PEZHVAKEIRAN.COM خرمشهر در بستر زمان (بخش 4 با اضافات جدید)
 

خرمشهر در بستر زمان (بخش 4 با اضافات جدید)
ظهور و اوج گیری شیخ خزعل – تاریخچه طایفه کعبیان (قسمت دوم) 

م. گئومات

پس از آنکه نادرشاه در سال ۱۱۶۰ کشته می شود، کعبیان البوناصر به فرماندهی شیخ سلمان (۱۱۸۲-۱۱۵۰. ق) به دُورَق (مُعرب شدۀ نام فارسی "دراک") تاخته و دسته‌های افشار را از آن منطقه بیرون رانده و پاره ای از دیگر شهر‌های آن ناحیه را نیز تصرف می نمایند. بعد از این، حملات قلمرو کعبیان از هندیجان در مرز ولایت فارس تا مناطقی در آن سوی اروندرود گسترش می یابد.(1) شیخ سلمان جهت حفظ و حراست از مناطق تازه تصرف شده، چند قبیله را مأمور حفظ آن متصرفات می کند. از جمله خاندان البوکاسب را که ابتدا در روستای همیلی(2) ساکن بودند و کشتی‌های آنها در طول ساحل کارون تا روستای کردلان (در85 کیلومتری مرکزشهرستان دشتی در استان بوشهر) رفت و آمد می کردند را در سمت راست کارون، در محل کنونی خرمشهر، مستقر می کند.( 3) و این سرآغاز آغاز سکونت و حکمرانی خاندان البوکاسب در مُحَمّره بوده است.

البته بنا به قولی دیگر به دلیل شوره زار بودن بخشی از منطقه قبان و ناکافی بودن زمین های زراعی آن شهر به نسبت افزایش جمعیت بنی کعبیان؛ آن طایفه در سال 1160 قمری جهت سکونت در منطقه ای حاصلخیز به طور دستجمعی اعم از زنان و کودکان و پیرمردان و همه چهارپایان از از قبان به طرف منطقه سرسبز و حاصلخیز دُورَق کوچ می کنند.(4)

شیخ سلمان بر امنیت و آبادانی این قلمرو گسترده همت می گمارد. روستای فَلاحیه(5) از توابع دورق، را به شهر تبدیل می نماید. او در سال 1160 قمری به کمک تمامی قبیله بنی کعب، بر گِرد فَلاحیه بارو می کشد و مرکز حکومت خود قرار می دهد. این حکمران کاردان در یکی از شعب کارون موسوم به "سابله" با چوب و پوشال و نی و گِل سدّی بزرگ برای آبیاری و توسعه کشاورزی می سازد. سد سابله کمک شایانی به رونق کشاورزی در آن منطقه می نماید. (6)

بنی کعب تا ده سال پس از قتل نادرشاه یعنی تا حدود سال 1170 قمری در آسایش و رفاه می‌زیستند. آنها از درآمد فروش خرما و تسلّط بر رودخانه کارون و تجارت زمینی و دریایی به درآمد مکفی دست یافته و نیرومند شده بودند. به همین سبب شیخ سلمان که در میان دو قدرت منطقه یعنی ایران و عثمانی قرار گرفته بود، به هیچ‌کدام روی خوش نشان نمی‌داد و برای ندادن مالیات بهانه های مختلف می‌تراشید. (7)

کریم خان در ۱۱۷۰، پس از تصرّف فارس و بهبهان به کعبیان حمله می برد. اما  درباره نتایج این لشکرکشی اختلاف نظر‌هایی وجود دارد. در حالی که منابع طرفدار کعبیان از ناکامی قوای کریم خان سخن رانده‌اند.(8)

ابوالحسن غفاری کاشانی، مورخ ایرانی قرن دوازدهم هجری به جانبداری از زندیان، نوشته است که کعبیان با پیش بینی پیروزی کریم خان، پس از شکستن سدّ سابله و تخریب آن حوالی، از آن‌جا گریختند و سپاه کریم خان نیازی به تخریب شهر ندید و به کشتار مردم اکتفا کرد!؟ (9)

اما به نظر می رسد که حقیقت امر را گزارشگران کمپانی هند شرقی نوشته‌اند که انهدام سرزمین دورق به دست کریم خان، سلمان را واداشت که با پرداخت پنج هزار تومان رضایت کریم خان را به دست آورد.( 10)  

