حماسه دروغین شهید فهمیده (بخش یک)
م. کامبوزیا

تاریخ به راه راست رود که روا نیست در تاریخ تبذیر و تحریف کردن ...       ((ابوالفضل بیهقی))

خمینی اگر کینه توز نمی بود و ذره ای برای جان و مال و ناموس مردم ایران ارزش قائل بود و آنها را وسیله ای کم بها جهت اعتلای اسلام ولایی و حیات بخشیدن به ایدئولوژی گورزاد ولایت فقیه نمی پنداشت؛ نه تنها می توانست پس از وصول تبریک صدام حسین به مناسبت پیروزی انقلاب بهمن 57، ولو آنکه این عمل صدام از سر ریا هم می بود، به گونه ای با او برخورد نماید که در آن درهم ریختگی و آشفتگی همه ارکان ایران انقلاب زده، کشور عراق را به آسانی به همسایه ای دوست و متحد بدل نماید؛ بلکه شواهد و قراین بسیاری نشان می دهد که پس از آن بی اعتنایی اولیه به پیام تبریک صدام؛ در مراحل بعدی نیز قادر بود با اتخاذ تدابیری نه چندان مشکل؛ حتی از وقوع جنگ با عراق نیز به راحتی جلوگیری نماید؛ اگر که می خواست البته. اما خمینی چگونه می بایست از دریافت یک "نعمت الهی" که همانا جنگ خانمان برانداز با عراق باشد، خودداری نماید. مرد خدا هرگز دست رد به سینه "نعمت خدا" نمی زند. به ویژه نعمتی که مطابق با اظهار رفسنجانی، ادامه اش تحکیم پایه های نظام را نیز به همراه  خود داشته باشد!(1) 

***

جز گریستن و اشک ماتم ریختن چه می توان کرد که صدها هزار جوان برومند ایرانزمین در دفاع از استقلال و تمامیت ارضی مملکتشان و یا بعضاً تحت القای خمینی از برای دفاع از اسلام، در یک جنگ گریز پذیر به خاک و خون در غلطیدند و یا برای همیشه معلول گردیدند و زندگیشان بر باد رفت؛ اما در همان زمان آقازاده ها در گوشه امن بیوت ابوی های محترمشان و یا خارج از مملکت مشغول انباشتن جیب های چاه ویل گونه خودشان بودند به وسیله اخذ حق و حساب بابت خرید اسلحه قاچاق و دیگر شعب تجارت. و از سویی دیگر مسئولان نظام نیز در پناه سایه شوم و سنگین جنگ، در حال استحکام بخشیدن به پایه های لرزان جمهوری اسلامی از گور 1400 ساله برخاسته بودند از طریق تسویه حساب با رقیبان و قلع و قمع شرکای دیروز و دشمنان آنروز خودشان از قبیل مجاهدین خلق، فدائیان اقلیت و سپس اکثریت، جبهه ملی، حزب ایران، حزب توده (پدر خوانده انقلاب)، دکتر ابوالحسن بنی صدر، آیت الله حسینعلی منتظری و ... . به راستی چرا جنگ نمی بایستی برای خمینی و یارانش یک "نعمت" باشد؟

اگر اجازه داده شود دادگاهی صالحه و بیطرف کلیه اسناد و مدارک مربوط به جنگ ایران و عراق از قبیل چرایی شروع آن و از جمله بخشی که خمینی مسبب آن بود یعنی اقدام جهت صدور انقلاب از طریق تحریک ارتش عراق به شورش و تحقیر دولت و مجلس آن کشور(ن. ک. تصویر 2)، توهین به رهبر یک مملکت، صدام حسین و تهدید به مجازات او توسط علی خامنه ای در خطبه های نماز جمعه در واکنش به قتل آیت الله محمد باقر صدر و خواهرش (2)، انفعال دانسته مقامات وقت ایران در مقابل اطلاعات موثقی که از حمله قریب الوقوع صدام به ایران به آنها داده می شد،(3) بی اطلاع نگه داشتن مردم بی دفاع شهرهای هم مرز با عراق از احتمال حمله آن کشور به ایران و در پی آن عدم همکاری جهت تدارک و اعزام وسایل نقلیه مناسب برای خروج مردم از شهرهای درگیر جنگ و بعضاً در مواردی، جلوگیری از خروج آنها از شهرهایشان، در هفته اول جنگ با توسل به این دلیل ابلهانه که حضور مردم در شهر موجب دلگرمی رزمندگان می شود، برای نمونه در آبادان، ممانعت خمینی از اینکه  ارتش در اوان جنگ، مدیریت و اداره آن را بر عهده بگیرد.(4)، چگونگی ادامه دادن آن جنگ بی حاصل و خانمان برانداز به مدت 6 سال پس از آزاد سازی خرمشهر، اشتباهات هولناک فرماندهان بی اطلاع از دانش جنگِ سپاه که منجر به بروز چندین فاجعه جنگی و قتل عام رزمندگان ایرانی گردید، برای نمونه در عملیات کربلای چهار و پنج گردیده است.( ن. ک. تصویر3- کاریکاتور و لینک زیر آن) و ... را بررسی نماید، تردید نداشته باشید که تمامی مقامات تصمیم گیرنده وقت جمهوری اسلامی به دلیل خیانت به مُلک و ملت محکوم به مرگ خواهند گردید. و این سوای مجازات جنایات ضد بشری یی است که هر کدام از آنها به سهم خود نسبت به آزادیخواهان ایران انجام داده اند و همچنان می دهند.

