یادی از فرقه دموکرات آذربایجان!
حسن جداری

 

 در 21 آذر امسال، درست  هفتاد سال از تاریخ ایجاد حکومت فرقه دموکرات آذربایجان در سال1324، میگذرد. درچنین روزی در سرتاسر آذربایجان، فرقه دموکرات به رهبری جعفر پیشه وری از کمونیست ها و مبارزین قدیمی،  قدرت سیاسی را دردست گرفت. بدون تردید، این رخداد،  حادثه مهمی در تاریخ معاصر ایران محسوب میگردد. برای  بررسی عواملی که سبب شدند در سال 1324، جمهوریهای دموکراتیک در آذربایجان و کردستان ایران به وجود بیایند، مقدمتا لازم است  نگاهی هرچه اجمالی  به حوادث سیاسی ایران در سالهای  قبل از به حکومت رسیدن فرقه های دموکرات در این دو ناحیه حساس کشور، افکنده شود. رضا خان که  توسط کودتائی طراحی شده ازجانب استعمارگران انگلیسی در سوم اسفند ماه سال 1299 شمسی بقدرت رسیده ودر سال 1304 با عزل  احمد شاه قاجار،  خود را شاه  خوانده بود ، تا شهریور ماه 1320  در نهایت استبداد و مطلق العنانی حکومت کرد. در طول این مدت،  از آزادی و دموکراسی کوچک ترین نشانه ای  در ایران وجود نداشت.  در حالی که  شخص شاه و اطرافیان فرمانبردار و چاپلوسش از بابت تاراج هستی  توده ها، پول ها به جیب زده و ثروت های باد آورده می اندوختند، کارگران، دهقانان وتهی دستان شهری در فقر و فلاکت کامل زندگی میکردند.  در تمام دوران حکومت رضا شاه،  فئودالیسم و نظام غیر عادلانه ارباب - رعیتی  همچنان دست  نخورده باقی ماند. خود شاه که  پیش از رسیدن به قدرت آهی در بساط نداشت، با قلدری و زورگویی، املاک برخی از مالکین بزرگ را تصاحب کرده،  به  بزرگ ترین زمیندار در کشور مبدل شد. چنانکه در زمان برافتادن از قدرت و تبعید از ایران، مالک بیش از ۲ هزار  پارچه از آبادترین دهات ایران بود!                                                                                      

                           ++++++

در شهریورسال  1320، وقتی که  قشونهای متفقین که ایران را به اشغال  خود درآورده بودند، رضا شاه را که دوست آلمان هیتلری بود مجبور به ترک  ایران کردند، استبداد و مطلق العنانی کامل، ظلم و تعدی زورمندان برستمدیدگان، بیکاری، فقر و فلاکت و عقب ماندگی اقتصادی و فرهنگی، در سرتاسر کشور حاکم بود. از دوازده تا پانزده میلیون نفر جمعیت  کشور، بیش از هشتاد در صد در دهات زندگی  میکردند. دهقانان  در چنگ اربابان بیرحم و ژاندارم ها اسیر بودند و درماندگی ورنج و مشقت آنها حد و حصری نداشت. ملک الشعرای بهار شاعر معاصر، سرنوشت دردناک ساکنین دهات را چنین  توصیف می کند:   رفته ای هیچ به ده، داری از آنجا خبری؟      دیده ای مردم ده ؟ مردم بی برگ و بری      ده و گورستان چون یکدگرند اما هست         گاهگاهی  به ده از بانگ خروسان، اثری!   اکثریت ساکنین شهرها نیز با انواع محرومیت ها و مشکلات که بیکاری  یکی  از آنها بود، دست به گریبان بودند. بابر افتادن سلطه مرگبار دیکتاتوری رضا شاه، آزادیهای نسبی سیاسی در کشور به وجود آمده و زبانها برای گفتار و قلم ها برای نوشتن بار دیگر امکان یافتند. در شرایط  تا حدی دموکراتیکی که  به دنبال  تبعید اجباری شاه مستبد در جامعه ایجاد گردیده بود، احزاب و جمعیت های صنفی و سیاسی بار دیگر شروع به فعالیت کرده، آزادی بیان و قلم در عالم مطبوعات امکان پذیر گردید. گسترش دامنه مبارزات کارگران و تهی دستان شهری و میلیونها  دهقان اسیر و دربند، یکی از نتایج امید بخش به پایان رسیدن دوران استبداد و خودکامگی و ایجاد محیطی دموکراتیک  در کشور بود.               

