‌های مفیدتری ارائه دهد.

مثلاً نویسندۀ مقاله اگر تاریخ معاصر را می‌شناخت شاید بدین معنی می‌رسید که رشد کشور‌ها در هیچ جا به صورت خطی صورت نگرفته و ملت‌ها ناگزیر از پیمودن مسیری با فراز ونشیب‌های بسیار بوده و هستند.

برای او شگفت‌انگیز است که ایرانیان در حال «پیشرفت سریع از هر نظر» به یکباره دست به خودکشی جمعی زدند و سرنوشت کشور را بدست «روحانیونی» دادند که هدفشان بردن ایران به «شرایط صدر اسلام» است.

اما او اگر تاریخ ایتالیا را می‌شناخت شاید این وجه تشابه را می‌دید که در ایران نیز‌‌ همان فاجعه‌ای رخ داد که در ایتالیای دهۀ بیست قرن گذشته. بدین معنی که رشد شتابان و ناهماهنگ صنعتی باعث شد که نیروی کار از روستا به سوی مراکز صنعتی و شهر‌ها سرازیر شود و تودۀ از روستا گریخته‌ای، که هنوز از روستا نبریده بود، در برخورد با فرهنگ شهرنشینی به بحران فرهنگی دچار گردد. این بحران را در کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس و آمریکا توانستند مهار کنند، اما در کشورهایی مانند آلمان، روسیه و ایتالیا مهار این پدیدۀ نوظهور ممکن نشد و بحران ناشی از آن به ظهور فاشیسم انجامید.

علت اصلی موفقیت سه کشور یاد شده در مقابله با این پدیده آن بود که پیش از صنعتی شدن به انقلاب اجتماعی و انسجام ملی دست یافته بودند و توانستند توده‌های از روستا گریخته را با تکیه بر خودآگاهی ملی (در کنار دیگر قشرهای اجتماعی) هویت جدیدی ببخشند، درحالیکه در بسیاری کشور‌ها تودۀ از روستا گریخته به سبب آگاهی نازل جذب شعارهای عوام‌فریبانه شده و به برآمدن رژیم‌های توتالیتر و خودکامه کمک کردند.

البته شرایطی که در ایتالیا به ظهور فاشیسم منجر شد با شرایط ایران پیش از انقلاب در یک جنبه با هم تفاوت داشتند و آن این بود که در ایتالیا جنبش فاشیستی در مقابله با جنبش کمونیستی بوجود آمد، درحالیکه در ایران سوار بر آن شد!

شاید بدانید که در ایران پس از جنگ دوم جهانی جنبش کمونیستی پرقدرتی پا گرفت که تمامی دوران پیش از انقلاب اسلامی در میان قشر روشنفکران از نفوذ فزاینده‌ای برخوردار بود و از رشد خودآگاهی ملی و روند دموکراسی در ایران جلو می‌گرفت. با بالا گرفتن بحران اجتماعی مواضع چپ‌گرانه به همۀ اقشار اجتماعی نفوذ کرد. اما ملایان با طرح تند‌تر شعارهایی که چپ‌ها مبتکر آن بودند توانستند توده‌ها را بیشتر به دنبال خود بکشند و با حرکت‌هایی مانند «تسخیر سفارت آمریکا» نقش ضدامپریالیستی را بهتر بازی کنند. آنان از تلفیق «اسلام سنتی» با شعارهای چپ معجون «اسلام سیاسی» را بوجود آوردند. بدین وسیله جنبش دمکراسی خواهی اقشار میانی و بالایی جامعه در سال ۵۷ به گسترش اسلام سیاسی و قدرت‌یابی ملایان منجر شد.

ملایانی که نفوذشان بر جامعه درهم شکسته می‌نمود، به‌یکباره حیاتی تازه یافتند و قدرت را سوار بر موج «اسلام سیاسی» قبضه کردند. هرچند «اسلام سیاسی» به اقشار پایینی جامعه هویت نوینی بخشید، اما از آنجا که مبارزه با کشورهای پیشرفتۀ دنیا را شعار خود قرار داده است ناگزیر در جهت مخالف منافع ملی و پیشرفت ایران عمل می‌کند.