***

«رهبر ما آن طفل سيزده ساله‌اي است كه با قلب كوچك خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‌تر است، با نارنجك، خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.»(خمینی)

«زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی ، شهید فهمیده از اصالت های دفاع مقدس می باشد. بروز چنین حوادثی که از تربیت صحیح و اصالت های خانوادگی است، صرفا در محیط های اسلامی جلوه گری و نور افشانی می کند.»(خامنه ای)

در تاریخ مذهب شیعه بسیاری از رخدادهای موهوم به صورت امری بدیهی و محقق  در ضمیر مذهبیون جاسازی شده است؛ در حالی که پذیرش آنها با عقل سلیم، قانون طبیعت و منطق به هیچ صورتی عملی نیست. اما میلیون ها بار تکرار و واگویی اینگونه احادیث توأم با شاخ و برگ دادن به آنها توسط بلند گو های تبلیغاتی روحانیت و کتب روایی فراوان و در دوره حاضر تأسیس  دانشکده "علوم حدیث"؛ موجب گردیده است که اموری موهوم  بدل به وقایعی وحی منزل گونه بگردد. تا بدان حد که سایه پاره ای از آن موهومات آلوده به خرافات بر بخش ذاتی دین اسلام سنگینی نموده و نگهبان آن نیز به شمار می رود. خرافات به ذات خود همانند علف هرز، رشدی به مراتب گسترده تر و سریع تر نسبت به واقعیت دارد. به ویژه اگر به عمد در پرورش آن علف هرز همتی والا به خرج داده شود از برای استفاده ابزاری از آن.

از بارزترین نمونه های اینگونه موهومات و تحریفات تاریخ به واقع رخ داده، چگونگی تولد علی بن ابیطالب در بتخانه کعبه در پی شکافته شدن دیوار سنگی آن بتخانه از پشت مستجاب به روایت شیخ صدوق در هر سه کتاب امالی، علل الشرایع و معانی الاخبار، انتقال محل شهادت امام علی از درگاه ورودی مسجد کوفه به محراب آن مسجد در هنگام ادای نماز صبح، داستان چگونگی کشف مقبره امام علی در نجف به نقل از علامه مجلسی در کتاب بهارالانوار و از آن مضحک تر کشف نسخه بدلی قبر او در روستای خیران افغانستان (مزار شریف کنونی) به روایت سایت پژوهش سرای تاریخ افغانستان، تولد، غیبت و ظهور نهایی امام زمان و سرانجام در عصر حاضر اگراندیسمان تراژدی به قتل رسیدن کفن پوشان پانزده خرداد 1342 و آشکار ننمودن نیت و انگیزه اصلی خمینی از اعتراض به آن مثلاً انقلاب سفید شاه و مردم، پنهان نمودن تعداد واقعی کشته شدگان انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و ذکر تنها تعداد 72 تن شهید به منظور مانور بر روی تیتر "شهيد بهشتي و 72 تن از ياران شهيدش" جهت هماهنگی با شهادت امام حسین و 72 تن از یارانش در کربلا، ظهور امام زمان سوار بر اسب در جبهه های جنگ و ده ها نمونه دیگر که شرح یکایک آنها برای خود یک مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. لذا در اینجا از ذکر تمامی آنها و کالبد شکافیشان بر اساس اسناد تاریخی معتبر می گذریم.

تمامی حماسه ها و احادیث ذکر شده و نشده در بالا که توسط روحانیت شیعه و  همفکرانشان جعل و یا اصل واقعه، تحریف گردیده و مصادره به مطلوب شده؛ نشان دهنده این است که روحانیت شیعه از برای به اسارت درآوردن اذهان ناآگاه و یا کمتر آگاه پیروانشان، در تمامی مقاطع تاریخیِ حیات مذهب تشیع نیاز به وجود حماسۀ بیشتر مبتنی بر فاجعه داشته است به منظور استفاده ابزاری از آن. بی جهت نیست که خمینی گفته است: «این محرم و صفر است که اسلام (بخوانید روحانیت شیعه) را زنده نگه داشته است.» و یا «ما ملتی هستیم که با همین گریه‌ها یک قدرت 2500 ساله را از بین بردیم.»(!؟)فریب مردم ناآگاه به وسیله ترسیم و حک شکل مار بر دیواره ذهن آنها.