در هر حال تخریب سد با ارزش سابله توسط کریمخان زند امری تأیید شده است. سر جان مک دانلد کینز(11) در سفر خود به منطقه جنوب با دیدن خرابه های سد سابله به این نتیجه رسیده است که چنانچه کریم خان زند آن سد را خراب نکرده بود شاید قرن‌ها برجای می‌ماند.(12)

تخریب این سد توسط مردی همچون کریمخان زند به هر دلیلی که بوده باشد، کرداری نابخردانه محسوب می گردد. ازیرا که آن سد متعلق به زندگی مردم منطقه و موجب رونق کشاورزی آنها در هر زمانی بوده است بدون توجه به حکومت وقت. و نه فقط در تملک طایفه کعبیان که در آنزمان در ناحیه مذکور سکونت داشته و با کریمخان سر ستیز داشته اند.

اما شواهد دیگری حملة بزرگ کریم‌خان به بنی‌کعب و  ویران سازی سد سابله را در سال‌های پایانی حکومت شیخ سلمان نشان می دهد. حتی کارستون نیبور، سیاح آلمانی  نیز حمله کریم‌خان به شیخ سلمان را به سال ۱۷۶۵. م مطابق ۱۱۷۹. ق روایت کرده‌است.(13)

روایتی که در پی آورده می شود شاید تأییدی بر این ادعا باشد. در ۱۱۷۵ قمری عمر پاشا والی بغداد با همکاری مولا مُطَّلب مُشَعشَعی  به جنگ کعبیان می رود. لاکن موفقیتی به دست نمی آورد و به ناچار عقب نشینی می نماید. عمر پاشا در حمله دیگری که دو سال بعد در سال 1177 قمری انجام می دهد علیرغم وجود حمایت انبوه لشکریان کُرد و تُرک و عرب باز موفق به شکست قبیله بنی کعب نمی گردد.(14)

«در سال 1178 قمری وقتی کریم خان در سیلاخور بود؛ سفیری از طرف عمرپاشا والی بغداد به خدمت او رسید و پیغام اورد که اگر کریم خان بخواهد قبیله بنی کعب را که برای والی بغداد مزاحمت ایجاد کرده اند سرکوب کند دولت عثمانی با در اختیار گذاشتن کشتی و آذوقه به او کمک خواهد کرد. وکیل با این پیشنهاد موافقت کرد.»(15) اما عمر پاشا تصور می نماید که چنانچه با لشکربانش به کمک کریم خان برود، پس از سرکوبی کعبیان، کریمخان قادر خواهد بود که شهر بی دفاع بصره را به آسانی تصرف نماید از این چهت به قول خود وفا ننموده و هیچگونه کمکی به کریمخان نمی نماید. «او پس از قبول درخواست عثمانی از خرم اباد و دزفول گذشت و وارد شوشتر شد وبعد از انتظام اوضاع لرستان و خوزستان مشغول سرکوب اعراب بنی کعب شد.شیخ سلمان چون تاب مقاوم نداشت از دسترس سپاه ایران دور شد و به دریا پناه برد. سپس تلاش کرد با ایرانیان از در اشتی بدر اید.به همین منظور پیکی به نزد کریم خان فرستاد و اعلام داست چنانچه با قبیله وی در خاک ایران به راحتی زندگی کند مطیع خان زند باشد و حتی پسر خود را به عنوان گروگان به دربار خان زند بفرستد. خان زند چون ترکها به تعدات خود مبنی بر در اختیار گذاستن مشتی و اذوقه عمل نکردند از تقاضا شیخ سلمان استقبال کرد.عازم شیراز شد و در روز دوم صفر سال1179به ان شهر رسید.کریم خان از این تاریخ تا پایان عمر خود (سال1193) دیگر این شهر را ترک نکرد.»(16)

منابع دیگری دلایل استیصال شیخ و ارائه پیشنها مصالحه به کریم خان را چنین ذکر نموده که وقتی بنی کعب در نهایت ناگزیر می شود که از برابر سپاه انبوه کریم خان گریخته، سوار بر کشتی های خود شده و راه دریا را در پیش بگیرد؛ در آن وضعیت نیز کشتی‌های حاکم بصره که بر خلاف عمر پاشا به یاری کریمخان شتافته بود؛ به تعقیب آنها می پردازد.(17) شیخ سلمان پیشوای کعبیان به ناچار ضمن قول فرمانبرداری و پرداخت خراج به حکومت ایران، درخواست صلح می نماید. که مورد استقبال وکیل الرعایا واقع می گردد.

