آسیب‌شناسی «هشدار» زرافشان
عباس منصوران

«آیا خبر دارید واردکنندگان دموکراسی و حقوق بشر به عراق، اسکادرانی از هموسکسوئل های منحرف امریکایی سازماندهی کرده و آن را با ماموریت تجاوز به کودکان ۱۰ تا ۱۶ ساله عراقی به عراق فرستاده اند؟ آیا خبر دارید دو اسکادران از مزدوران جنگی را به همراه سگ های تربیت شده یی که به آلت تناسلی زندانیان دست بسته حمله می کنند، برای جوانان بالغ عراقی که بازداشت می شوند به این کشور فرستاده اند...؟»[1]

 

 این درک و  تبلیغ حوزه‌ی قم  و قمشه از «امپریالیسم» نیست، ‌بلکه ادبیاتی است که آقای ناصر زرافشان در گفتگو با خبرنگار ارگان تبلیغاتی یکی از جناح- باندهای حکومتی، ‌به نمایش می‌گذارد. در این گفتگو، ‌هرچند ستیز و زخم مزمنی که غیر مسئولانه طبقه کارگر و جنبش کارگری وسوسیالیستی را زیر نام «استالینیسم» و «تروتسکیسم»‌ شقه شقه کرد پنهان است، ‌اما گفتگوی آقای زرافشان به یکی از جناح‌های الیگارشی  حکومتی «چهره‌‌ی» آمریکا و نه «سرمایه»‌ را اینگونه به تصویر می‌کشاند و بر اذهان عمومی به‌گونه‌‌ای تلقین می‌شود تا «کمیته صلح‌»‌ خویش را مشروعیتی حوزوی ببخشد.

 

هنگامی که به پیشنهاد دوستی عزیز، گفتگوی آقای زرافشان با روزنامه «اعتماد» را مرور کردم، در آغاز به نظر می‌رسید که بازهم «درفشانی»‌هایی از امام جمعه بندرعباس یا آیت‌الله حايری شیرازی - که این روزها ملاحسنی و احمدی نژاد را پشت سرگذارده-  زیر نام «زرافشان» مونتاژ‌ کرده‌اند. با خواندن متن،‌ متاسفانه آشکار شد که این از برداشت نویسنده و مترجم سرشناس و حقوقدان جامعه‌ی اسیری است در این واپس رفت تاریخی. شاید که شوربختانه این ذهنیت، معرفِ همان کلکسیون جمعی و ذهنیت  غالبی باشد که حال و روزگار کنونی را رقم زده است- مگر نه این است که همه چیز از رئيس جمهور‌ش گرفته تا اپوزیسیون پیرامونی و داخلی‌اش، باید با هم بخوانند. چهارصد و پانصد نفری که حکومت اسلامی را در بُردار جناح- ‌باندهای حکومتی ترسیم می‌کنند و مدیریت  حاکمیت بر جامعه را در این ۳۰ ساله با ترکیبی از بحران و دار به پیش برده‌اند به خوبی آموخته‌اند که دوش به‌دوش پروژه‌ی چاه جمکران، بمب هسته‌ای و اتمی را با هم به‌ پیش‌ ببرند. زیرا که هر زبان و پروژه، مخاطبان خود را می‌طلبد؛ و ‌اینان آنقدر هم ابله نیستند و‌ تریبون‌ها و «راه کارها» و «تساهل»‌و«تقیه» را نیز خوب می‌شناسند.

 در آغاز، این پرسش پیش می‌آید که آیا کارشناس حقوقی ما،  با مخاطبین جمکرانی سخن می‌گوید؟!  ناصر زرافشان چپ است و رفرمیست، نگاهش به یکی ازجناح باند‌های حکومتی است، همان نگاهی که ویژه طیف مزمن سوسیال رفرمیستی که در این وانفسا خود را مارکسیست می‌شناساند و می‌شناسندشان بوده و هست. گردانندگان حکومت اسلامی، کارشناسانه بنا به آموزش‌‌های «علم پولیتیک» فراگرفته، هم مارکسیسم علنی و مبتذل را در میان دهها پروژ‌ه‌‌ی لازم وملزوم،  مورد استفاده ابزاری قرار می‌دهند، هم جوخه‌‌های مرگ برای  قتل   دگراندیشان، فعالین جنبش سوسیالیستی و کارگری و دیگر خیزش‌های اجتماعی تا در کنار ان جی اُ ها (که نبایستی با نهادهای مردمی و شورا گرایانه و مستقل اشتباه‌اشان  گرفت) و دیگر ارگان‌ها و نهادهای پوزیسیونی و اپوزیسیونی و دو خردادی و «خودی» و «نخودی» و با پسوند و یا پیشوند اسلامی و یا بدون هیچ پیشوند و پسوندی، چماق سلطه‌اشان، «مستدام» بماند.

