اگر خورشید دوباره میآید
نصیر نصیری
اگر خورشید دوباره میآید
دوباره بیا
بیا، تا دوباره توانستن را تفسیر کنیم
بگو دوست من
برای من، همیشه دوست ناآشناست
مثل جذبهی آن گل روئیده پشت کوههاست
بگو دوست من
چگونه آن دانهی کوچکی
که در دهان گنجشککی میمیرد
خود سینه سنگین سنگ را میشکافد
و به گونه خورشید دست میکشد
و چگونه
چشمهایی در جهان هستند
که با هزار قطرهی باران شکفته نمیشوند
و از تابش شبتابی میترسند
بگو، آیا از یاد رفتن
مثل آن دانهی کوچک
در چینهدان یک مرغ
همان پیوند با پرواز نیست
اصلاً دانه خود پرواز نیست
بگو دوست من
برای من دوست همیشه ناپیداست
این گونه است
که در عطر ریحان و سیب او را میجویم
بگو آیا فرو رفتن در ابر
و نگریستن به روح بیکران انسان
همان پیوند با پرواز نیست
اگر پرندهای که مرده بود
دوباره دانه میشود و پرواز میکند
دوباره بیا
بیا تا دوباره توانستن را تفسیر کنیم
و دوباره پنجرهای برای دیدار جهان بگشاییم
منبع:پژواک ایران