پیش از ورود به بحث اصلی این مقاله، لازم به یادآوری است که نگارنده اهل و ساکن خرمشهر بوده و در زمان جنگ در محل به سر می برده و علاوه بر این چند تن از بستگان درجه یک و نزدیک خود را در آن جنگ ویرانگر از دست داده است. لاکن به هر جهت از برای پرداختن به این مبحث، پیشاپیش از والدین محترم داغدیدۀ محمد حسین و داوود فهمیده که دو نوجوان همچون دسته گل خود را در جنگ تحمیلی خمینی و صدام حسین به ملتهایشان از دست داده اند؛ طلب پوزش می نماید. در این شکی نیست که آن خانواده محترم از واقعیت موجود در پشت پرده این سناریو و هدف غیراخلاقی طراحان آن بی اطلاع بوده اند. لذا نیت نگارنده همانا عریان سازی استفاده ابزاری مسئولان ریاکار جمهوری اسلامی است از خون این شهید گرانقدر. در کمال تأسف در حال حاضر یعنی 27 سال پس از پایان آن جنگ نیز زعمای جمهوری اسلامی به ویژه "سرداران اختلاس و قاچاق"، استخوانهای باقی مانده از اجساد شهدا را به گروگان گرفته اند تا در مواقع حساس از تشییع سهمیه ای آنها در شهرهای مورد نظر برای مقاصد سیاسی خود بهره برداری ابزاری نمایند.(5)

و اما برای آگاهی از چگونگی به شهادت  رسیدن محمد حسین فهمیده، آنگونه که به پدرش اطلاع داده اند و از قول او در سایت تبیان نقل گردیده(6) و در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، رسانه های نوشتاری و بعدها مَجازی از جمله سایت "فاتحان- پایگاه تخصصی و اطلاع رسانی دفاع مقدس" نیز با یک انشائ واحد، نقل گردیده است در پی آورده می شود:

« ... تا چندین روز از حسین اطلاعی نداشتیم كه یكی از بچه‌های همسایه‌هایمان آمدند و گفتند :به مادرش بگوئید : من رفتم جبهه نگران من نباشید. دقیقاً نمی‌دانم این فراق 33 یا 44 روز به طول انجامید كه یك روز رادیو برنامه عادی خود را قطع كرد و اعلام نمود یك نوجوان 13 ساله خود را به زیر تانك دشمن انداخته و تانك دشمن را منهدم ساخته و خود نیز شربت شهادت نوشیده‌اند. ... برادران سپاهی به درب منزل آمدند و خبر شهادت حسین را اعلام نمودند و گفتند مقداری از جنازه حسین كه باقی مانده برایتان می‌آوریم . و من از ‌آنها سوال نمودم كه منظورتان از مقداری چیست؟ و این بنده خدا كه اسمشان آقای شمس بود (برادر شهید محمد رضا شمس كه با حسین در منطقه با همدیگر بودند) چنین تعریف نمودند: حسین از بسیج به منطقه اعزام شده بود كه یك روز نزد فرمانده ما آمد و گفت : آقا اجازه بدهید من بیایم و با شما كار كنم... . فرمانده اجازه دادند كه ایشان به خط بروند. در خط با محمدرضا همسنگر بودند در جنگ محمدرضا تیر می‌خورد و حسین با وسایل همراهش محمدرضا را به عقب انتقال می‌دهند و در آنجا به او می‌گویند كجا؟ حسین در جواب می‌گوید: من باید انتقام همسنگرم را از این دشمن بگیرم. هنگامی كه به جایگاه قبلی خویش باز می‌گردد 5 تانك عراقی را می‌بیند كه به طرف بچه‌هامی‌آیند و قصد حمله دارند در این لحظه نارنجكها را به كمر بسته به طرف تانكهای دشمن متجاوز می‌رود كه تیری به پای وی اصابت می‌نماید و ایشان زخمی می‌شوند. به هر صورت ممكن خود را به اولین تانك می‌رساند و با نارنجكی كه به همراه داشت تانك را منفجر می‌نماید و خود نیز با نسیم عشق به پرواز درمی‌آید و تن به نسیم بهشتی می‌سپارد. بچه‌ها احساس می‌كنند برایشان كمكی آمده و دشمن نیز فكر می‌كند كه غافلگیر شده و در حال شكست می‌باشد كه بچه‌های بسیج بقیه تانكها را منهدم می‌سازد.[فعل مفرد برای فاعل جمع!؟] ... ما پس از چند روز كه به سراغ حسین رفتیم مقداری از جسم مطهر ایشان را پیدا كردیم كه برایتان می‌آوریم»