 

با این همه شاید از یک چپ وابسته به  خط میانه سوسیال دمکراسی، حتا از نوع ایرانی آن دستکم باید  انتظار آن را داشت تا به پایگاه طبقاتی خویش وفادار بماند و با مخاطبین طبقاتی خود سخن بگوید؛ مگر آنکه دایره مخاطبین را تا دایره‌ی «غیرتمندان» نماز جمعه که تجاوز به کودکان نه ساله و حتا شیرخواره  به فتوای امام اشان زیر نام ازدواج شرعی، روا و قانونی می‌شمارند، گسترش داده باشد. زرافشان اگر با همان برداشت رفرمیستی شعار«عدالت اجتماعی»‌ بی در و پیکر (که ادعای هر سلطه گر طبقاتی می‌تواند باشد)، از امپریالیسم سخن می‌گفت، باز توجیه پذیر بود که در این مناسبات طبقاتی و جامعه، ‌این نمایندگان سیاسی و ایدئولوژیک گروهبندی‌های اجتماعی  نیز در مدار وابستگی طبقاتی خود،‌ لایه‌‌هایی که بیشتر به بالایی‌ها چشم دارند، به‌گونه‌‌ای نوسان ‌می‌یابند که پاندولشان بیشتر به سوی ضدانقلاب سمت و سو می‌گیرد. آقای زرافشان به ویژه پس از آزادی از زندان،‌ با همان گروه کُری هم‌آوا شده است که شیپورش دست  جارچیان خاتمیستی است که  جایزه نوبل صلح می‌گیرند تا توجه و افکار عمومی را بر حمام خون و جنایت در ایران به «گوانتاناما»‌ منحرف شود و همچنان مدیر شماری از ان جی‌اُ های وطنی باشند- همان پروژه‌‌ی گلوبالی که درست زیر نام تشکل‌های غیردولتی، با تمرکز زدایی از دولت «خودی» و تامین دولت کم هزینه، ازسوی سرمایه‌‌های فراملیتی  تامین و پشتیبانی می‌شوند تا از سازمان‌یابی انقلابی طبقه کارگر و متحدین طبقاتی ‌کارگران و سازمانیبای شوراگرایانه‌ی اجتماعی جلوگیری شود.

 این یکی از جلوه‌های تهاجم و تجاوز سرمایه‌های آمریکایی و امپریالیسم است. «امپریالیسم» یا«آمریکا» اگر منظور طبقه حاکمه و دولت این طبقه باشد، غولی نیست در فراسوی جهان و درقامت «شیطان بزرگ» که  به صورت یک «اسکادران»  یا بقول دستغیب شیرازی  نه با یک هواپیما، نه با دوهواپیما، نه با... بلکه با یک فروند هواپیما» ‌بیاید آن هم برای تجاوز به «کودکان ۱۰ تا ۱۶ ساله » (چرا  نه ۹ ساله و ۱۷ ساله)! و« دو اسکادران از مزدوران جنگی را به همراه سگ‌های تربیت شده یی که به آلت تناسلی زندانیان دست بسته حمله می کنند» ( چرا نه یک لشگر برای جامعه‌ای در گستره‌ی عراق!)   چرا از خطر تهاجم مورد اشاره آقای زرافشان، از روسیه و چین و فرانسه و انگلستان و... به گستره‌ی جهان  اشاره‌ای نیست! ‌