                       ++++++

 آذربایجان که در زمان  حکومت شوونیستی رضا شاه، سختی ها ی  زیادی را متحمل شده بود، در سالهای نخستین پس از بر افتادن سلطه استبداد، کانون گرم مبارزات پرشور دمکراتیک و رهایی بخش بود. در حالیکه درتبریز و دیگر شهرهای آذربایجان، کارگران و توده های ستمدیده و فقیر در راه  خواستهای  حق طلبانه خود، مبارزات  پر توانی را آغاز کرده بودند، در دهات،  دهقانان محروم و اسیر در چنگال اربابهای خون آشام، مصممانه بپا خاسته و علیه دشمنان خود  به پیکار بی امانی  دست زده بودند.  آذربایجان  در ماه های قبل از قیام ۲۱ آذر۱۳۲۴، شاهد خونین ترین درگیریها بین دهقانان بپا خاسته  از یک طرف و اربابان و ژاندارم ها از طرف دیگر بود. در چنین شرایط مساعدی بود که فرقه دموکرات آذربایجان در روز ۲۱ آذرسال 1324، قدرت سیاسی را در دست گرفت.  فرقه دموکرات آذربایجان در ۱۲ شهریور همان سال  توسط  جعفر پیشه وری و چند تن از یاران وی در تبریز تشکیل و  شروع به کار کرده بود. این فرقه از همان آغاز فعالیت، با پشتکار بی نظیری به سازماندهی و متشکل ساختن توده های دهقانی پرداخته و در مدت کمی قادر شد در نتیجه کوشش خستگی  ناپذیر کادرهایش،  دهها  هزارتن از دهقانان را در شعبات  فرقه درسرتاسر آذربایجان؛ سازماندهی کند. با ایجاد فرقه دموکرات و فعالیت شبانه روزی افراد  آن در دهات؛ دهقانان که از ظلم و بیداد گریهای اربابان به ستوه آمده بودند؛ جسارت بیشتری یافته و بر دامنه مبارزات حق طلبانه و عصیانهای خود افزودند. در اکثر دهات؛ دهقانان تحت رهبری فرقه، تفنگ در دست گرفته، با مالکین و ژاندارم ها به مبارزه مسلحانه پرداختند. آنها  پس از آزاد کردن  دهات از چنگ  دشمنان بی امان خود، به آزاد سازی یک یک شهرها پرداختند . در روز ۲۱ آذر ۱۳۲۴، یعنی وقتیکه درست صد روز از تشکیل فرقه دموکرات میگذشت،  نیروهای مسلح دهقانی تحت رهبری فرقه  به دروازه های تبریز رسیدند. این یک مارش  پر افتخار و تحسین آفرین برای  توده های مسلح  دهقانان آذربایجان بود.  در آن زمان، فرماندهی ارتش در تبریز  در دست  سرتیپ درخشانی بود.   بدنبال تبادل نظر بین  رهبران فرقه و  فرمانده ارتش؛ سرتیپ  درخشانی  تسلیم شده و  کنار آمدن با فرقه را به جنگ و برادر کشی ترجیح داد. بدین ترتیب، تبریز به تصرف قوای مسلح فرقه دموکرات آذربایجان در آمد. این یک روز بیاد ماندنی  در تاریخ  درخشان مبارزاتی خلق  آذربایجان بود. در به قدرت رسیدن فرقه دموکرات، وجود  قوای نظامی شوروی ها درآذربایجان و در سرتاسر شمال ایران بدون تردید بی تاثیر نبود . بدون کمک های مادی و معنوی  ارتش  شوروی؛  ارتجاع هار ایران که در تهران حاکم بود ای بسا امکان داشت که  مبارزات دموکراتیک  خلق آذربایجان را در نطفه،  خفه سازد.                                                  

                      ++++++

حکومت فرقه دموکرات که در روز ۲۱ آذر سال 1324  درآذربایجان جانشین حکومت ارتجاعی  مرکزی گردید، طبیعته یک حکومت سوسیالیستی  نبود . در حقیقت امر،  در شرایط آن زمان، امکان اینکه در آذربایجان، کردستان و هر جای دیگر ایران حکومتی سوسیالیستی  قدرت را دردست بگیرد، به هیچوجه وجود نداشت. لازمه استقرار حکومتی سوسیالیستی در جامعه ای که در آن اکثریت عظیم اهالی کشور را دهقانان تشکیل میدادند و طبقه  کارگر بخش کوچکی از توده زحمتکش را در بر میگرفت؛ قرار داشتن حزب راستین کارگری در راس مبارزات رهایی بخش توده ها بود. در شرایطی که  حزب انقلابی سرتاسری طبقه  کارگر در کشور وجود نداشت، این انتظار که فرقه دموکرات آذربایجان، هفتاد سال پیش حکومتی سوسیالیستی در آذربایجان بر قرار می ساخت ، انتظاری  کاملا بیخود می باشد. در ایران آن زمان، در کشوری از لحاظ اقتصادی عقب افتاده که در آن بیش از هشتاد در صد جمعیت را دهقانان تشکیل میدادند،  تنها یک حزب پرولتری تجربه دیده  - حزبی انقلابی که بخش  قابل ملاحظه  ای از اعضا و فعالین آنرا کارگران تشکیل میدادند-  قادر بود  در گام نخست  دراتحاد با  دهقانان و خرده بورژوازی شهری،  انقلاب  دموکراتیک را به ثمر رسانده، در مرجله بعدی  در اتحاد با  تهی دستان شهری و دهقانان فقیر و بی زمین، در جهت انقلاب سوسیالیستی گام بردارد. نظریه انقلاب دموکراتیک  به رهبری پرولتاریا را نخستین بار  مارکس در سالهای پس از شکست انقلاب بورژوا ئی در  آلمان در سال 1848 و لنین در مورد روسیه عقب مانده  دوران تزاریسم در کتاب  معروف " دو تاکتیک سوسیال دموکراسی" ، در سال  ۱۹۰۵ مطرح کرده است . چنین حزبی -  حزب انقلابی طبقه کارگر-  اگر در زمان ایجاد  حکومت فرقه دموکرات آذربایجان وجود داشت، طبیعته تز انقلاب  دموکراتیک  تحت رهبری پرولتاریا - انقلاب پیگیر- می توانست  در  سرتاسر ایران و از آنجمله در آذربایجان نیز، مصداق پیدا کند. در شرایطی که چنین حزبی در آذر ماه سال1324 در ایران وجود نداشت، به قدرت رسیدن حکومت  دموکراتیک -  رادیکالی در آذربایجان -  حکومت فرقه دموکرات – به رهبری پیشه وری، بدون تردید امری  مترقی  بود  که به بیداری افکار عمومی و فراهم ساختن  زمینه برای گشایش های اقتصادی و سیاسی در سرتاسر کشور و تشدید مبارزه علیه ارتجاع هار حاکم و اربابان امپریالیستش، یاری میرسانید.  جعفر پیشه وری به مثابه یکی از کمونیست های  قدیمی و از رهبران برجسته "حزب کمونیست ایران" ، بدون تردید از تزهای مارکس و لنین در مورد انقلاب دموکراتیک تحت رهبری  پرولتاریا آگاهی  داشت. در سال  1324، پیروزیهای ارتش شوروی برفاشیسم هیتلری درجبهه های خونین نبرد،اقامت قشونهای اتحاد شوروی درآذربایجان، وجود جنبش  عظیم  دهقانی در این  دیارپیکارهای تاریخی،  زمینه مساعدی  بوجود آورده بود که  کمونیست ها می بایستی از  آن به شایسته ترین  وجهی به نفع توده های زحمتکش، استفاده می کردند.  پیشه وری  تجربه دیده در مبارزات  عظیم کارگران و زحمتکشان در  سالهای  گذشته، در واقع  امر  حساسیت  موقعیتی  را که  در جامعه  تحت ستم  به وجود آمده بود، به خوبی  درک میکرد . بهمین جهت نیز با تمام نیرو وارد میدان کارزار شده ، در راس جنبش  دموکراتیک خلق بپا خاسته آذربایجان، قرار گرفت.                                          