قبل از پرداختن به خود این روایت باید یادآوری نمایم که روز شهادت این نوجوان بسیجی مطابق مدارک موجود از جمله سنگ نوشته مزار او هشتم آبان سال 1359 بوده و این در حالی است که شهر خرمشهر مطابق شواهد متقن و غیرقابل انکار(7)، در روز 4 آبان 1359  به اشغال نیرو های عراقی درآمده است. با این حساب، حسین فهمیده به هیج وجه نمی توانسته است در طی نبرد های دوران دفاع 45 روزۀ منتهی به سقوط خرمشهر، در آن شهر به شهادت رسیده باشد. حتی اگر مطابق ادعایی دیگر، شهادت او دو  روز و یا حداکثر چهار روز قبل تر از آنچه که رسماً اعلام گردیده است نیز اتفاق افتاده باشد.(8)

و اما نخستین پرسش این است که آن بسیج متعلق به چه شهری بوده و منطقه ای که «حسین از بسیج به منطقه اعزام شده بود» در کجا و کدام جبهه واقع شده بوده است؟ آن «جنگ» که: «در جنگ محمدرضا تیر می‌خورد» در چه مکانی به وقوع پیوسته؟ آن «عقب» که «حسین با وسایل همراهش محمدرضا را به عقب انتقال می‌دهند» در کدام ناحیه از جبهه بوده و چه فاصله ای با خط مقدم داشته است؟ آیا هیچ نیروی کمکی دیگری در آن حوالی نبوده که حسین فهمیده به تنهایی یک نوجوان مجروح هم سن و سال خودش، محمدرضا شمس را با وسائل همراهش به «عقب» منتقل نموده است؟! چگونه آن « نارنجكها را به كمر بسته» بعداً در ادامه شرح ماجرا تبدیل می شود به « و با نارنجكی كه به همراه داشت تانك را منفجر می‌نماید»!؟ گروه بسیجی یی که شهید فهمیده به آن متعلق بوده در زمانی که چهار روز از اشغال خرمشهر می گذشته در چه ناحیه ای از خرمشهر مستقر بوده است که فرمانده آن گروه به حسین اجازه داده تا به «خط» برود؟ اصلاً در آن 33 یا 44 روز: «این فراق 33 یا 44 روز به طول انجامید ... »؛ که دست بر قضا به طور کاملاً اتفاقی(!؟) درست برابر است با اقوال مختلف از تعداد روزهای دفاع از خرمشهر در پیش از سقوط؛ حسین فهمیده در خرمشهر که نبوده است (در ادامه نیز دوباره به این مطلب پرداخته خواهد شد) پس در کدام جبهه حضور داشته است؟ به چه دلیل در چنین حماسه ای نام فرمانده ای که به حسین فهمیده اجازه داده تا به «خط» برود؛ در هیچ کجا ذکر نگردیده و یا خود آن فرمانده در این مورد برای خودنمایی هم که شده هیچگونه مصاحبه ای در این باره انجام نداده است؟ آن «خط» که شهید فهمیده اجازه گرفته و به آنجا رفته است، در کجا و کدام جبهه از خرمشهر واقع شده بوده است که تانک های عراقی چهار روز پس از اشغال خرمشهر به آن سمت در حرکت بوده اند؟

در حالیکه کمبود اسلحه و مهمات بزرگترین مشکل رزمندگان در خرمشهر و آبادان بوده(9)؛ چه کسی، با چه مسئولیتی "چند" یا به روایتی دیگر "تعدادی" نارنجک به یک نوجوان 13 ساله داده بوده است؟(10) (برای نوجوانی که حتی اگر مطابق شرح زندگانیش دوره بسیج نیز دیده باشد، به همراه داشتن "چند" یا "تعدادی" نارنجک می تواند خطر جانی به همراه داشته باشد. زیرا در صورت انفجار اتفاقی آن نارنجکها، پیکر خود او متلاشی می گردد). به چه دلیل راوی حکایت، برادرِ محمدرضا شمس از محوری ترین نکته این حماسه یعنی محل شهادت حسین نامی نمی برد؟ آن « بچه‌های بسیج بقیه تانكها را منهدم می‌سازد.[می سازند]» به چه دلیل هیچکدام از آنها که شاهد عینی ماجرا بوده اند، مطابق رویه تبلیغاتی جمهوری اسلامی و به ویژه صدا و سیما به صحنه نیامده و مصاحبه ای در این مورد نکرده و شرح ماجرا را آنگونه که شاهد بوده اند؛ بیان نداشته اند؟ با توجه به اینکه ادعا گردیده:« ما پس ازچند روز كه به سراغ حسین رفتیم مقداری از جسم مطهر ایشان را پیدا كردیم ... » محل باقیمانده جسد این نوجوان دلیر در چه مکانی بوده است که چند روز پس از شهادت وی به آنجا رفته و «مقداری از جسم مطهر ایشان را» پیدا کرده و به تهران حمل نموده اند؟ آن مقدار «از جسم مطهر» حسین فهمیده شامل چه اعضایی می شده و آیا قابل تشخیص بوده که آن جسد حتماً متعلق به حسین فهمیده بوده است؟

  برای رسیدن به پاسخ پرسش های بالا، لازم است که در حد حوصله این مقاله، به وضعیت خرمشهر و محل استقرار نیروهای عراقی و ایرانی پیش و پس از اشغال خرمشهر پرداخته شود.