دوست عزیز، جامعۀ ایران از اقشار اجتماعی گوناگونی تشکیل شده و ایرانیانی که در راه پیشرفت کشور خود می‌کوشیدند آنان نبودند که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند. اما شاید برایتان جالب باشد که برخورد «ضدآمریکایی» را دانشجویانی به ایران آوردند که در اروپا و از جمله در ایتالیا تحصیل کرده بودند.

اگر شک دارید، به روزنامه‌های سال‌های پس از انقلاب اسلامی نگاه کنید که چگونه فیلسوفان بزرگ اروپایی مانند فوکو و هابرماس با تحسین به انقلاب اسلامی می‌نگریستند و یکی پس از دیگری به قبلۀ نوین انقلاب جهانی اقتدا می‌کردند.

دوست عزیز، مردم ایران نمی‌خواستند «خودکشی جمعی» کنند، بلکه به مفهومی خواستند آنچه را روشنفکران چپ‌گرای اروپایی در قرن بیستم تبلیغ می‌کردند عملی سازند و در واقع کوشیدند به «آمریکای جهانخوار» ضربه‌ای بزنند که آرزوی روشنفکران اروپایی از سار‌تر تا هایدگر بود که انحطاط و سقوط غرب را نوید داده بودند.

اگر ایرانیان مجذوب شعارهای ملایان شدند نه بدین خاطر که می‌خواستند کشورشان را هزار سال به عقب ببرند، بلکه بدین خاطر که تصور می‌کردند در مبارزه با تمدن غرب خواهند توانست تمدن (اسلامی) نوینی را پایه ریزی کنند! اگر آنان در نتیجۀ این باور ایران را به خاک سیاه نشاندند و کسانی را به تخت نشاندند که به‌قول شما قدرت و بقای خود را در ناتوانی و پسرفت ایران می‌دانند فاجعه‌ای است که نجات از آن آسان نیست.

نجات از چنگال حکومتی که با شعارهای عوام‌فریبانه بخشی از جامعه را مسحور خود ساخته است تا به‌حال در تاریخ بیسابقه بوده است. آیا شما واقعاً فکر می‌کنید که ملت ایتالیا می‌توانست به نیروی خود از چنگال فاشیسم رهایی یابد؟

«اسلام سیاسی» پس از کمونیسم و فاشیسم به‌عنوان سومین ایدئولوژی توتالیتر تاریخ، امروزه در راه تسخیر خاورمیانه است. با این تفاوت که اگر جوامع پیشرفته با همۀ نیرو برای غلبه بر آن دو ایدئولوژی کوشیدند، متأسفانه اروپا و آمریکا نه تنها تا به‌حال قدم مؤثری در برابر موج اسلام سیاسی برنداشته‌اند، بلکه آنچه تا بحال کرده‌اند به تقویت و گسترش آن کمک کرده است.

این را کاملاً درست متوجه شده‌اید که اکثر ایرانیان دچار «الگوهای ذهنی مخرب» هستند. آنان زیر نفوذ «الگوی ذهنی چپ» تصور می‌کنند عقب ماندگی ایران نتیجۀ دخالت قدرت‌های خارجی است و از راه قطع رابطه با «غرب» می‌توان به آینده‌ای بهتر رسید. درحالیکه عقب ماندگی ایران در درجۀ اول نتیجۀ مقاومت همین ملایانی است که در دو سدۀ گذشته از رسوخ ارزش‌های مدنیت نوین به ایران جلوگیری کردند.

دوست عزیز، حق با شماست، هنوز هم اکثر ایرانیان باور دارند که بدون همکاری و نزدیکی با کشورهای پیشرفتۀ دنیا می‌توان به نوسازی کشور دست یافت. آنان باور کرده‌اند که حکومت‌های گذشتۀ ایران گوش به فرمان خارجی بوده‌اند و مخالف منافع ملی عمل می‌کردند، بدین سبب آنان هنوز هم مجذوب ژست‌های ضدامپریالیستی حکومت تهران هستند.