                        ++++++

در این نوشته، امکان بحث  مبسوط در زمینه زندگی و  فعالیت های سیاسی جعفر  پیشه وری وجود ندارد.. چون در ایجاد فرقه دموکرات آذربایجان وی نقش  برجسته ای بازی  کرده، بهمین جهت  نیز  تنها به نقاط مهمی  در زندگی  پرتلاش سیاسی این شخصیت نامدار تاریخ معاصر، اکتفا میشود.     جعفرپیشه وری در سال 1272 شمسی، درخانواده  فقیری  در یکی از دهات خلخال  متولد شد. در ۱۲ سالگی  همراه  خانواده اش  از دست ستمگریهای خانها و اربابها  ایران را ترک کرده و در قفقاز اقامت  گزید.  پیشه وری در دامن فقر و تنگدستی  بزرگ شده و ازاوان کودکی با درد ها و آلام توده های محروم و زحمتکش آشنائی پیدا کرد.  در اوان جوانی در چندین مدرسه  به شغل معلمی اشتغال ورزید. تحولات انقلابی در روسیه، تاثیر عمیقی در روحیه پیشه وری جوان بجا گذاشت. به دنبال انقلاب فوریه سال 1917 که سبب سرنگونی سلطه تزاریسم  گردید،  وی به مثابه یک مبارز پیگیر و خستگی ناپذیر راه آزادی؛ کوشش سرسختانه ای را در جهت پیکار  با ناعدالتی ها و رهائی توده های  محروم و زحمتکش آغاز کرد.  مبارزه ای که به مدت نزدیک سی سال دوام داشت.  نوشتن مقالات مستدل در  روزنامه های آن زمان قفقاز،  یکی از فعالیت های پر بار سیاسی دوران جوانی جعفر پیشه وری را تشکیل میدهد. از نخستین نشریاتی که پیشه وری در آنها  مطالب سیاسی خود را منتشرساخت، می توان از  روزنامه " آچیق سوز" متعلق به حزب  مساوات و نشریه " آذربایجان جزو لاینفک ایران،" ارگان حزب دموکرات شعبه باکو، نام برد.  پیشه وری همانطور که خود در خاطراتی  که نوشته  متذکر میشود، علاقه  سیری ناپذیری به مطالعه  کتاب داشت و با غوطه خوردن در دریای آثار سیاسی، تاریخی و فلسفی،  دائم بر دانش  و آموخته های خود می افزود ." در سن دوازده سالگی در تلاش معاش قدم گذاشتم. در مدرسه ای که تحصیل میکردم، وارد خدمت شدم.آنجا مانند یک مستخدم ساده خدمت کردم. پس از خاتمه مدرسه در همانجا به معلمی پرداختم.عشق تحصیل، عشق کتاب خواندن مرا وادار کرد که تا 20 سالگی تمام اوقات بیکاری خود را  در کتابخانه ها بسر ببرم. بیشتر از هر موضوعی  به کتب تاریخ و ادبیات و فلسفه علاقه داشتم." ( سرگذشت من  به قلم  جعفر پیشه وری)  پیشه وری از  کمونیست های برجسته ایرانی است  که در اشاعه و رواج افکار انقلابی و  مبارزات کارگری و سوسیالیستی در قفقاز، سخت فعال بوده است.  پیشه وری در سال 1919 به عضویت  کمیته مرکزی و بوروی خارجی حزب عدالت برگزیده شد.  وی همچنان سردبیر روزنامه  "حریت،" ارگان حزب عدالت بود.  حزب " عدالت،" نخستین حزب کمونیست ایران است که در سال 1917  پس از انقلاب فوریه روس، توسط  کمونیست های ایرانی مقیم  قفقاز ایجاد گردید. پیشه وری  در  خاطرات خود در این باره چنین می نویسد:" نظر به صمیمیت و صداقتی که در کار داشتم مترقی ترین تشکیلات سیاسی ایرانیان، ( منظور حزب عدالت است) مرا با آغوش باز پذیرفت. دستور داد روزنامه " حریت"  را تاسیس و اداره نمایم." در سال 1920 در کنگره ای که از طرف حزب عدالت در انزلی برگزار شد، اسم حزب  به " حزب کمونیست ایران"، تغییر یافت .  در این کنگره که  در آن بیش از پنجاه نماینده از ایران و از بین کمونیست های ایرانی مقیم قفقاز و ترکستان شرکت داشتند، جعفر پیشه وری به  عضویت و دبیری کمیته مرکزی حزب  انتخاب شد.  پیشه وری  به مثابه  یک  فعال کمونیست در  جنبش جنگل نیز  شرکت داشت.  از سال 1915 در بحبوحه جنگ جهانی اول،  در جنگل های شمال ایران  جنبش مسلحانه ضد استعماری  " جنگل" به سرکردگی  میرزا کوچک خان از مبارزین دوران انقلاب مشروطیت آغاز شده و به مدت هفت سال دوام داشت. پیشه وری در دولت انقلابی شورائی که  در اواخر عمر این  جنبش  پس از ورود دسته هائی از ارتش سرخ شوروی به گیلان ایجاد شده بود، سمت وزارت داخله را بر عهده داشت. پس از شکست  و بخون کشیده شدن جنبش جنگل،  پیشه وری  به تهران  رهسپار شده و در آنجا   به مثابه  یکی از رهبران برجسته حزب کمونیست ایران و مسئول تشکیلات حزب،  در سازمان دهی سندیکاهای کارگری دست به  فعالیت خستگی ناپذیری زد. در نتیجه  کوشش های وی و دیگرکمونیست های عضو حزب، هزاران تن از کارگران در تهران در سندیکاها متشکل شدند.  " در شدید ترین دوره نهضت ملی گیلان، میلیون تصمیم گرفتند مرکز فعالیت خود را به تهران انتقال دهند و در آنجا بر علیه استبداد و ارتجاع  و زور گوئی مبارزه کنند. پیش از هر کسی من دم نظر بودم. همه از من انتظار فعالیت  و کار داشتند. منهم در نوبه خود  تردید به خود راه ندادم.فرونت ها، جنگل ها  کوه ها را پیموده، خود را به تهران رسانیدم.در آنجا عده بیشماری را پیداکرده ، دست به دست آنها داده وارد کار شدم. هنوز جنگل داشت  تازه تمام می شد، در صورتیکه ما در تهران علاوه بر سازمانهای جدی سیاسی، شورای مرکزی اتحادیه  کارگران را که اعضایش آن روز به هفت هزار نفر بالغ میشد، موفق شده بودیم تشکیل بدهیم. شورای اتحادیه کارگران، ارگان خود را تاسیس کرد. این روزنامه حقیقت بود . به استثنای چند مقاله که رفقای آزادیخواه آنروز می نوشتند،تمام سرمقاله های روزنامه  مزبور از قلم من تراوش کرده است...."  ( خاطرات من   پیشه وری )   در سال 1309 شمسی؛ پیشه وری توسط  پلیس رضا خانی دستگیر  گردیده و به زندان افتاد.  پیشه وری به مدت یازده سال تمام  در زندان ها  و سیاهچال های  رضا شاه سخت ترین عذاب های  روحی و فیزیکی را تحمل  کرده، سر تسلیم بر آستان حاکمان جنایت پیشه فرود نیاورد. وقتی در شهریور  ۱۳۲۰ با  سقوط خودکامگی رضا شاه، زندانیان و تبعیدیها آزاد  گردیدند؛ پیشه وری نیز آزادی خود را باز یافت. پس از شهریور 20،  دوره  پرثمر تازه ای در فعالیت های  سیاسی پیشه وری به وجود آمد. وقتی  حزب توده در مهر ماه  ۱۳۲۰ شمسی  تشکیل  یافت، پیشه وری  گرچه در  تنظیم و نوشتن اساسنامه و مرام نامه حزب،  شرکت  فعال داشت؛ اما به عضویت آن در نیامد. پیشه وری در خرداد ماه سال ۱۳۲۲ نشریه وزین " آژیر" را  منتشر ساخت. در همان سال در انتخابات  دوره چهاردهم محلس؛ با بیشترین آرا نماینده تبریز انتخاب شد. ارتجاع  که   وحشت داشت پیشه وری به مثابه  نماینده مجلس و با استفاده از مصونیت پارلمانی،  جنایات و پلیدیهای دوران سلطنت استبدادی رضا شاه را افشا  کند، اعتبار نامه او را رد  کرد. این  دشمنی آشکار مرتجعین  مجلس  نشین با یکی از  سرسخت ترین مبارزین راه  آزادی،   نه تنها  پیشه وری را مایوس نساخت، بلکه وی را در  پیکاری که در راه رهائی توده های زحمتکش دنبال میکرد، مصمم تر ساخت.                                                         