شهر خرمشهر در آن زمان از جنوب به شاخه غربی رودخانه کارون که به کانال "بیان" (یکی از نام های باستانی خرمشهر) که به کانال عضدی نیز معروف است؛ محدود گردیده بود(11) و در ادامه با اروند رود و سپس مسافتی با نهر مرزی خَیّن(12) و بعد از آن با مرز خاکی جنوبی با عراق. خرمشهر در آن برهه از زمان توسط یک پل که در سال 1338 در ناحیه جنوب شرقی آن شهر بر روی شاخه غربی رودخانه کارون، کانال بیان زده شده بود و در زمان خود بلندترین پل خاورمیانه محسوب می گردید، با جزیره آبادان ارتباط داشت. علاوه بر این دو پل به نام های جسر بهمنشیر (پل ایستگاه 7) و پل ایستگاه 12 نزدیک محله سید عباس(امامزاده سید عباس) در شهر آبادان در مسیر جاده آبادان به ماهشهر و مسیرهای قابل دسترسی دیگر وجود داشت که اهالی خرمشهر نیز می توانستند در صورت لزوم برای رفت و آمد به جزیره آبادان از آنها استفاده کنند. خرمشهر در آنزمان در منطقه غرب، از طرق یک راه شوسه به مرز با عراق وصل می شد. این راه شوسه در مسیر خود از روستای دُربند و روستای پل نو گذشته و به مرز با عراق می رسد که منطقه مرزی شلمچه نیز در همان ناحیه واقع است. در شمال نیز خرمشهر از طریق یک جاده به طول 125 کیلومتر به اهواز مرتبط است. این شهر در شرق مسافتی کمی با رودخانه کارون هم مرز می باشد و سپس بیشتر با ناحیه مارد و رودخانه مارد. (ادامه دارد)

م. کامبوزیا

پانوشت ها:

1- «مدیران جنگ به علل سیاسی طالب ادامه جنگ بودند. این مدیران جنگ در حقیقت کسی جز رفسنجانی و باند او نبود. ... »، "خاطرات رفسنجانی" به نقل از علی اصغر حاج سید جوادی، "رفسنجانی خائنی که باید از نو شناخت"، ص 40.

2- خامنه ای بی گمان با اجازه و دستور خمینی، در خطبه های نماز جمعه (۵/۲/۱۳۵۹) خطبه بسیار تندی علیه صدام و حکومت عراق ایراد کرد: «کشتن صدر اگرچه به دست پلیدترین و قسی القلب ترین و منفورترین نوکران و جلادترین نوکران آمریکا، صدام حسین اتفاق افتاد ولی مسؤول فقط صدام حسین نیست. ... صدام حسین یک آلت بی اراده بود، سگ درنده ای بود که او را به جان این انسان شریف و سید شریف و ارزنده و شهید بزرگوار و خواهر فاضل و عزیز و شاعر و مؤمن و مجاهدش انداختند. ... انقلاب اسلامی را در ایران دید و ضربتش را چشید برای اینکه این ضربت در عراق تکرار نشود. باقر صدر آن کسی که میتوانست محور حرکات مردمی در عراق باشد او را به مقتلگاه کشانید. ...

صدام حسین باید این نکته را بداند و دستگاه حکومتی عراق بدانند که ملّت ایران همچنانکه مبارزه اش با آمریکا یک مبارزة آشتی ناپذیر است مبارزه اش با حکومتِ بعثی کافر عراق یک مبارزه آشتی ناپذیر است. ...» (به نقل از مقاله "جنگ هشت ساله؛ نعمت یا نقمت [عقوبت، عذاب]؟" نوشته دکتر محمد ملکی در سایت ملی مذهبی ها.

اگرچه  شواهد و مدارک نشان می دهد که خمینی نیز به سهم خود؛ غیر مستقیم در به قتل رسیدن این آیت الله و خواهرش مقصر بوده است و منتفع. زیرا پس از آنکه  صدام حسین آیت الله محمد باقر صدر را تهدید به قتل می نماید، ایشان نامه ای به خمینی می نویسد و از او می خواهد که اجازه بدهد تا برای حفظ جان خود و خانواده اش به ایران بیاید و در جوار وی به فعالیت انقلابی بپردازد. اما خمینی که از محبوبیت فراوان آیت الله محمد باقر صدر در میان شیعیان عراق و حتی ایران به خوبی آگاهی داشت، قلباً مایل نبوده است که برای خودش یک رقیب بلند مرتبه در داخل ایرانِ انقلاب زده بتراشد. لذا تقاضای او را نمی پذیرد و طی نامه ای ایشان را به ماندن در عراق و ادامه مبارزه با صدام تشویق می نماید. به عبارت دیگر رقیب را به کام مرگ می فرستد. ر. ک. به مقاله "نقش آقای خمینی در قتل آیت الله محمد باقر صدر و خواهرش بنت الهدی" در سایت "بَرباد". https://barbaad.wordpress.com