دوست عزیز، شما خوشبختید که در اروپایی زندگی می‌کنید که در نتیجۀ دوستی و همکاری با ایالات متحده توانست به‌سرعت ویرانی‌های جنگ جهانی را به سرعت نوسازی کند و اندیشمندانش با تجربه‌آموزی از فجایع دو جنگ جهانی تدابیر مهمی اندیشیدند تا از بازگشت فاشیسم جلوگیری شود.

یا ایرانیان خواهند توانست با تکیه بر خودآگاهی ملی به صورت مسالمت آمیز راه به آینده‌ای نوین بگشایند، که چنین تحولی در تاریخ بی‌سابقه خواهد بود و یا ایران در راه سقوط به بنگلادش دوم بدل خواهد شد.

بنابراین می‌بینید که اوضاع ایران خطیر‌تر و بن‌بستی که بدان گرفتار آمده دشوار‌تر از آن است که بتوان آن را با «انتقادی دوستانه» به سامان رساند.

از این نظر شاید بهتر باشد که شما راه هموطن ارجمند خود اوریانا فالاچی را ادامه دهید که با شجاعتی شگفت‌انگیز دربارۀ خطری که ایران انقلاب زده و در پی آن جهان متمدن را تهدید می‌کرد، هشدار داد و بدین سبب در میهن خود چنان مورد حملات و تهدیدات جدی قرار گرفت که مجبور شد با تنی بیمار به تبعید برود!

ملت ایران او را به‌عنوان دوستی واقعی برای همیشه گرامی خواهد داشت.