                                           ++++++

درتابستان سال1324،  پیشه وری  اداره نشریه "آژیر"  را به عهده هم کارانش گذاشته  روانه تبریز گردید. در تبریز پیشه وری  در همراهی با تنی چند از آزادیخواهان آذربایجانی، فرقه دموکرات آذربایجان را ایجاد کرد.  به رهبری  همین تشکیلات دموکراتیک بو د که  تبریز در روز تاریخی 21 آذر 1324،  به تصرف  قوای  مسلح فدائی در آمده و نخستین پایه های حکومت دموکراتیکی که به مدت یک سال دوام داشت، ریخته شد.  کمی پس از به قدرت رسیدن  فرقه دموکرات در آذربایجان، در کردستان هم  فرقه دموکرات در دوم  بهمن ماه به رهبری قاضی محمد، حکومت را در دست گرفت. در طول یک سالی  که  فرقه دموکرات آذربایجان زمام قدرت را در دست داشت، در زمینه های  مختلف سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی؛ تحولات عمیقی  در آذربایجان  به  وقوع پیوست. سیمای تبریزدر عرض  این یک سال در واقع امر عوض شد. تا آن زمان در تبریز که دومین شهر ایران بود، هنوز دانشگاه وجود نداشت!  توسط حکومت فرقه، دانشگاه تبریز با چند رشته  تاسیس گردید. خیابانهای پرگرد و خاک شهر، سنگفرش و اسفالت شدند.  رادیو تبریز شروع به کار کرد . علیه بیکاری مبارزه جدی بعمل آمد و چندین کارخانه جدید ایجاد شدند . زنان آذربایجان برای نخستین بار درتاریخ ایران، حق رای به دست آوردند. کوشش  مجدانه در زمینه  سوادآموری زنان به عمل آمد . دهات  خالصه و روستاهای مالکینی که از تبریز فرار کرده بودند بین دهقانان بلاعوض تقسیم شد. در مانگاه های  جدید در شهرهای مختلف آذربایجان  ایحاد گردیدند. در تبریز بسیاری  از قبرستانها  به باغ های ملی  و مدارس، مبدل شدند. زبان ترکی در  ادارات دولتی، جای زبان فارسی را گرفت . کتابهای  درسی به زبان ترکی انتشار یافته و این زبان زبان  تحصیل در مدارس  و دانشگاه تعیین گردید. با تشویق  رهبری فرقه، شعرا و نویسندگان آذربایجان  به زبان ترکی  اشعار دلنشین سروده و کتابها تالیف کردند.   با تنبیه و مجازات عده قلیلی  از اوباش  و اجامر در تبریز و دیگرشهرها، امنیت عمومی در آذربایجان بر قرار گردید . نام  خیابانها  تغییر یافت و خیابان اصلی تبریز که خیابان پهلوی بود ، خیابان ستارخان نامیده شد.              

