چرا تقسیم‌بندی اصلاح طلب- اصولگرا دیگر موضوعیت ندارد
جمشید برزگر

 

انتخابات ۹۴ و نتایج اعلام شده آن، نشان می دهد که تقسیم بندی قدیمی نیروهای درون حاکمیت در جمهوری اسلامی به دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب دیگر قادر به توضیح و تبیین شرایط فعلی عرصه سیاست در ایران و نشان دادن صف بندی و آرایش نیروهای سیاسی درون حاکمیتی نیست و باید برای توضیح شرایط، این نیروها را در قالبی جدید دسته بندی و صورت بندی کرد.

دست کم تا انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، هنوز می شد با تقسیم بندی نیروهای سیاسی جمهوری اسلامی به اصولگرا و اصلاح طلب، جناح های درون حاکمیتی را از هم باز شناخت و بر اساس آن، شرایط را تحلیل کرد اما دو اتفاق عمده در هر دو جناح باعث شده است که این تقسیم بندی موضوعیت خود را از دست بدهد.

در این نوشته استدلال می شود که چرا تقسیم بندی نیروهای درون قدرت به طرفدار دولت و منتقد/مخالف دولت در شرایط کنونی از قدرت تبیینی و توضیحی بیشتری برای درک وضعیت برخوردار است.

جناح اصلاح طلب

اصلاح طلبان پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، در ضعیف ترین موقعیت خود در ساختار قدرت قرار گرفتند. چهره های شاخص آنان زندانی شدند، احزاب و تشکل های اصلی و موثرشان منحل اعلام شد و رهبرانشان یا در حصر خانگی قرار گرفتند یا ممنوع التصویر شدند، اغلب رسانه های خود را از دست دادند و نهادهای قدرت تقریبا به طور کامل از آنها پاکسازی شد.

__________________

حسن روحانی، تا اینجای کار نه تنها اصلاح طلبان را به سطحی از عملگرایی کشانده که مبنای صف بندی خود را دولت او قرار دهند، بلکه موفق شده شکاف میان اصولگرایان را به سود خود قطعی و نهایی کند.

__________________

اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ سطح رویارویی اصلاح طلبان با هسته مرکزی قدرت را به بالاترین حد ممکن رساند و از سوی دیگر تسلط طیف تندرو اصولگرایان بر تمامی ارکان قدرت، اعم از انتخابی و انتصابی، هر روزنه ای را برای بازگشت آنان به عرصه رسمی قدرت بست.

به این ترتیب، اصلاح طلبان، در نخستین انتخابات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، در انتخابات مجلس نهم در سال ۱۳۹۰ عملا هیچ امکانی برای حضور و تشکیل دست کم اقلیتی موثر در مجلس نیافتند.

این روند، اگرچه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ متوقف شد، اما جهتی متفاوت یافت و سرآغاز تغییر صف بندی های درون حاکمیتی شد که در انتخابات سال ۱۳۹۴ به نقطه اوج خود رسید.

در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، محمد رضا عارف، معاون اول محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری به رغم برخی انتقادهای درون گروهی، به دلیل همین نزدیکی اش به محمد خاتمی، به عنوان نامزد اصلاح طلبان شناخته و پذیرفته شد، اما با رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی، وضعیت به گونه ای پیش رفت که اصلاح طلبان و در راس آنان محمد خاتمی از نامزدی حسن روحانی حمایت کردند که نه سوابقش از عضویت او در جناح اصلاح طلب حکایت می کرد و نه در میان نامزدها، نزدیک ترین نامزد به اصلاح طلبان بود.

به این ترتیب، با کناره گیری محمد رضا عارف به سود حسن روحانی روند تغییر صف بندی و آرایش نیروهای سیاسی تحت تاثیر دو عامل عمده آغاز شد و عینیت یافت. عامل اول، مقاومت سرسختانه هسته مرکزی قدرت و در راس آن، آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی آن گونه که از اظهارات و اشارات صریح و تلویحی او برمی آید، در مقابل هرگونه حضور پررنگ و موثر چهره های اصلی اصلاح طلبان در ساختار قدرت بود و عامل دوم، استراتژی حسن روحانی برای در پیش گرفتن مسیری متمایز از اصلاح طلبان تحت نام اعتدال.

استراتژی حسن روحانی، از سوی طیف عمده ای از اصلاح طلبان پذیرفته شد و بسیاری از آنان به صراحت از اعتراضات معروف به جنبش سبز انتقاد کردند و با تندروی خواندن واکنش ها به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، خواستار درس گرفتن از آن حوادث و اصلاح تاکتیک ها و استراتژی خود در آینده شدند.

