PEZHVAKEIRAN.COM زبان مادری یا «زبان نامادری»
 

زبان مادری یا «زبان نامادری»
آگاهینامه ی نهم 

چنگیز پهلوان

در این روزها برحسب اتفاق هنگامی که درشبکه ی جهانی (= اینترنت) تورق می کردم به گزارش نشستی در «شهر کتاب» برخوردم. در این نشست مترجمی به نام «اصغرنوری» از ترجمه ی خود از «آگاتاکریستوف» سخن می گفت. در گزارش این نشست چنین آمده است : اصغر نوری، چگونگی آشنایی خود با آثار آگوتا کریستوف و هم گزینش آن‌ها برای ترجمه را تشریح کرد. وی اظهار داشت: بار اول به‌دنبال مطالعه‌ی کتابی با عنوان «زبان نامادری» ترجمه‌ی چنگیز پهلوان، با این نویسنده آشنا شدم؛ بعدها دریافتم که این کتاب، ترجمه‌ی کتابی بوده است با نام «بی‌سواد».

این سخن مترجم محترم یکسره نادرست است. کتابی را که این قلم نخستین بار از «آگوتا کریستف» به زبان فارسی ترجمه کرد و در اندک مدتی نایاب شد «زبان مادری » نام دارد، نه «زبان نامادری». در اندک زمانی پس از انتشار این کتاب کوچک ، یک نفر از کسانی که به معرفی کتاب مشغول بود می خواست با من مصاحبه کند. هم با ناشر کتاب تماس گرفت و هم از طریق نشر نی از این تمایل اطلاع یافتم. ضرورتی برای چنین گفتگویی نمی دیدم. به واسطه ی ناشر عذرخواستم. ایشان مقاله ای نوشت و با بازی با عنوان کتاب،مقاله ی خود را »زبان نامادری» نام نهاد. می خواست مطالب دلخواهش را بنویسد. نه به سبک نویسنده و ترجمه اشاره داشت و نه تاجایی که یاددارم پسگفتار این قلم را خوانده بود.

حالا که این مترجم به این کتاب اشاره کرده است باید بنویسم به واقع ترجمه ی این قلم را نخوانده است. آنچه ایشان احتمالاً خوانده است یا دیده است همان مقاله ای است که با عنوان «زبان نامادری» انتشاریافته است. در پسگفتاری که بر متن ترجمه نوشته بودم پس ازمعرفی نویسنده وماجراهای قیام مردم مجارستان و ماجرای مهاجرت «آگوتا کریستف » در صفحه ی 111 کتاب چنین آورده بودم: «ترجمه ی درست عنوان کتاب با توجه به عنوان فرانسه ی آن «بی سواد» است. تصورم این است که عنوان «زبان مادری» برای خواننده ی فارسی زبان گویاتر است.همین را برگزیدم.»

از این گذشته در صفحه ی شناسنامه ی کتاب عنوان کتاب با ضبط فرانسوی نیز آمده است. از این رو اگر ایشان این ترجمه و پسگفتار این قلم را دیده بود، نمی باید بگوید : بعدها دریافتم که این کتاب، ترجمه‌ی کتابی بوده است با نام «بی‌سواد».

این ایراد نه تنها به ایشان که به برگزارکننده/گان آن نشست نیز وارد است که نا آشنا به موضوع و کتابی نشستی را سامان می دهند و نکته هایی نادرست به سمع حاضران می رسانند. اندکی به خود زحمت نمی دهند به اسناد موضوعی که به بحث می گذارند پیش از نشست نگاهی بیندازند.

این نوع از نمایش گمراه کننده را درگزارش نشست « گرداننده ی بخارا» در ارتباط با ترجمه ی این قلم از «اینگه بُرگ باخمن» نیز دیده ام. ببینید درنشستهای دیگرش در ارتباط با آثار دیگران چه کرده است؟ کسی که به خود اجازه می دهد در ارتباط با شاعران و نویسندگان بزرگ جهان بی هیچ آشنایی و بی آن که زبانی بداند سخنرانی کند، چنین ابتذالی را راه می اندازد و رواج هم می دهد. روزگاری باید تا این نوع از بازیها و خودنماییهای کاذب در زمینه ی ادب ونشر در ایران آشکار به بحث گذاشته شود.

ویک نکته ی آخر. حضرت مترجم درضمن فرموده اند حالا می خواهند حتی کارهای ترجمه شده ی «آگوتا کریستف» را دوباره ترجمه کنند. ایشان که تازه وارد این صحنه شده اند خوب است بدانند ترجمه ی مجدد هنگامی معنی دارد که :

1. در ارتباط با اثری کلاسیک به زبانی تازه نیاز باشد؛

2.ترجمه ی موجود غلط باشد و به این اعتبار به ترجمه ای درست نیاز باشد؛

3. ترجمه ی جدید بهانه ای باشد برای سرقت ادبی!

ایشان باید بفرمایند کدام یک از این سه مورد صدق می کند. آن کسی که ایشان را به این کار تشویق کرده است، راه درستی پیش پایشان نگذاشته است.

چ. پهلوان

اندیشه 31 خرداد 1394

 

مشخصات نشست مورد اشاره :

سه شنبه 28 مرداد (سال ؟) . سخن آغازین توسط آقای هادی مشهدی. با حضور فرشته نوبخت و محمدحسن شهسواری.

پایگاه اطلاع رسانی موسسه ی شهر کتاب.

 

توجه: این آگاهینامه در وبلاگ زیر انتشاریافته است.برخی دیگر از آثار این قلم در آنجا یافت می شوند:

Padidavarandeh.mihanblog.com

 

منبع:پژواک ایران