                                ++++++

ارتجاع  هار   در تهران منتظر فرصت  بود که  دست به تجاوز و خونریزی زده و حکومت دموکراتیک  خلق اذربایجان را  قبل از اینکه به دیگر نقاط ایران سرایت کند،  محو و نابود سازد . پس از اینکه قوای نظامی شوروی در اردیبهشت 1325  ایران را ترک گفتند، فرقه دموکرات آذربایجان پشتیبان وحامی مهمی را از دست داده و در عرصه سیاست، تنها ماند . رهبران فرقه  در چنین شرایطی تنها با تکیه  به نیروی لایزال توده ها و اتخاذ سیاست های انقلابی مسلح ساختن بی پروای  توده های زحمتکش و برانگیختن سیاسی آنها  می توانستند  بقای حیات سیاسی  حکومت خود را تضمین کرده  و جلو توطئه ها و حمله حتمی  ارتجاع  مرکزی را بگیرند. رهبران فرقه  نه تنها این کار را نکردند، بلکه با ادامه مذاکرات  بیهوده با دولت ارتجاعی و فریبکار قوام و د ست  روی دست گذاشتن،  فرصت  گرانبها را از دست داده و به  شاه و قوام  این نوکران  قسم خورده ارتجاع  امکان دادند که نقشه های شوم خود را در حمله به آذربایجان و سرکوب جنبش دموکراتیک خلق آذربایجان، عملی سازند.  در یک  کشور،  دو حکومت  نمیتوانستند  برای  مدت طولانی هم زیستی کنند . یکی از این حکومت ها  قدرت سیاسی  رقیب را به ناچاراز میان بر میداشت.  رژیم ارتجاعی شاه  به دستور اربابان امپریالیستش در ماه آذر به آذربایجان هجوم آورده و در سرکوب مبارزات حق طلبانه خلق آذربایجان، بدترین جنایات را مرتکب شد. قبل از رسیدن  پای ارتش مهاجم شاه به تبریز، از صبح روز 21 آذر، دارو دسته های مزدور وابسته به دربار و مالکین و چاقو کشان حرفه ای  به صورت  سازمان یافته و با نقشه قبلی  به خانه های  فدائیان و مهاجر ها هجوم آورده و  بیرحمانه  انسانهای شریف و آزاده را کشتار میکردند. در خیابانهای مرکزی  شهر  همه جا  نعش  های  فدائیانی  که توسط اشرار " میهن پرست"  به قتل رسیده بودند،  دیده میشد. جنایتکاران حرفه ای در عین کشتار بیرحمانه  فدائی ها و مهاجرین – آذربایجانیهائی که  مدتی در شوروی زندگی کرده بودند- خانه های آنها را نیز غارت کرده و از هیچ  جنایت و وحشیگری ابائی نداشتند. پس از ورود ارتش  شاه به تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان، کشتار فدائی ها  شکل سیستماتیک تری بخود گرفت. در نقاط  مختلف  آذربایجان در شهر ها و  روستاها ارتش  مهاجم  دست به آدم کشی ها و جنایات بیشماری زد. این ارتش ضد مردمی از بریدن سینه زنان، به تنور انداختن  اطفال  شیر خوار و کشتن پیرمردان و پیر زنان نیز  خود داری نمیکرد . در چند ماه پس از 21  آذر  در  حدود سی هزارتن از اهالی آذربایجان توسط ارتش شاه، قتل عام شدند . ارتش  مهاجم  در تبریز و دیگر شهرها مراسم ننگین کتاب سوزانی  راه انداخته  و کتابهای  ترکی را که در دوران حکومت  فرقه دموکرات انتشار یافته بودند  و از آنجمله کتابهای درسی مدارس را درلهیب آتش سوزاندند. این خود نشانه  کینه  دیرینه ای بود که ارتجاع هار ایران  علیه مردم مبارز آذربایجان داشت.   ارتجاع هار  مهاجم  در سرکوب  مبارزات فرقه دموکرات کردستان نیز مرتکب جنایات بیشماری شد که  از آنجمله میتوان  به اعدام قاضی محمد صدر فرقه دموکرات کردستان و یارانش اشاره کرد.                                                        