3- در این مورد مدارک، اسناد و شواهد بسیاری، از جمله مشاهدات خود نگارنده، وجود دارد که طی مقاله جداگانه ای به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد. ولی در حال حاضر می توانید به مقاله "جنگ هشت ساله؛ نعمت یا نقمت [عقوبت، عذاب]؟" نوشته دکتر محمد ملکی در سایت ملی مذهبی ها مراجعه بفرمایید.

4- یکی از عمده علت های جلوگیری خمینی از مدیریت جنگ توسط ارتش در همان شروع زمزمه های حمله عراق به ایران، عدم اعتماد او به ارتش بازمانده از نظام شاهنشاهی می بود و ترس وی از قدرت گیری ارتش در پس از پیروزی در جنگ و در آنصورت احتمال خطر انجام کودتا توسط آن نیروی کارآمد و سازمان یافته. از سوی دیگر عواملی چند موجب گردیده بود که ارتش شاهنشاهی دیگر قدرتمندترین ارتش خاورمیانه نباشد. از جمله تلاش و تبلیغات گسترده هر دو سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدائی از برای انحلال ارتش شاهنشاهی و تشکیل یک ارتش خلقی به جای آن موجب دلسردی نیروهای ارتش گردید.(ر. ک. سهراب صلاحی، پژوهشی در تحولات معاصر ایران، تهران، انتشارات دانشگاه امام حسین (ع)، 1386، ص 384-383 - محمد جوادیاری، پرسمان انقلاب اسلامی، انتشارات وثوق، 1387، ص 442-436.)

اما خمینی که دیگر استفاده لازم را از هر دو سازمان مجاهدین و چریکهای فدایی برای سوار شدن بر خر مراد برده بود، با زیرکی توجهی به آنها ننمود که تا مبادا تشکیل چنان ارتش خلقی یی تبدیل به اهرم فشاری بشود از سوی آن دو سازمان برای گرفتن سهمی از قدرت. ولی آن شیاد در مقابل دستور بازنشسته کردن زود هنگام تمامی افسران ارتش شاهنشاهی از درجه سرهنگی به بالا را صادر کرد و به این وسیله ارتش را از نیروهای با تجربه و کارآزموده خالی نمود. و از آن مهمتر در کمال تآسف، خمینی در همان روزهای اول انقلاب برجسته ترین ژنرال های ارتش شاهنشاهی را که  برخی از آنها پیشتر به نزدیکان او از جمله مهندس بازرگان و موسوی اردبیلی قول همکاری و حمایت از نظام برآمده از انقلاب را داده بودند و سپس در روز موعود یعنی صبح ۲۲ بهمن ۵۷ نیز با اعلام  بیطرفی خود، راه را برای به قدرت رسیدن او هموار کرده بودند؛ به جوخه های اعدام سپرده بود آنهم بعضاً بی جرم و بی جنایت.

علاوه بر مطالب بالا، شکست کودتای نوژه نیز نقش مؤثری در تضعیف نیروی هوایی ایران که در آن زمان قدرتمندترین نیروی هوایی منطقه بود، داشت. آن کودتا در ظاهر با خبرچینی یک زن عضو حزب توده، (http://pezhvakeiran.com/maghaleh-71201.html) ولی در اصل توسط کا. گ. ب. افشا گردیده  و به اطلاع خامنه ای که به تازگی فاش شده که فارغ التحصل دانشگاه لومومبای مسکو است و رابط بلند پایه کا. گ. ب. در حکومت ایران(کتاب "رفیق آیت الله" نوشته امیرعباس فخرآور)، رسانده شده است. لذا کودتا شکست خورده و باعث می گردید که ماهرترین خلبانان جنگی نیروی هوائی باز مانده از نظام پیشین اعدام و یا زندانی بشوند. در نتیجه نیروی هوایی ایران قدرت و انسجام خود را از دست می دهد.