در ضمن دلایل دیگری نیر موجب پذیرش پیشنهاد مصالحه از سوی کریم خان زند ذکر گردیده از جمله اینکه از یک سو چون کعبیان همانند قاطبه ایرانیان مذهب شیعه داشتند.(18) و از سوی دیگر گرمای سخت خوزستان سپاه کریم خان را بی تاب کرده بوده است؛ لذا وی درخواست مصالحه شیخ سلمان را می پذیرد.(19)

 پس از رفع اختلاف کریم خان و قبیله بنی کعب دست شیخ سلمان برای حملات ایذایی به عثمانی ها و انگلیسی ها و کسب غنیمت کاملا باز می شود. اما سرانجام که آنها از شرارت این قبیله به ستوه آمده و با یکدیگر همدست شده و به اتفاق به قبیله بنی کعب حمله می نمایند. هدف اصلی آنان این بوده که کشتی های از دست داده را از بنی کعب پس بگیرند. اما شیخ سلمان با تاکنیکی زیرکانه آن کشتی‌ها را آتش زده (تصویر) و در نزدیکی خورموسی(20)  شکست سختی را به انگلیسی ها تحمیل می نمایند. در این زمان کریم خان به این دلیل که بنی کعب از رعایای ایران بود از عثمانی ها و انگلیسی ها خواست که خاک ایران را ترک  کنند. عثمانی ها درخواست او را پذیرفتند و از خاک ایران خارج شدند. از این رو نبرد انگلیسی ها بی نتیجه ماند.  در پی این شکست‌ها نیروی دریایی انگلیس مدت دو سال راه بنی کعب را به خلیج فارس می بندد. اما سرانجام به دلیل کمبود آذوقه از محاصره دست می کشند. در پی این عقب نشینی بنی کعب مثل سابق مطلق العنان منطقه گردیده و تا مدت ها سنگ راه عثمانی ها، انگلیسی ها و حتی ایرانی ها گردیده و برای آنها مزاحمت هایی فراهم می آورده است. (21)  

به عقیده کسروی اگر کریم خان فریب عمر پاشا، والی بغداد را نمی‌خورد و بدون لشکر کشی به خوزستان با روشی مسالمت آمیز فرمانبرداری شیخ سلمان را درخواست می نمود، وی متابعت می‌کرد.(22) در زمان حمله کریم خان تعداد کشتی‌های شیخ سلمان به ده کشتی بزرگ و هفتاد کشتی کوچک رسیده بود که خود نشان دهنده قدرت نظامی کعبیان می باشد در سال 1178 قمری.(23)

شیخ سلمان با اتکا بر همان امکانات بسیار خوب نظامی، در درگیری های نواحی خلیج فارس مداخله نموده و با مطرح ساختن ادعاهای بی پایه و اساس به خصومت  با حکمران بوشهر، شیخ سعدون، ، می پردازد و حتی به بحرین نیز حمله می کند.(24) کعبیان یکه تازیهای خود را تا به جایی می رسانند که چند کشتی انگلیسی را نیز تاراج می کنند. لذا آوازه این قدرت نمایی آنها به اروپا نیز می رسد. (25)

طایفه بنی کعب در طی دو سال یعنی از 1188 تا 1189 سپاهیان کریم هان زند را در فتح بصره همراهی می نمایند.(26) ابوالحسن غفاری معروف به صنیع‌الملک (۱۱۹۲ کاشان - ۱۲۴۵ تهران)  نقاش در بار محمد شاه قاجار در کتاب خودش "گلشن مراد"، در شرح حوادث ۱۱۸۹، فتح بصره، نوشته است که «شیخ برکات پیشوای کعبیان با سه هزار سپاهی در کنار جنگجویان ایرانی مأمور نگهبانی دهانه اروندرود شد و با کشتی‌های خوارج عمان که به یاری قوای بصره شتافته بودند، به مقابله برخاست.»(27)  این مطلب وفاداری کعبیان را نسبت به تابعیت از دوات ایران را نشان می دهد. کریم خان زند نیز به پاداش این خدمات، هندیجان و توابع آن را تیول بنی کعب می نماید.(28)