                          ++++++

در باره  فرقه دموکرات آذربایجان و عملکرد  آن البته حرف زیاد است .  در این مقاله   تنها به برخی از آنها اشاره میشود.  جنبش دموکراتیک در آذربایجان  یک جنبش اصیل  توده ای بود که برای رسیدن به آرمانهای  مترقی،  راه مسلحانه دهقانی را انتخاب کرده بود. دهقانان اکثریت اهالی آذربایجان را تشکیل میدادند.  آنها خواست های حق  طلبانه ای  داشتند که تنها از طریق توسل به قهر انقلابی میتوانستند آنهارا به دست  بیاورند. درست است که ارتش  شوروی  که در آن زمان در آذربایجان بود  به قیام مسلحانه توده های  بپا خاسته  یاری رساند، اما   جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک خلق آذربایجان، جنبش  اصیلی بود که از درون مبارزات قهرمانانه توده های زحمتکش  نشات می  گرفت و دارای آرمانهای  ترقی خواهانه و پیشرفته بود .  در همان زمان که   مبارزات  مسلحانه  دهقانان  در آذربایجان ضربه های کاری  بر پیکر ارتجاع هار مرکز نشین و اربابان  و ژاندارم ها  وارد میساخت، در کشور پهناور چین نیز  نیرو های مسلح دهقانان، تحت رهبری حزب  کمونیست چین،  بخش های بزرگی از کشور را از چنگ  اربابان  بیرون آورده و در اتحاد با کارگران و زحمتکشان شهری  با قدم های محکم در جهت پیروزی کامل بر ارتجاع و دشمنان سعادت توده های زحمتکش  پیش میرفتند . چنانکه پس از 22 سال مبارزه مسلحانه توده ای و نابود ساختن  قشونهای ارتجاع و امپریالیسم آمریکا، در اکتبر سال 1949، انقلاب  دموکراتیک را با کسب پیروزی کامل به پایان رساندند. اما چنین پیروزی درخشان، نصیب  جنبش مسلحانه دهقانی خلق آذربایجان نشد و چنانچه  گفته شد ارتش مهاجم شاه  حکومت فرقه  دموکرات را در خون آغشته ساخت. یکی از علت های مهم این  شکست سهمگین وجبران ناپذیر که  مبارزات دموکراتیک  توده های زحمتکش  در آذربایجان در سال 1946 متحمل شد، همانا فقدان حزبی انقلابی مدافع منافع کارگران و زحمتکشان  در ایران بود . تنها چنین حزبی می توانست با گسترش دامنه مبارزه  مسلحانه  به سرتاسر کشور، راه گشای فداکاریهای بیدریغ توده های زحمتکش  در مبارزه در جهت رهائی از چنگ ظلم و استثمار باشد.                                                                               

                           ++++++

نکته دومی که  در رابطه با  جنبش ناکام  دموکراتیک در آذربایجان می توان گفت  این است که بر خلاف تبلیغات دروغین و بهتان های دشمنان امر رهائی توده ها، پیشه وری فردی بی اراده و تابع  اوامر دولت شوروی نبود . او مبارزی آزاد اندیش  و مستقل و مقاوم بود و همواره در طوفان مبارزات پر تلاطم سیاسی، رهائی  توده های محروم و زحمتکش را در مد نظر داشت.  از فعالیت در حزب دموکرات  شعبه  باکو،  حزب عدالت، حزب کمونیست ایران، شرکت فعال در جنبش جنگل و مدیریت و سردبیری نشریات کمونیستی مختلف  تا کوشش بیدریغ شبانه روزی در جهت سازماندهی کارگران در تهران،  از  انتشار نشریه آژیر در تهران تا  تاسیس و رهبری فرقه دموکرات آذربایجان ،  تنها هدف و آرمانی که پیشه وری دنبال میکرد همانا خدمت  صادقانه به توده های محروم و زحمتکش بود. تنها مرتجعین قسم خورده، شوونیست ها و وابستگان به قدرت های امپریالیستی هستند که با کینه و نفرت به  جنبش دموکراتیک و ترقی خواهانه  خلق آذربایجان در سال های 25-1324  نگریسته و بی شرمانه مبارزین خستگی نا پذیری  نظیر پیشه وری را عامل بیگانه  قلمداد میکنند.                                                