__________________

هم فهرست های انتخاباتی ارایه شده، هم نتایجی که تا کنون اعلام شده و باید به تایید شورای نگهبان برسد، نشان می دهد که اصلی ترین خط ممیز گروه های شرکت کننده در انتخابات، میزان طرفداری و یا مخالفت آنان با دولت حسن روحانی بوده است و در شرایط فعلی که احتمالا تا انتخابات ریاست جمهوری بعدی در دو سال آینده ادامه پیدا خواهد کرد، لشگر بازیگران سیاسی درون قدرت، در دو اردوگاه طرفداران دولت و منتقدان/مخالفان دولت جای خواهند گرفت.

__________________

در پیش گرفتن چنین مسیری از یک سو و رد صلاحیت اغلب چهره های شاخص اصلاح طلب در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری در اسفند ماه سال ۱۳۹۴ به آنجا انجامید که فهرست مورد حمایت اصلاح طلبان در نهایت چنان شکل بگیرد که با هیچ معیار و ملاکی نتوان آن را فهرستی اصلاح طلبانه، در مقایسه با فهرست های پیشین این جریان، خواند.

این فهرست، در واقع با چشم بستن بر سابقه اصلاح طلبانه یا اصولگرایانه نامزدهای مورد حمایت، اصل را بر حمایت آنان از دولت حسن روحانی قرار داد و کوشید با ارایه فهرستی، در درجه اول از راهیابی چهره های شاخص طیف تندرو مخالفان دولت به هر دو مجلس جلوگیری کند.

جناح اصولگرا

شکاف و انشقاق در جناح اصولگرا، از مدت ها پیش آغاز شده بود. نخستین شکاف ها در این جناح بر سر حمایت یا عدم حمایت از دولت محمود احمدی نژاد شکل گرفت.

اوج این شکاف، رویارویی بی سابقه آقای احمدی نژاد و علی لاریجانی بود که هرگز ترمیم نشد و در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ نیز تعمیق شد.

پس از انتخابات سال ۱۳۹۲، حسن روحانی در تقسیم مناصب و سهم ها، جایگاهی ویژه برای جناح طرفدار علی لاریجانی در نظر گرفت و از جمله پست وزارت کشور را به یکی از چهره های نزدیک به او داد. این حرکت، که در دو سال گذشته نیز با مدارا و همسویی نسبی آقایان روحانی و لاریجانی همراه بود، در انتخابات سال ۱۳۹۴ نتیجه داد تا آنجا که نام علی لاریجانی، که به عنوان مثال تقابلش با دولت محمد خاتمی در دوران ریاست بر صدا و سیما زبانزد بود، در فهرست مورد حمایت اصلاح طلبان قرار گیرد.

آقای لاریجانی در سال های گذشته دلایلی کافی برای دور شدن از طیف تندرو اصولگرایان به دست آورده بود، اما شاید خود نیز نمی توانست روزی را تصور کند که در راس فهرست اصلاح طلبان در قم بنشیند. اگر صف بندی اصولگرا- اصلاح طلب همچنان موضوعیت داشت و صف بندی جدید طرفدار و مخالف دولت، جانشین آن نشده بود و مبنای تصمیم گیری و فهرست بندی ها قرار نمی گرفت، حضور او در فهرست مورد حمایت اصلاح طلبان بی معنی بود.

حسن روحانی، تا اینجای کار نه تنها اصلاح طلبان را به سطحی از عملگرایی کشانده که مبنای صف بندی خود را دولت او قرار دهند، بلکه موفق شده شکاف میان اصولگرایان را به سود خود قطعی و نهایی کند.

چه نیازی به تئوری تازه ای برای تقسیم بندی نیروهای سیاسی وجود دارد؟

آیت الله خامنه ای، در آستانه انتخابات تاکید کرد که سخن گفتن از طرفداران یا مخالفان دولت تلاش دشمن است و ملت نه مجلسی دولتی می خواهد و نه مجلسی ضد دولت.

با آنکه او این تقسیم بندی را رد می کند، اما در عین حال می پذیرد که چنین ملاکی برای صف بندی نیروهای سیاسی درون حاکمیت عملا شکل گرفته و مبنای تصمیم و عمل شده است.

تقسیم بندی ها و نامگذاری جناح های سیاسی و در نتیجه تعیین صف بندی ها و آرایش های سیاسی، به ویژه برای فعالان آن جناح ها دارای ابعاد پررنگ ایدئولوژیک و ارزشی است، با این حال، این نامگذاری ها نه اصالتی ذاتی دارند و نه ثابت و ابدی هستند.