دست شما را بگرمی می‌فشارم
فروردین ۱۳۹۵

منبع:پژواک ایران


فاضل غیبی

فهرست مطالب فاضل غیبی در سایت پژواک ایران 

*نه، لایق رستاخیز مهسا نبودیم!  [2024 Feb] 
*لایق رستاخیز مهسا نبودیم؟  [2024 Jan] 
*حملۀ خارجی به مراکز نظامی حکومت اسلامی؛ آری یا نه؟   [2023 Nov] 
* توهم دربارۀ «کشور مستقل فلسطین» را به دور افکنیم!  [2023 Nov] 
* حافظ، «دیوانۀ سرسامی» یا «فرزانۀ جاودانی»*  [2023 Nov] 
*مرز میان انقلاب و ضد انقلاب در انقلاب مشروطه  [2023 Aug] 
*دوچهرگی، بلای جان ایران  [2023 Jul] 
*رستاخیز مهسا زنده است  [2023 Jun] 
*میانه‌روی دمکراتیک، تنها راه نجات ایران  [2023 May] 
*جای بهائیان در رستاخیز نوین ایران خالی است!  [2023 Apr] 
*منشور مهسا و «کارناوال منیّت»  [2023 Mar] 
*رستاخیز همۀ ایران‌دوستان  [2023 Mar] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی، اتوبوس نیست!  [2023 Feb] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی را دریابیم!  [2023 Jan] 
*از «سلطنت» تا «پادشاهی»؛ تفاوت از زمین تا آسمان  [2023 Jan] 
*ایران «تاریخی» را پس می‌گیریم!  [2023 Jan] 
*دین «خدای رنگین کمان» !  [2022 Dec] 
*ترس از که و باک از چه؟  [2022 Nov] 
*آقای «هالو»، از جوانان ایران بیاموزید!  [2022 Oct] 
*ویژگی‌های رستاخیز نوین ایران کدامند؟  [2022 Oct] 
*پایان اسلام در ایران  [2022 Sep] 
*با اندیشه به سوی همبستگی  [2022 Sep] 
*چرا ملاها کمر به نابودی بهائیان بسته‌اند؟  [2022 Aug] 
*الفبای انقلاب  [2022 Jun] 
*بزرگ‌ترین دروغ قرن بیستم  [2022 May] 
*آیا می‌توانیم اقتدار ملاها را درهم بشکنیم؟  [2022 Apr] 
*اوکرائین و نبرد برای دمکراسی  [2022 Apr] 
*چرا «جریان چپ» هوادار پوتین است؟  [2022 Mar] 
*یونانیان همسایۀ «بربرها»   [2022 Feb] 
*کالبدشناسی یک پندار  [2022 Jan] 
*منطق‌گریزی اسلامی، عامل سقوط ایران   [2021 Dec] 
*من از اسلام می‌ترسم!‏  [2021 Sep] 
*با شادی به سوی آزادی  [2021 Aug] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان/ بخش دوم  [2021 Jul] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان بخش نخست  [2021 Jun] 
*خطر پوپولیسم و پایان دمکراسی   [2021 Jun] 
*رهبر انقلاب مشروطه که بود؟   [2021 May] 
*نقدی بر کتاب «مشروطه نوین»  [2021 Apr] 
*در جستجوی راه‌ نوین برای گذار از حکومت اسلامی  [2021 Mar] 
* ویژگی‌های «چپ نوین» کدامند؟  [2021 Mar] 
*به سوی آینده  [2021 Feb] 
*بهائیان بر سر دوراهی  [2020 Dec] 
*در ستایش ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی  [2020 Dec] 
*بارکشان غول بیابان   [2020 Nov] 
*مقایسه‌ی رضاشاه با آتاتورک نابجاست زیرا…   [2020 Nov] 
*از ترامپ بیاموزیم!   [2020 Oct] 
*موانع مبارزه با حکومت اسلامی   [2020 Sep] 
*ْ چرا شاهان معاصر ایران خودکامه شدند؟   [2020 Aug] 
*سخنی با شاهزاده رضا پهلوی  [2020 Jul] 
*ملی‌گرایی تنها راه نجات ایران   [2020 Jul] 
*هیچکس ناموس هیچکس نیست!  [2020 Jun] 
*رسانه‌ها در خدمت بحران‌آفرینی   [2020 Jun] 
*دربارۀ انگیزه و راهکار جنبش چپ   [2020 Apr] 
*دربارۀ آزادی عمل پادشاهان ایران در دوران اشکانی و ساسانی مداومت در دگرگونی [2020 Mar] 
*تا فرصت از دست نرود!  [2020 Mar] 
*شرکت در «انتخابات» مخالف سرافرازی انسانی است  [2020 Feb] 
*فلسطین خوشبخت!  [2020 Feb] 
*پیشنهاد؛ اخراج حکومت اسلامی از سازمان ملل متحد   [2020 Jan] 
*چرا بهائی هستم؟   [2020 Jan] 
*درباره فرهنگ مبارزه با حکومت اسلامی  [2019 Dec] 
*نقدی بر کتاب «تأملات دیرهنگام» نوشته محمود صباحی  [2019 Oct] 