پس از مرگ کریم خان در ۱۱۹۳، حکومت مرکزی زندیه، کنترل و اداره بصره را ر‌ها   می نماید. در پی آن، شیخ برکات، پیشوای بنی کعب به فلاحیه آمده و با لشکرکشی‌های   متعدد از بندر بوشهر و عمان تا نزدیکی‌های بصره را باجگزار خویش می نماید.(29)

وی در اواخر سال ۱۱۹۷، با ناو‌های خود به کویت حمله می کند.  شیخ برکات در آن زمان می توانست به آسانی حاکم نشین کویت را تصرف نماید؛ اما از بد حادثه، کشتی‌هایش به سبب جزر دریا به گِل نشسته و با تحمل خسارت‌های بسیار عقب نشینی می نمایند. در هر صورت تمامی این وقایع بیانگر قدرت نظامی و تسلط مقتدرانه کعبیان بر نواحی جنوب ایران است. شیخ برکات چند ماه بعد به قتل می رسد.(30)

جانشین برکات، شیخ غضبان، که مردی میانه رو و دوراندیش بوده است؛ گذشته از ساماندهی و تجهیز سپاه، به کشاورزی در اراضی مناسب تحت کنترل خود، تقویت بازرگانی، ایجاد امنیت در منطقه و برقراری آشتی با قبایل پیشتر متخاصم می پردازد.

 این اقدامات اساسی و مدبرانه شیخ غضبان موجب می گردد که سلیمان پاشا، حاکم بغداد، کینه ای توأم با حسادت نسبت به او پیدا کند. به همین سبب با همدستی شیخِ بنی منتفق که در جنوب عراق در اطراف بصره ساکن بودند، بر بنی کعب یورش می برد. اما با تحمل شکستی سخت، ناگزیر به عقب نشینی می گردد. (31).  این پیروزی در برابر قشون حاکم بغداد که از پشتیبانی دولت قدرتمند عثمانی و قبیله بنی منتفق نیز بر خوردار بوده بار دیگر قدرت نظامی و اقتدار طایفه کعبیان را در منطقه به نمایش می گذارد. سرانجام، شیخ غضبان در ۱۲۰۷ به قتل می رسد.(32) و چند تن از جانشینان وی هریک برای مدتی کوتاه به قدرت می رسند.

سرانجام در دوره پیشوایی شیخ محمد بن برکات (۱۲۱۶ـ۱۲۲۷) فلاحیه رونق گرفته و به بازرگانی، کشاورزی و تعلیم و تربیت توجه ویژه ای مبذول می گردد.(33)

شیخ محمد بن برکات با توجه به اقتدار نظامی و عمران و آبادانی یی که در قلمرو تحت حکومت خود ایجاد نموده بود است؛ از پرداخت مالیات به حکومت مرکزی قاجار سر باز می زند. او برای گریز از تبعات عدم پرداخت مالیات که خود نوعی سرپیچی و عدول از پیمان با دولت مرکزی ایران محسوب می گردیده، زیرکانه از علمای شیعه نجف تقاضا می نماید تا برای پیشگیری از حمله قشون دولت مرکزی، میانجیگری نمایند.(34). جانشین او، غیث بن غضبان،(بعد از سال 1227 ه)  نیز همچنان نسبت به حکومت قاجاریان بی اعتنایی نشان می دهد.

به همین سبب فتحعلی شاه قاجار سپاهی انبوه برای نبرد با غیث بن غضبان می فرستد و علاوه بر آن فرمانروای بهبهان نیز با لشکری مرکب از سی هزار سرباز به این سپاه می پیوندد. لاکن با همه اینها سرانجام کعبیان پیروز می گردند. به عبارت دیگر قبیله بنی کعب در رویارویی با لشکریان دولت ایران نیز پیروز می گردد. اما کعبیان در طول چندین سال در دو جناج درگیر جنگهای خونینی می شوند. از یک سو با لشکریان حاکم کرمان در نبرد می بودند و در سوی دیگر به همراه قبیله بنی منتفق که این بار هم پیمان آنها گردیده بود، با والیان عثمانی بغداد.(35) در همین زمان است که  ناصرالدین شاه قاجار دستور احداث تأسیسات بندری "کوت المُحمّره"(36) را به شیخ المشایخ فلاحیه، شیخ ثامر بنی كعب می دهد. و او نیز به نوبه خود، حاج یوسف بن مرداو آلبوکاسب حاکم مُحمّره را مأمور انجام این مهم می سازد. و به این صورت بوده است که نحستین تأسیسات بندری مُحمّره در زمان حکمرانی حاچ یوسف احداث می گردد. (37)

م. گئومات

پی نوشت ها:

1-  احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۸، تهران ۱۳۶۲ ش؛ جابر جلیل مانع، همان، ج۱، ص۱۵۹، قم ۱۳۷۲ شY جابر جلیل مانع، همان، ج۱، ص۱۶۱، قم ۱۳۷۲ ش.