                          ++++++

 نکته آخری که لازم است در این نوشته بدان اشاره شود، این است که حکومت فرقه دموکرات  با در نظر گرفتن اوضاع سیاسی  ایران و جهان در سالهای  آخر جنگ  جهانی دوم،  حکومتی مترقی و دارای گرایش های  رادیکال بود .بهمین جهت نیز ارتجاع هار ایران و در راس آن دربار پهلوی وجود آنرا تهدیدی جدی  برای بقای موجودیت پوشالی خود تلقی  میکرد و با تمام نیرو در جهت از بین بردن آن کوشش به عمل می آورد. امپریالیست های آمریکا و انگلیس هم که در جنگ جهانی دوم -  پس از حمله  نازیهای هیتلری به شوروی در تابستان 1941،  این جنگ ماهیت  جنگی  ضد فاشیستی  پیدا کرده بود- با اتحاد شوروی هم پیمان و همکار بودند، از اینکه  در آذربایجان و کردستان جنبشهای  ترقی خواهانه  متمایل به شوروی - ایجاد شده بود، سخت وحشت داشتند و  با تمام نیرو در جهت  شکست و نابودی این  حکومت های دموکراتیک، تلاش  میکردند. آنها   به شوروی  فشار می آوردند که قشونهای خود را هر چه سریع تر از آذربایجان بیرون به برد. امپریالیسم امریکا  که متوجه شده بود شوروی  به بیرون کشیدن  قشونهای خود از آذربایجان  تمایلی نشان نمیدهد، رسما  شوروی را  تهدید  به جنگ آتمی  کرد . در آن تاریخ  دولت شوروی هنوز موفق به ساختن بمب آتمی نشده بود. در نتیجه تهدید آتمی ترومن  رئیس جمهور آمریکا،  شوروی مجبور شد با اکراه نیروهای نظامی خود را از ایران بیرون ببرد.  تنها قدرت امپریالیستی که از جنگ جهانی دوم  قدرتمند  بیرون آمده و جنگ بر توان اقتصادی و نظامیش افزوده بود، همانا امپریالیسم آمریکا بود. در سال 1945، آمریکا  با انداختن بمب آتمی  بر روی  دوشهر ژاپن – هیروشیما و ناکازاکی- و تهدید شوروی به جنگ آتمی،  قدرت خود را به رخ جهانیان می کشید.  واقعیت  این است که امپریالیستهای  امریکائی و انگلیسی  در پایان جنگ  جهانی دوم، ایران را جزوی از مناطق نفوذ خود میدانستند و به هیچ  قیمت  حاضر نبودند حکومت دموکراتیکی  دوست و متحد با شوروی در مرزهای شمالی این کشور به وجود بیاید. آنها از این وحشت داشتند  که  حکومت فرقه دموکرات به سرتاسر ایران گسترش یافته و این کشور از لحاظ سوق الجیشی  بسیار مهم از دستشان خارج گردد. پیشه وری در نوشته ها و نطق های خود، بارها متذکر شده بود که فرقه دموکرات مبارزه را ازآذربایجان شروع کرده و هدف غائی آن این است که  جنبش دموکراتیک به دیگر نقاط ایران گسترش پیدا کرده و سرتاسر کشور  از چنگ ارتجاع  رها گردد. در جنگ سردی که در پایان جنگ جهانی دوم، بین امپریالیسم آمریکا و متحدینش با  شوروی سوسیالیستی آغاز شده بود، حکومت فرقه دموکرات آذربایجان، نخستین قربانی بود.    

 

پایان        آذر ماه 1394      

.           