5- فرازهایی از نامه سرگشاده رزمندگان ۸ سال جنگ خانمان سوز خطاب به مردم ایران: «... و اما در رابطه با پیدا شدن پیکر ۱۷۵ شهید غواص کربلای ۴ باید بدانید که این اجساد سال ۱۳۸۸ پیدا شده اند و همراه ۹۵ شهید گمنام تا کنون در کنار حدود ۸۰۰۰ شهید مفقودالاثر دیگر در کانتینرهای مخصوص سپاه در منطقه سابق جنگی نگه داری می شدند. .... اما این تنها نکته دردناک و تنها سئوال نمی باشد و نکات دردناک و سئوالات دیگری نیز وجود دارد.
این رزمندگان در عملیات کربلای چهار کشته شدند و در ۲ عملیات کربلای چهار و کربلای پنج ایران بیشترین تلفات را داد . با اینکه عملیات کربلای چهار لو رفته بود کدام فرماندهان نظام و به چه دلیل فرمان حمله را صادر کردند؟
نکته دردناک دیگر آنکه به گفته یک سرهنگ بازنشسته سپاه این اجساد به همراه هزاران جسد باقی مانده در کانتینرهای مخصوص سپاه در مناطق سابق جنگی نگه داری می شدند و هر از چندگاهی به شکل سهمیه ای دستور می دهند که در استان های مختلف اجساد مفقودالاثرها را تشیع کنند و همچنان اجساد هزاران نفر دیگر در این کانتینرهای مخصوص نگه داری می شوند و در واقع این اجساد گروگان نظام هستند که برای اهداف سیاسی نگه داری می شوند.» https://roozbe.wordpress.com/2015/06/18/name-sar-goshade/

http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/index.aspx?pid=227925 6-

7- روزنامه کیهان، آبان ماه ۱۳۵۹؛ گفت ‌و گو با علی شمخانی و محسن رضایی، خبرگزاری مهر، خرداد ۹۰؛ روزشمار جنگ ایران و عراق، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

8- روزنامه کیهان که به تاریخ ۸ / ۸ / ۵۹  خبر شهادت شهید محمد حسین فهمیده و ۲۴ تن دیگر را که در آن روز به تهران انتقال یافته چاپ نموده است مشخص میشود که شهادت حسین فهمیده حداقل دو روز زودتر اتفاق افتاده است حداکثر نیز معلوم نیست.

9- شهید مریم امجدی مسئول انبار مهمات واقع در طبقه دوم مسجد جامع خرمشهر در مورد سختگیری نسبت به تحویل نارنجک به دو نفر از نیروهای مردمی و یک روحانی در صفحه 38 و 39 از کتاب خاطراتش، "پوتین های مریم" چنین نوشته است:«نزدیک غروب دو جوان پیش من آمدند ... التماس می کردند که به آنها نارنجک بدهم. می گفتند: «بچه ها تو محاصره مونده ان. اونا توی نخلا گیر کرده ان به اسلحه احتیاج دارن.» [استفاده از واژه محلی "نخلا" نشان می دهد که آن دو نفر از نیروهای مردمی بومی بوده اند] قضیه را با آقای فرجی [مسئول سابق انبار مهمات] در میان گذاشتم. ... دو تا نارنجک به آنها دادم [هر نفر یکی] ... شخصی [یک روحانی] به اسم "شیخ شریف" یک نارنجک از من خواست که دادم.» آنوقت چطور می شود باور کرد که مسئول یک واحد بسیج به آسانی "چند" عدد نارنجک به یک کودک 13 ساله داده باشد.

10- نگارنده خود در جریان بوده است که مسئولین و اعضای سپاه خرمشهر از دادن اسلحه و مهمات به مجید خیاط زاده نوجوانِ عضو رسمی سپاه و همراه بردن او به خط اول نبرد خودداری می کردند. در ویدئو کلیپ زیر سید صالح موسوی به روشنی از ندادن اسلحه به دست مجید خیاط زاده نوجوان که او را «بچه» خطاب می کند و نبردن او به همراه خود به خط مقدم جبهه در خرمشهرصحبت می کند:ن. ک. http://www.aparat.com/v/zANrH

حالا باید دید چه کسی بدون احساس مسئولیت "چند" یا "تعدادی" نارنجک به یک کودک 13 ساله بسیجی تحویل داده است.

11- شهر خرمشهر در حقیقت از دو بخش جداگانه کوت شیخ در جنوب شاخه غربی رودخانه کارون(شط) و خرمشهر در ساحل شمالی آن تشکیل شده است. اگر چه کوت شیخ نیز جزیی از شهر خرمشهر محسوب می گردد؛ لاکن در این مقاله هر جا که نام خرمشهر به کار برده شده؛ غرض همان بخش اصلی واقع در شمال شط می باشد که توسط نیروهای عراقی اشغال گردیده بود.

