طور دیگری هم می توان زیست
سعید جمالی

 

زمین خدا وسیع است!

رنجنامه های دکتر قصیم و روحانی قلب را می آزارد، به درد می آورد و آدم را به آنجایی میرساند که بگوید: ای کاش زمین دهان بازکند و مرا در برگیرد!

من در زندگی تشکیلاتی ام لحظه ای احساس درد و رنج برای خودم نداشته ام و نخواهم داشت.... انتخابی بوده از سر ایمان و اعتقاد و با حداکثر شور و اشتیاق. علت هم وجود آن روح و روحیه و منش انسانی و روح برادری و برابری که در سازمان محبوبمان داشتیم. در آن گذشته ها همه چیز و همه کس در "طبق اخلاص" بود و این موتور محرکه تشکیلات و سازمان بود. ما به چیزی و به سختی های راه و مشکلات و کمبودها فکر نمیکردیم.... آن صداقت و خلوص و پاکباختگی راه می گشود و خیر برکت بود که بر سر و رویمان می بارید. آنقدر آن دنیا فراخ و زیبا بود که هیچگاه گذرت به دنیای "محاسبات مادی" نمی افتاد.

.... سال پنجاه بود که برای "خودسازی" و آمادگی برای "مخفی شدن" به "کارگری" رفتم.... هنگام ظهر "دو زار" نان سنگک و یک شیر پاکتی غذای روزم بود.... اولین باری که حدود بیست تومان پول جمع کردم و به مسئولم دادم احساس عجیبی داشتم از یک سو غرق در شادی بودم و همزمان احساس فروتنی و "ذره" بودن سرشارم میکرد احساس میکردم خوشبخترین و در عین حال ثروتمندترین آدم روی زمینم! بی نیاز بی نیاز و سر شار سرشار.

..... و این داستان بسیاری از ماها بود....

 تجربه های اینچنین و بظاهر کوچک در زندگی بود که آنچنان استحکام شخصیتی و منش انسانی ایجاد میکرد که در برابر حوادث تلخ و سهمگین روزگار بتوانیم تاب تحمل بیاوریم و قبل از هر چیز خود را از انواع "آلودگیها" پاک نگه داریم و دچار "ذلت و خواری" نشویم.

می توان صدها و بلکه هزاران صفحه نوشت و تشریح  و استدلال کرد.... اما برای اهل "سخن" اشارتی کافیست!

راجع به "جریان حاکم" نوشته ام و اینکه چگونه بی رحمانه به جان آن "سرمایه" افتاده اند تا صفحه تاریخ اش را یکسره سیاه کنند. آن قدر "عامدانه" و "دریده"  تا امر را حتی بر شاهدان آن روزهای "پاک" و "سپید" مشتبه سازند.

آن چه گفتم "تصاویری" از درون "خانه" بود.... چه بد و چه خوب "واقعیت" های درون خانه بود.

اما حساب "میهمان" جداست.

"ما" در درون تشکیلات به "شورائیها" بعنوان میهمانانی عزیزی نگاه میکردیم که در این دنیای وانفسای تنهایی ما، با کوله باری از تجربه و سرمایه "دستمان" را گرفته اند و در روزگار غربت یار و یاورمان هستند. این یک احساس عمومی برای همه رزمندگان بود. اگر چه که "شازده" همیشه  در "جلسات" بعد از "جلسات" شورا سعی در سیاه نمائی و وارونه نمایی میکرد و عفونت درونش را به آنها می پاشید اما حرفها و "تحقیر"هایش در حق "میهمانان" فقط احساس انزجار بر می انگیخت و قدرناشناسی و غروری متعفن را به نمایش میگذاشت.

لفظ میهمان را با مسامحه بکار می برم.... دارم از احساسات آن موقع سخن میگویم.

اما براستی به چه میزان "بی حیائی و دریدگی و بی آبروئی" نیاز است که انسان با میهمانش چنین رفتاری کند؟ آنهم میهمانانی "عزیز" که با انبوهی "سوغاتی" و "سرمایه" از راهی دور و با مشقاتی زیاد بر ما وارد شده بودند.