*آیا می‌توان بر «دینخویی» ایرانی غلبه کرد؟   [2019 Aug] 
*نامۀ محفل ملی بهائیان آمریکا و کانادا خطاب به رضا شاه  [2019 Jul] 
*فشار گازنبری بر رژیم دو بُنی ‎  [2019 Jun] 
*خود را از آمریکا‌ستیزی برهانیم   [2019 Jun] 
* نُتردام ما کجاست؟   [2019 May] 
*آیا ایران آینده بهائی خواهد بود؟  [2019 Apr] 
*چرا اپوزیسیون برنمی خیزد؟   [2019 Apr] 
*چپ‌گرایی، شیشۀ عمر حکومت اسلامی  [2019 Mar] 
*پس از چهل سال کجای کاریم؟   [2019 Feb] 
*«راست ملّی» در برابر «چپ ضد ملّی»  [2018 Dec] 
*پادشاه انتخابی، ضرورت تاریخی  [2018 Dec] 
*منتظر چه هستیم؟  [2018 Nov] 
*پیشنهادی به فَرَشگرد  [2018 Nov] 
*بحران سیاسی اروپا از کجا می آید؟  [2018 Oct] 
*آشتی ملی را نمی‌توان دور زد!   [2018 Oct] 
*ملایان، برندگان سه انقلاب  [2018 Sep] 
*غول‌های رسانه‌ای و حکومت اسلامی  [2018 Sep] 
*چرا ایران را دوست دارم؟   [2018 Aug] 
*کجا ایستاده‌ایم؟   [2018 Aug] 
*اگر صبر کنیم و امید داشته باشیم…   [2018 Aug] 
*«انقلاب مسلحانه، افسانه‌ای بیش نیست!»  [2018 Jul] 
*چرا، اثر می‌کند!  [2018 Jun] 
*چه زمانی آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟   [2018 Jun] 
*توقعات ملی ما کدامند؟ ‏   [2018 Jun] 
*تاریک اندیشان ایرانی‎ ‎‏ و اسرائیل   [2018 May] 
*چپ‌ها و برجام  [2018 May] 
*‏«جنبش ملی برای دمکراسی در ایران» و دیگر هیچ   [2018 May] 
* ایران به کجا می رود؟   [2018 Apr] 
*دوستان چپ، لطفاً دیگر مبارزه نکنید!  [2018 Mar] 
*نظام حکومت ایران چگونه باشد؟  [2018 Feb] 
*سرمایه‌داری یا توحش  [2018 Jan] 
*چنین باید کرد!   [2018 Jan] 
*چه باید کرد؟   [2017 Dec] 
*از هگل توتالیتر تا مارکس ضدانقلابی   [2017 Nov] 
*به مناسبت دویستمین سالگرد تولد بهاءالله   [2017 Oct] 
*آیا فلسفه یهودی است؟   [2017 Sep] 
*آیا سیاست می تواند اخلاقی باشد؟  [2017 Sep] 
* چرا حکومت ایران رفرم پذیر نیست؟   [2017 Aug] 
*زرین‌کوب، نمونۀ فرهنگ پرداز شرقی ‏   [2017 May] 
*هانا آرنت، نمونۀ فرهنگ‌پرداز غربی ‏(1)‏   [2017 Apr] 
*مردی که نباید شناخت!‏  [2017 Feb] 
*پیاده ها در نبرد ملایان ‏  [2017 Feb] 
*«جنبش چپ»، دشمن ایران  [2016 Jun] 
*«نسبیت فرهنگی»، بلای ایران  [2016 May] 
*پاسخ به «انتقاد دوستانه‌ای از مردم ایران»   [2016 Apr] 
* راز بقای حکومت اسلامی  [2016 Jan] 
*مصطفی‌ملکیان، متوهّم ملّی  [2015 Oct] 
*خردورزی حق ماست!  [2015 Oct] 
*28مرداد، نه «کودتا» نه «قیام»!  [2015 Jul] 
*زنده باد آمریکا!  [2015 May] 
*«اسلام ناب» یا «اسلام مهربان»   [2015 Apr] 
*مؤثرترین شخصیت تاریخ معاصر  [2015 Mar] 
* ما موش‌ها!  [2015 Jan] 
*سید جواد طباطبائی، لوتر ایران؟  [2015 Jan] 
*چه شد که چنین شد؟  [2014 Nov] 
*خدایان ایرانیان  [2014 Nov] 
*اعلام جرم  [2014 Oct] 
*گذار از ملّیت ایرانی به مدرنیته*  [2014 Sep] 
*«سرنوشت ایران چه خواهد بود»  [2014 Jun] 
*«بلای دین»(۱)  [2014 May] 
*اجازه ندهیم به ایرانیان توهین کنند!  [2014 Mar] 
*«حلقۀ مفقودۀ» انقلاب ۵۷  [2014 Mar] 
*تراژدی 35 سالۀ ایران  [2014 Feb] 
*موانع آشنایی با فلسفه متن سخنرانی در گردهمایی 8 دسامبر 2014 به دعوت "انجمن ادبی هزار و یک شب"، فرانکفورت [2013 Dec] 
*زوال هویت ایرانی؟  [2013 Nov] 
*فلسفه‌ی تاریخ  [2013 Oct] 
*اندیشه گاندی  [2013 Aug] 
*پرویز شهریاری، استاد ریاضی و معلم انسانیت در تهران درگذشت  [2012 May] 
*نگاه دیگر درآمدی بر کتاب "راهنمای سرگشتگان" اثر موسی ابن میمون یا Moses Maimonides  [2012 Mar]