2- روستای همیلی در مشرق مُحًمّره در کنار نهری موسوم به "جدید" در کنار تپه های "ام الطول" یعنی خرابه های مدفون شدۀ شهر قدیمی "بارما" که در دوره اسلامی "بیان" نامیده می شده، واقع بوده است.

3- جان ر. پِری (Perry، John R)، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۸، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.

4- قیم، عبدالنبی، پانصد سال تاریخ خوزستان، انتشارات اختران، تهران، ۱۳۸۸

5- بنا به نوشتة حاج علوان شویکی پس از آنکه یاران و افراد شیخ سلمان اراضی منطقه را به عنوان مکانی صعب‌الوصول جهت استقرار بنی‌کعب، به شیخ سلمان نشان می دهند، او چنین می‌گوید: «هذا هو الفلاح» یعنی این مایة نجات است. از این رو بنی کعب در آن ناحیه می شود و آن را فلاحیه (محل رستگاری) می نامند.

6- جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۰، قم ۱۳۷۲ ش.

7- احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۸، تهران ۱۳۶۲ ش

8- احمد کسروی، همان، ص۱۴۰.

9- ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ج۱، ص۷۰ـ۷۱، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.

10- جان ر. پِری، همان، ص۲۳۶.

11- «جان مک دونالد کینر» از جمله سیاحان انگلیسی است که دو قرن پیش در سال 1810 میلادی در سمت معاون سیاسی سر جان ملکم همراه هیات انگلیسی وارد تهران شد. او به منظور آگاهی حکومت هند بریتانیا از موقعیت جغرافیایی، اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران به برخی مناطق کشور - از جمله خوزستان- سفر کرد و نتیجه مطالعات و مشاهدات خود را در این‌باره در کتابی با عنوان «Gographical of the Persian Empire» نوشته است

12- جان ر. پری، همان، ص۲۳۶.

13- دوبُد، بارون؛ «سفرنامة لرستان و خوزستان»؛ ترجمه محمدحسین آریا، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۱. ش

14- احمد کسروی،همان، ص۱۴۱.

15- محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا ، ج۱، ص ۵۵، چاپ عزیزالله بیات، تهران ۱۳۶۸ ش.؛ جان ر پری، همان ص۲۳۸.

16- حاج میرزا حسن حسینی فسایی، فارسنامه ناصری ج ا ص607

17- احمد کسروی، همان، ص۱۴۴ـ ۱۴۵.

18- محمدصادق نامی اصفهانی، همان، ص۵۶.

19- احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۵، تهران ۱۳۶۲ ش.

20- خور موسی کانال طویل و عمیقی است که از خلیج فارس منشعب شده و در ساحل شمالی خلیج فارس و جنوب استان خوزستان واقع است. پهنای دهانه آن ۳۷ تا۴۰ کیلومتر و طول آن از دهانه تا بندر امام خمینی ۹۰کیلومتر و تا بندر ماهشهر ۱۲۰ کیلومتر است با عمق متوسط ۲۰ تا ۵۰ متر. 

21- احمد فرامرزی، کریم خان و خلیج فارس ص33) آرنولد تالبوت ویلسون، خلیج فارس، ج۱، ص۲۱۷ـ ۲۱۸، ترجمه محمد سعیدی، تهران ۱۳۴۸ ش؛ پرویز رجبی، همان و زمان او، ج۱، ص۹۴ـ۹۵، تهران ۱۳۵۵ ش.

22-احمد کسروی، همان، ص۱۴۵.

23- احمد کسروی، همان، ص۱۴۶؛ کلمنت   اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۳۲۲، ترجمه محمدحسین آریا، تهران   ۱۳۷۱ ش.