اینجاها و دراین "وادیها" دیگر اثری از سیاست و مبارزه وجود ندارد، آنچه که هست یکسره سقوط و زوال حداقل های "رفتاری" و "اخلاقی" است، که هر جنایتکار و قاتلی از مقتول خودش هم دریغ نمیکند و لیوان آبی بدستش میدهد.

..... اما روی سخن با کسانی است که هنوز خود را در معرض این "وادی ذلت" قرار داده اند و "بخود" نمی آیند.

دوستان!

"موضوع" و "بحث" بر سر امر مبارزه نیست، سالهاست که نیست! اگر هنوز ابهامی دارید بروید و بخوانید، منابع و مستندات فت و فراوان است. بحث بر سر از دست دادن حداقلهای اخلاقی در یک مناسبات اجتماعی ساده است. اگر هنوز هم ککتان نمی گزد و به سکوت قناعت کرده اید، شک نکنید، یکسره بسراغ آن "انحطاط" اخلاقی بروید که سلول سلول را پر کرده است. بروید از مادر و پدری سالخورده سوال کنید که اگر در "ضیافتی" چنین مورد اهانت قرار میگرفتند تا عمر داشتند دیگر "پا" به آنجا نمیگذاشتند. مگر نه که شرف انسانی بالاترین سرمایه است؟

تجربه کنید! کار دنیا اینقدرها هم سخت نیست! امکان زیستی شرافتمندانه همیشه وجود دارد. زمانی که به این "وادی" قدم بگذارید تازه خواهید فهمید که امکان فکر کردن به مبارزه با آخوندهای ستمگر وجود دارد. مگر میشود با این درجه از انحطاط اخلاقی به مبارزه فکر کرد، مبارزه با کی؟ این است که آن مبارزه کذائی از "حقیر" و "الاحقر" و آغوش "مک کین" سر در می آورد.

شما که بیرون هستید در حصار لیبرتی که گیر نیفتاده اید، بروید یکی دو هفته ای با خود اندیشه کنید، عمله ظلم شدن هم حدی دارد..... دیگر بحث بر سر حداقلهای اخلاقی و ساده ترین ویژگیهای انسانی است.