به عنوان نمونه، نیروهای سیاسی در ایران پس از انقلاب به دو جناح کلی انقلابی و ضد انقلابی تقسیم می شدند. کمی بعد نیروهای خط امام مسیر خود را طیف دیگری از نیروهای درون جمهوری اسلامی که موفق شده بود غیرخودی را از عرصه به در کند، جدا کردند. بعدتر تقسیم بندی چپ و راست رایج شد و سپس اصطلاحات اصلاح طلب و محافظه کار و دیرتر اصلاح طلب و اصولگرا دستمایه تقسیم بندی نیروها قرار گرفت.

این اسامی و تقسیم بندی ها، به ویژه برای ناظران و شهروندان تا آنجا مهم و معتبر هستند که توانایی تبیین و تشریح وضعیت را داشته باشند و امکان تحلیل و احتمالا پیش بینی رفتار نیروهای سیاسی را فراهم آورند.

به همین دلیل است که انتخابات سال ۱۳۹۴ به روشنی مشخص می کند که با اتکا به معیارهای مولفه تقسیم بندی نیروهای درون حاکمیت به اصلاح طلب و اصولگرا نه می توان فهرست های ارایه شده را فهمید، نه نتایج اعلام شده را تحلیل کرد و نه دقت پیش بینی رفتارهای آتی را افزایش داد.

هم فهرست های انتخاباتی ارایه شده، هم نتایجی که تا کنون اعلام شده و باید به تایید شورای نگهبان برسد، نشان می دهد که اصلی ترین خط ممیز گروه های شرکت کننده در انتخابات، میزان طرفداری و یا مخالفت آنان با دولت حسن روحانی بوده است و در شرایط فعلی که احتمالا تا انتخابات ریاست جمهوری بعدی در دو سال آینده ادامه پیدا خواهد کرد، لشگر بازیگران سیاسی درون قدرت در دو اردوگاه طرفداران دولت و منتقدان/مخالفان دولت جای خواهند گرفت.

با این تقسیم بندی است که می توان فهمید چرا مثلا فهرست امید، نه فهرست اصلاح طلبان بلکه فهرست طرفداران دولت است و حضور کسانی مانند کاظم جلالی یا بهروز نعمتی در آن دیگر تعجب برانگیز نیست.

همچنین می توان فهمید که چرا علی لاریجانی نه در فهرست اصولگرایان بلکه در فهرست رقبای آنها جای گرفته است.

این تقسیم بندی در عین حال می تواند کمک کند تا درکی واقع بینانه تر از ترکیب آینده مجلس و هیئت رییسه آن به دست آید و رفتارهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری آتی در چارچوبی درست تر دریافته شود.

منبع:پژواک ایران


جمشید برزگر

فهرست مطالب جمشید برزگر در سایت پژواک ایران 

*چرا اعدام علیرضا اکبری؛ دلیلش هر چه باشد، شمخانی نیست  [2023 Jan] 
*آبادان، تصویر تمام‌نمایی از ایران تحت اشغال جمهوری اسلامی   [2022 May] 
*هجوم به کلاب هاوس؛ اصرار جمهوری اسلامی برای حذف منتقدان در همه جا  [2021 Apr] 
*استقبال از بایدن با موشک جدید و اورانیوم فلزی؛ چرا؟  [2021 Jan] 
*سخنرانی خامنه‌ای؛ اثبات گرفتاری جمهوری اسلامی در بن‌بست خودساخته   [2020 Jan] 
*کشته شدن قاسم سلیمانی؛ شتاب گرفتن تغییرات ناگزیر   [2020 Jan] 
*آیا جمهوری اسلامی به استقبال جنگ می‌رود؟   [2019 Jun] 
*همه یک طرف، رهبر یک طرف؛ یک با یک مساوی نیست   [2018 Dec] 
*چرا «ماشین ترور» جمهوری اسلامی ترمز ندارد؟   [2018 Nov] 
*چرا روحانی شبیه احمدی‌نژاد شده است  [2018 Jul] 
*پایان برجام و ناگزیری‌های جمهوری اسلامی در سالی دشوار  [2018 May] 
*براندازم، و حمله بی‌سابقه به خاتمی؛ پایان اصلاح‌طلبی حکومتی؟  [2018 Jan] 
*اگر اعتراضات در ایران ادامه پیدا کند چه می‌شود؟   [2018 Jan] 
*اعلام جنگ آیت الله خامنه‌ای به روحانی در میانه 'ترقه بازی'  [2017 Jun] 
*آیا رهبر ایران در انتخابات بی‌طرف است؟  [2017 Apr] 
*تقابل عربستان و ایران؛ ارسال پیام از مقر سازمان مجاهدین خلق تحلیلگر بی بی سی در امور ایران [2016 Jul] 
*چرا تقسیم‌بندی اصلاح طلب- اصولگرا دیگر موضوعیت ندارد   [2016 Feb] 
*بی پرده با خامنه ای ؛ بان کی مون در تهران چه کرد؟  [2012 Sep]