24- جان ر. پری، همان، ص۲۳۷.

25- جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیه   ایران، ج۲، ص۳۹۲، ترجمه غ وحید مازندرانی، تهران ۱۳۷۳ ش.

26- احمد کسروی، همان، ص۱۴۷.

27- ابوالحسن غفاری کاشانی، همان، ص۳۳۶ـ ۳۳۷.

28- کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۳۱۹، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ ش

29- جابر جلیل مانع، همان، ص۱۶۵؛احمد کسروی، همان ص۱۴۸.

30- جابر جلیل مانع، همان ، ص۱۶۶ـ ۱۶۹.

31- مأخذ پیشین، ص۱۶۶ـ ۱۶۹.

32- مأخذ پیشین، ج۱، ص۱۶۶ـ ۱۶۹.

33- مأخذ پیشین، ، ص۱۷۲ـ۱۷۳.

34- مأخذ پیشین، ، ص۱۷۲ـ۱۷۳.

35- مأخذ پیشین، ص۱۷۷ـ ۱۸۳.

36- "کوت المُحَمَّره": کوت، واژه‌ای بابلی است، برخی نیز آن را هندی می‌نامند، واژه کوت به معنی قلعه ‌است. همچنین به معنی مجموعه‌ای از خانه‌های به هم چسبیده که شبیه روستای کوچک بر ساحل دریا و رود باشند، نیز می‌باشد.

37- جرج ناتانیل کرزن، «ایران و قضیه ایران»، ترجمه غلامحسین وحید مازندرانی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، جلد دوم، تهران، سال ۱۳۵۰، ص ۳۵۹. حمید طرفی، «بنی کعب، ذخائر انقلاب"، ج۱، ص۲۷، ، ش ۱۰ (بهار  ۱۳۶۹- موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۵۹، تهران ۱۳۷۴ ش

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب م. گئومات در سایت پژواک ایران 

*اشک تمساح جمهوری اسلامی برای انقراض نسل یوزپلنگ ایرانی  [2018 May] 
*سهم بر باد داده شده ایران از صنعت گردشگری جهان(بخش یک)  [2018 Apr] 
*خرمشهر در گذر زمان (۷)  [2018 Feb] 
*خرمشهر در گذر زمان (بخش6)  [2018 Jan] 
* خرمشهر در گذر زمان (بخش 5)  [2018 Jan] 
*مشابهت اتهام منجر به اعدام مالک سینما رکس آبادان با اتهام بنیاد مستضعفان در رابطه با فاجعه ساختمان پلاسکو  [2017 Jan] 
*مشکل تیم استقلال تهران کمبود بازیکن طراز اول نیست  [2017 Jan] 
*اگر منتظری کمی صبر می کرد، شاید...  [2017 Jan] 
*علی دائی، اسطوره ای که شنل شهریاری و کفش فوتبال را با هم به میخ آویخته است  [2017 Jan] 
*خودکشی و آش شور ورزشگاه های تختی  [2017 Jan] 
*همفکری و تأسی جستن مدیر کل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران از هیتلر  [2017 Jan] 
*ایران اسلامی و میزبانی جام ملتهای آسیا 2023  [2016 Dec] 
*اشکهای غم و شادی رونالدو و قهرمانی پرتغال در یورو 2016  [2016 Jul] 
*خرمشهر در بستر زمان (بخش 4 با اضافات جدید)  ظهور و اوج گیری شیخ خزعل – تاریخچه طایفه کعبیان (قسمت دوم) [2015 Oct] 
*زبان پارسی را پاس بداریم  [2015 Sep] 
*خرمشهر در بستر زمان (بخش ۳ با اضافات جدید)   [2015 Sep] 
*خرمشهر در بستر زمان (بخش دوم)  [2015 Aug] 
*سینما رکس آبادان، کوره آدم سوزی   [2015 Aug] 
*جناب محمود سرابی، خود خواسته به «اوت» تشریف برده اید!   [2014 Feb] 
*ایران و جام جهانی برزیل  [2013 Dec] 
*طوطیانی شده ایم، گرگ هاری باید!  در پاسخ به مقاله «سخنی با آقای ایرج مصداقی» نوشته آقای عبدالحسین طوطیانی [2013 Dec] 
*خرمشهر در گذر زمان، بخش نخست: تاريخچه، م. گئومات  [2012 Jun]