سعید جمالی

۲۲ بهمن ۱۳۹۳ / ۱۱ فوریه ۲۰۱۵

منبع:پژواک ایران


سعید جمالی

فهرست مطالب سعید جمالی در سایت پژواک ایران 

*مهدی تقوایی از میان ما رفت  [2020 Mar] 
*«فرزند» شاه  [2019 Dec] 
*نوادگان شعبان بی مخ!‏   [2019 Nov] 
*‏«نهضت» کمک به هموطنان سیل زده فاجعه سیل اخیر در ایران   [2019 Apr] 
*سروش و مشکل بیگانگی نقد خود  [2019 Mar] 
*اقدام به کمک مالی برای افراد جدا شده در آلبانی  [2018 Apr] 
*روحی پلید  [2016 Aug] 
*کودتا و ضد کودتا در ترکیه و فاجعه 30 خرداد سال 60  [2016 Aug] 
*نقدی بر خط مشی جدید حزب دموکرات کردستان ایران  [2016 Jul] 
*زندگی سیاسی و مرگ ؟؟ در بستر اجنبی  [2016 Jul] 
*گرامیداشت رفتگان  [2016 Jan] 
*عباس رحیمی به آرامش رسید و جاودانه شد!  [2016 Jan] 
*نکاتی و درد و دلی با دوستان و افراد جدا شده  [2015 Dec] 
*«شب هفت»  [2015 Nov] 
*هواداران مجاهدین بخوانید!  [2015 Nov] 
*به بی شرفان شورای ملی مقاومت!!!؟؟؟  [2015 Oct] 
*مسئولین محترم سایت پژواک  [2015 Sep] 
*توضیحی بر دسته ای دیگر از قربانیان «جریان حاکم»  [2015 Sep] 
*طور دیگری هم می توان زیست  [2015 Feb] 
*هوشنگ عیسی بیگلو- آقای وکیل - روح انسانی  [2015 Jan] 
*جنون ذلیلانه دیکتاتورک ما!  [2014 Dec] 
*جسارت نوشیدن جام زهر؟؟  [2014 Nov] 
*پیچیدگی موضوع یا «ضعف شخصیتی»  [2014 Nov] 
* مراسمی برای بزرگداشت جعل و دروغ و خیانت؛ (بخشی از: درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران ـ 15)  [2014 Jun] 
*امروز ششم خرداد است ...  [2014 May] 
*به آقایان: ابریشمچی، جابرزاده، محدثین، توحیدی، داوری، براعی و....  [2014 May] 
*رژی دبره، هزار خانی و آن مردک خرفت ؟؟!!  [2014 Feb] 
*«پفیوز می کشمت»!  [2014 Jan] 
*«گزارش» عطف به گذشته رجوی و درخواست گزارش «رو به جلو»  [2014 Jan] 
*« تقلیل زمینه های کشتار اشرف به سناریوئی هالیوودی »  [2013 Dec] 
*خروج از عراق کاملا عملی است  [2013 Dec] 
*به اسماعیل! درباره اسماعیل و مصداقی  [2013 Dec] 
*پایان اعتصاب غذا در لیبرتی و گام بعدی...  [2013 Dec] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (15) ـ «تیف» و برشی از «درون»3  توضیحی بر سوالی درباره تیف و آمریکا و... : [2013 Dec] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (14) ـ «تیف» و برشی از«درون» 2   [2013 Dec] 
*آقای رجوی مقداری عاقلانه رفتار کنید  [2013 Dec] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (13) ـ «تیف» و برشی از «درون»1   [2013 Nov] 
*خدا !! منصور حکمت را بیامرزد.  [2013 Nov] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (12) ـ «سرنگونی از نوع آقای رجوی» 2 و فرار «شازده»  [2013 Nov] 
*«چرا انسانها را به ذلتّ می کشانید» ؟  [2013 Nov] 
*«صحنه های رقت انگیز»  [2013 Nov] 
*«پاک کردن ردّ پاها»  [2013 Nov] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (11) ـ «سرنگونی از نوع آقای رجوی» 1   [2013 Nov] 
*به هواداران!  [2013 Nov] 
*مسئولیت مسعود رجوی در اعتصاب غذای لیبرتی  [2013 Nov] 
*درباره جریان...10 ـ تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و... «رقص رهایی» 4  [2013 Nov] 
*درباره جریان...9 ـ تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و مقوله"انقلاب ایدئولوژیک"3  [2013 Nov] 
*درباره جریان...8 ـ تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و مقوله"انقلاب ایدئولوژیک"2  [2013 Nov] 
*درباره جریان...7  تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و مقوله"انقلاب ایدئولوژیک" [2013 Oct] 
*درباره جریان...6 ـ اشتباه نکنید! اینجا وزارت اطلاعات نیست!  [2013 Oct] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران ـ 5 «استراتژی آخر الزمانی و ترس اصلاح طلبی» [2013 Oct] 
*درباره جریان حاکم ... ـ قسمت چهارم ـ چرخه معیوب  [2013 Oct] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران ـ قسمت سوم  [2013 Oct] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (2) «تمامی سیاستها بنفع و در خدمت رژیم» [2013 Oct] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران-قسمت اول  [2013 Oct] 
*مسئولیت تاریخی هواداران مجاهدین برای جلوگیری از ادامه کشتار و نسل کشی کمپ لیبرتی  [2013 Sep] 
*آرزوی سلامتی و تکرار درخواست از آقای رجوی  [2013 Sep] 
*معامله جان انسانها با منافع پست و خودخواهانه در اشرف  [2013 Sep] 
*برادر مسعود! اجازه بدهید مسیر قضایا تغییر کند  [2013 Sep] 
*نامه ای به آقای رجوی و پاسخ غیر مستقیم ایشان  [2013 Sep] 
*آقای رجوی پیشرفت کار نیاز به تصمیم و شهامت دارد  [2013 Sep] 
*درخواست از هموطنان برای حمایت ازخروج مجاهدین از عراق  [2013 Sep]