منبع:پژواک ایران


حسن جداری

فهرست مطالب حسن جداری در سایت پژواک ایران 

*اعدام های پی در پی، نشانه ترس ووحشت رژیم!  [2020 Dec] 
* سرنگونی رژیم، در گروهمبستگی واتحاد عمل!   [2020 Nov] 
*تشدید تضاد های بینا امپریالیستی درجهانی پرتلاطم!   [2020 Nov] 
* نگاهی اجمالی به تاریخ گذشته ایران!  [2020 Sep] 
*اهمیت عنصرآگاهی درجنبش های کارگری!   [2020 Jul] 
*ایران،سرزمین ملت ها، آداب ورسوم وزبانهای مختلف!   [2020 Jun] 
*انقلاب، کدام انقلاب، دموکراتیک یا سوسیالیستی!   [2020 Feb] 
* مروری بر زندگی پر تلاطم جعفرپیشه وری!  [2019 Dec] 
*دشمن مشترک زحمتکشان کرد، ترک، فارس و ....!   [2019 Dec] 
*قهرانقلابی توده ها، پاسخ قهرارتجاع هار! ‏ ‏  [2019 Nov] 
*نه به حمله نظامی امریکا، نه به رژیم جمهوری اسلامی ! زنده باد انقلاب توده های زحمتکش!  [2019 Jun] 
*اقوام ، ملت یا ملت های ایران!   [2019 May] 
* پان اسلامیسم و پان آریائیسم، دو روی یک سکه!  [2018 Dec] 
*کارگر می رزمد، ذلت نمی پذیرد!‏ ‏   [2018 Dec] 
*ظولمه قارشی عصیان!  [2018 Aug] 
*خیزش های سهمگین توده ها، ناقوس مرگ رژیم را به صدا درآورده است!   جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته، نابود باید گردد! [2018 Aug] 
* راه رهائی کارگران و زحمتکشان ایران!   [2018 Jul] 
*ٰ نگاهی اجمالی به تاریخ صد سال گذشته ایران!  [2018 May] 
*جمهوری اسلامی ، جمهوری ایرانی، جمهوری دموکراتیک کارگران و زحمتکشان!   [2018 Jan] 
*‏ آذربایجان به پا خیز ! ‏ ‏  [2018 Jan] 
*خیزش های پرشور و رزمنده ضد رژیمی، ‏درسرتاسرایران!‏   [2018 Jan] 
*پدیده ای به نام شوونیسم در سایت های اپوزیسیون!  [2017 Jun] 
* حل مساله ملی در ایران، در گرو سرنگونی رژیم!   [2017 Jun] 
*انتحابات فرمایشی رژِیم، چه چیزی را تغییر میدهد؟ ‏   [2017 May] 
*چرا باید انتخابات فرمایشی رژیم را تحریم کرد؟  [2017 May] 
*رقابت امپریالیست ها و خطر وقوع جنگ جهانی ‏سوم!   [2017 Mar] 
*نگرش به گذشته ها، به مثابه درمان آلام اجتماعی!‏   [2017 Jan] 
*مرگ هاشمی رفسنجانی و قیل و قال «اصلاح طلبان»!   [2017 Jan] 
*دو رژیم آزادیکش، دوکشتاروحشیانه!   [2016 Dec] 
*فراکسیون مناطق ترک نشین مجلس، توطئه و تمهیدی ارتجاعی!  [2016 Nov] 
*دنیائی پرتلاطم، رخدادهای تکان دهنده!‏  [2016 Oct] 
*مساله ملی،اپوزیسیون بورژوائی وطبقه کارگر!‏   [2016 Sep] 
*ننگ تاریخ بشر!‏ ‏   [2016 Sep] 
*رژیم جمهوری اسلامی ، رژیم دزدان کاخ نشین!  [2016 Aug] 
* قانلی بیرمیدان !  [2016 Jun] 
*شلاق زدن به کارگران، جنایتی دهشتناک!  [2016 May] 
* کوتله وی عصیان ! غزلی به ترکی با ترجمه فارسی  [2016 May] 
*برتری طلبی قومی و نژادی!  [2016 Apr] 
*یاران را چه شد!  [2016 Apr] 
*تحریم یا عدم تحریم انتخابات! کدام انتخابات؟  [2016 Jan] 
* یادی از فرقه دموکرات آذربایجان!  [2015 Dec] 
*دو قطعه شعر در رابطه با قتل‌های زنجیره‌ای پاییز ۱۳۷۷  [2015 Dec] 
*رژیم جمهوری اسلامی؛ حامیان و مخالفین!  [2015 Dec] 
*شوونیسم زبان فارسی! ستمدیدگی زبانهای غیر فارس ایران [2015 Nov] 
*به مناسبت باز گشائی مدارس در ایران! نگاهی بر برخی از مشکلات آموزشی  [2015 Oct] 
* مساله طبقاتی ومساله ملی در ایران!  در رد برتری طلبی قومی و نژادی [2015 Sep] 
*حقوق بشر، بازیچه دست قدرت های سلطه گر!  [2015 Aug] 
* تفرقه و نفاق افکندن بین خلق های ایران، به سود رژیم شوونیست جمهوری اسلامی است!  [2015 Jul] 
*خاطرات من از دوران حکومت فرقه دموکرات آذربایجان!  [2015 Jul] 
*تاریخ معاصرآذربایجان و شوونیست های طیف "چپ"!   [2015 Jun] 
*" آذری یا زبان باستان آذربایجان"، رد پای کسروی!   [2015 May] 
* رژیم جمهوری اسلامی ، مظهر ستم ملی و شوونیسم!  [2015 May] 
* نگرشی به مساله ملی، در رابطه با مبارزات ضد رژیمی!  [2014 Nov] 
*آغاز سال تحصیلی در ایران و مشکل زبان!  [2014 Sep] 
*هگلیسم یا مارکسیسم! سرمایه داری یا سوسیالیسم!  [2014 Mar] 
*رژِیمی فریبکار، «فرهنگستانی» مرتجع و شوونیست !   [2014 Feb] 
*انتقاد با سلاح و سلاح انتقاد!   [2014 Jan] 
*جواب خصم خونخوار!  [2014 Jan] 
*راه خطا پیمودن در برخورد به مساله ملی!   [2014 Jan] 
*سردمداران رژیم، غارتگران هستی توده ها!  [2014 Jan] 
*قاجارها یا پهلوی ها! ( 1)  [2013 Dec] 
*روز 21 آذر 1325، در تاریخ معاصر ایران   [2013 Dec] 
* گلچینی از دیوان حافظ شیرازی، شاعر عصیانگر و آزاد اندیش!  [2013 Dec] 
* قادینین قدرتی! (قدرت زن)  [2013 Nov] 
*فارسی، زبانی تحمیلی برای ملت های غیر فارس!   [2013 Nov] 
*شوق و شور جانفشانان!  [2013 Oct] 
*رژیم اشرار !   [2013 Jun] 
*روحانی، سر کوبگری دیگر!  [2013 Jun] 
*رژیمی آزادیکش! انتخاباتی فرمایشی!   [2013 May] 
* بهار خاطره ها!  [2013 May] 
*کارگر هم، انسان است!  [2013 May] 
*غرش وفریاد!  [2013 Apr] 
* در پیرامون «کنفرانس» باکو!  [2013 Apr] 
*شهر آفتاب!  [2013 Apr] 
*بازار ریا!  [2013 Mar] 
*کج اندیشی ها در رابطه با مساله ملی در ایران ( 1)  [2013 Feb] 
*نبرد خلق!   [2013 Feb] 
* بدترین نوع حکومت!  [2013 Jan] 
*معجز شبستری، شاعر و متفکر شهیر آذربایجان! در یکصد و چهلمین سالگرد تولدش [2013 Jan] 
* در رابطه با رفراندوم برای" استقلال" آذربایجان!  [2012 Dec] 
*روز 21 آذر 1325، در تاریخ معاصر ایران   [2012 Dec] 
*راه ناهموار!   [2012 Nov] 
*باید رساتر شود این فریاد ها!  [2012 Nov] 
*تنها راه رهائی زحمتکشان!  [2012 Oct] 
*اگر کارگران به پا نخیرند، خانه ظلم ویران نمی شود!  [2012 Jul] 
*علیه انقیاد طلبان و سازشکاران!  [2012 Jul] 
*مظهر جهل و خرافات!  [2012 Jul] 
*پيرامون مساله ملی در ايران!   [2012 Jul] 
*ملانین جوری ،مکری، حیله لری !  [2012 Jul] 
*صمد بهرنگی، معلم کبیر روستاهای آذربایجان  [2012 Jun] 
*حکومت ننگین!  [2012 Jun] 
*تاریخچه ملی شدن صنایع نفت و کودتای 28 مرداد 1332  [2012 Jun] 
*خون «ندا»!  [2012 Jun] 
*توفان خشم !  [2012 Jun] 
*حماسه آذربایجان!  [2012 May] 
*دخالت خارجی یا تکیه به نیروی توده ها ؟!  [2012 May] 
*فریاد کن ای کارگر! بمناسبت اول ماه مه، روزفرخنده جهانی کارگران [2012 Apr] 
*تعدی و شرارت!  [2012 Apr] 
*من این کشتار و این سرکوب و زندان را نمیخواهم !  [2012 Mar] 
*بهار دل انگیز !  [2012 Mar] 
*بهار آزادی!  [2012 Feb] 
*جواب خصم خونخوار!  [2012 Jan] 
*ای خوش آنروزی...  [2011 Aug]