12- خیّن Khayyen نهری است در نزدیکی روستای خیّن درغرب [جنوب غربی] خرمشهر و در جنوب نهر عرایض که جزیره بوارین عراق را از شلمچه ی ایران جدا می کند. این نهر در مجاورت پاسگاه مرزی خیّن قرار دارد و دارای حداکثر دو متر و نیم عمق می باشد و عرض آن بین هشت تا سی متر متغییر است. نهرخیّن  که به نظر می رسد نهری کنده شده باشد و نه طبیعی، در نهایت در منطقه تنومه ی عراق به اروندرود می ریزد. روستای خیّن در غرب [جنوب غربی] خرمشهر در کنار این رود قرار دارد. با آغاز جنگ، ارتش عراق در مورخ ۳۱ شهریور ۵۹ در کنار نهر خیّن آرایش  تهاجمی به خود گرفت و این درحالی بود که از روزهای قبل پاسگاه خیّن زیر آتش دشمن قرار داشت. در عملیات «کربلای ۴» این منطقه شاهد سنگین ترین درگیری خود در طول تاریخ بوده است. این ناحیه در سال ۶۵ با رشادت های رزمندگان ایرانی در عملیات «کربلای ۵» آزاد شد. متاسفانه با گذشت27 سال از پایان جنگ نه تنها خانه های مسکونی این روستا باز سازی نشده؛ بلکه اجازه بازگشت به زمین ها و شروع فعالیت کشاورزی هنوز صادر نگردیده است!؟ البته اهالی محترم روستای خیّن باید صبر پیشه کنند و توجه داشته باشند که رهبر معظم مسئولیت مهمتر و ارجح تری در آباد سازی خرابیهای لبنان و نوار غزه دارد و علاوه بر آن؛ جنگیدن در دفاع از بشار اسد در سوریه، مدرسه و بیمارستان سازی در عراق، اجرای پروژه های عمرانی در سودان و ... . لذا معظم اله فرصتی ندارد که به مردمان خودش از جمله روستای خیّن برسد!؟ مگر نمی بینید که شهر خرمشهر نیز هنوز نیمه ویرانه است! صبر داشته باشید که «خداوند صابرین را دوست دارد»! 

 

1-نمایی از نهر مرزی خیّن.


 

2- روزنامه کیهان مورخ 20 فروردین 1359 –

این تنها بخشهای افشا شدۀ تحریکات خمینی و یارانش است از برای صدور انقلاب به عراق. خدا می داند که آنها توسط آیت الله محمد باقر صدر و سایر عمله و اکره خود در عراق چه دسیسه هایی از طریق تحریک شیعیان برای تأسیس حکومت ولایت فقیه در عراق انجام داده بوده اند.


3- پس انتقال اجساد دست بسته 175 غواص شهید ایرانی به تهران و در پی آن افشا شدن اشتباهات تاکتیکی سرداران سپاه که منجر به فاجعه کربلای چهار گردید؛ این کاریکاتور از محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران منتشر شده است که او را در حال تصمیم گری در مورد حمله کربلای چهار نشان می دهد. اما عملیات کربلای پنج هنوز هم فاجعه بارتر از کربلای چهار بوده؛ به همین سبب تا این تاریخ اخبار و حقایق مربوط به آن مخفی نگه داشته شده است. لینک مقاله مربوطه در پی آورده شده: http://www.radiozamaneh.com/222042

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب م. کامبوزیا در سایت پژواک ایران 

*نظام مقدس و مقابله دو سر باخت با معضل برگزاری مسابقات فوتبال  [2019 Jul] 
*«فردوسی خیلی غلط کرد که خواست زبان فارسی را زنده کند»، مِهدی یا مَهدی، مسئله ما این است  [2017 Jan] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۶  [2016 Dec] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۵  [2016 Oct] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۴  [2016 Aug] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۳  [2016 Aug] 
*فرار مغزها، فاجعه ای که برای خمینی بی اهمیت بود و به خامنه ای نیز دیر فهمانده شد  [2016 Aug] 
*برخی پزشکان ایران اسلامی و سوگند نامه انباشت ثروت  [2016 Jul] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۲  [2016 Jul] 
*غول قدرتمند پالایشگاه آبادان و عملیات غیر صنعتی آبادان و مناطق نفتخیز خوزستان-۱  [2016 Jun] 
*پای دراز روحانیت و گلیم همه جا گسترده آنها  [2016 Jun] 
*شهادت آیت الله حسین غفاری در اثر شکنجه، دروغی شاخدار (بخش پایانی)  [2016 May] 
*شهادت آیت الله حسین غفاری در اثر شکنجه، دروغی شاخدار (2)   [2016 May] 
*شهادت آیت الله حسین غفاری در اثر شکنجه، دروغی شاخدار! (بخش اول)  [2016 May] 
*جناب آیت الله مکارم شیرازی دامت برکاتة، لطفاً به این روز نیز بیندیشید!   [2016 Apr] 
*یورش وزیر ورزش و سرداران برای تسلط امنیتی بر فدراسیون فوتبال   [2016 Apr] 
*حماسه دروغین شهید فهمیده (بخش 3- پایانی)  [2015 Aug] 
*حماسه دروغین شهید فهمیده (بخش 2)  [2015 Aug] 
*حماسه دروغین شهید فهمیده (بخش یک)  [2015 Aug]