چرا همین رابطه اقتصادی با آمریکا که در دوران جنجال‌ و تهدیدهای میان‌ تهی «دبلیو بوش» و همین «نئوکان‌ها»  و دولت احمدی نژاد بیش از هر دوره دیگری بوده است، سخنی گفته نمی‌شود!‌ چرا از «خصوصی سازی‌‌ها» (تعطیلی مراکز تولید و واسپاری به سرداران سپاه و سرمایه‌د‌اران وابسته به حکومت اسلامی)، «تطبیق ساختاری»، «تعدیل اقتصادی» ووو که بنا به ضرورت سرمایه جهانی و دستور بانک جهانی در ایران به ویژه با شتابی بیشتر از زمان حکومت رفسنجانی تا کنون به پیش می‌رفته است، و میلیون‌ها کارگر را بیکار و از شمول پوشش قانون کار همان سرمایه‌‌داران خارج ساخت، تهاجم و تجاوز به  میلیون‌ها انسان به شمار نمی‌آید؟‌  آقای زرافشان  به‌خوبی می‌داند که چند سگ و  چند ارتشی متجاوز، ماهیت امپریالیسم را تعریف نمی‌کنند!‌ تهاجم و تجاوزی بالاتر از پرتاب صدها هزار کودک خیابانی و زنان به خیابان‌‌ها برای جان وتن فروشی و میلیون‌‌ها بیکار و این همه‌ جنایت در جامعه ایران؟ آیا تجارت دختران  برای تن ‌و جان فروشی به امارات و ترکیه و پاکستان دهشتناک و تجاوز به شمار نمی‌آید؟ و آیا کمتر از یکی «دو جوخه سگ و ارتش آمریکا جنایت وتجاوز آفریده‌‌اند؟ آیا کشتار نزدیک به ۵ هزار اسیر سیاسی در تابستان ۶۷ ، جنایت علیه بشریت و نسل کشی به شمار نمی‌آید که  شما نیز به جرم پی گیری آن به زندان کشیده شده و رنج بردید، اما پس از آزادی از زندان،‌ اکنون در باره «کمیته حقیقت یاب» و آن فاجعه تاریخی، لب فروبسته‌اید؟ اکنون نگران آن هستید که دو «اسکادران نظامی»‌ در راه است و خبرنگار اعتماد به‌هوش باش؟  چرا «غیرت» ‌و «اخلاق» ‌جامعه را اینگونه تحریک می کنید و نه به آنچه در این سی ساله در ایران دیروز و امروز گذشته و می‌گذرد و نه یک «اسکادران»‌ که نزدیک به نیم میلیون آخوند و یک میلیون بسیجی و صدها هزار نیروی ضد شورش و پاسدار و آدمکش،‌ شبانه روز به تجاوز به حقوق و شرف و جان کودکان و زنان و هستی جامعه مشغول‌ند! آیا سلطه‌ی کنونی چنین حاکمیتی، تجاوز به ارزش انسانی نیست؟ آیا تشکیل و تبلیغ کمیته صلح با چنین رژیم‌هایی و  فراخوان برای جلوگیری از «یک اسکادران ‌همو سکسوال منحرف»‌ و «دو اسکادران .. با سگ‌های تربیت شده ...» تثبیت چنین  چپاول و فلاکتی را نمی‌‌پوید؟

حکومت اسلامی سرمایه که ارگان سازش  جهان امپریالیسم و برآمده از آخرین تصمیم کنفرانس گوادالوپ[2] و تصمیمات   ۴  قدرت بزرگ امپریالیستی  که در تمامی جنگ‌ها وظیفه‌ای جز کشتار و تجاوز ندارند،  کمیته صلح ‌ و هراس افکنی از جنگ بین تبه‌کاران،‌ تثبیت حکومت‌ها برای جنگ به شیوه‌‌های دیگر، سرکوب جنبش‌های اعتراضی و تداوم سلطه طبقاتی نیست؟ آشکار است که آقای زرافشان به عنوان انسانی اصلاح طلب، بدون وابستگی  به دستگاه قدرت سیاسی، این‌‌ها را خوب می‌‌داند.

پرسیدنی است که «هموسکسوئل های منحرف آمریکایی» با دیگر کشورها چه تفاوتی دارند؟ مثلاً همین  کشورهای اسلامی!‌ با آ‌ن باور که منظور آقای زرافشان پدوفیلیسم باشد  وتفاوت هوموسکسال و پدوفیلیسم را می‌داند!  که اولی به دگرگونی‌های هورمونی و بیولوژیک و فرهنگی و رفتاری وابسته است و کشش و رابطه بین دو فرد هم جنس و بالای ۱۸ سال را می‌رساند با حقوق و موازین  پذیرفته شده از سوی نهادهای بین‌المللی، و پدوفیلیسم در غرب، همبستری  حتا داوطلابانه با افراد زیر ۱۸ سال بر خلاف  قوانین اسلامی، جرم و تبه‌کاری به شمار می‌آید. بنا به قانون شرعی که دختر بچه‌ی نه ساله، بالغ به شمار می‌آید و بنا به این قانون ضد انسانی  و بنا به سنت و شریعت، هزاران دختر بچه به کام مرگ و نیستی و تجاوز رانده می‌شوند. این جنایات با کوره‌‌های  آدم سوزی  و هولوکاست چه تفاوتی دارند که به آن اشاره‌ای نمی‌شود؟! هراس‌افکنی و  ترس از«اسکادران‌ها»، پذیرش وضعیت فاجعه بار کنونی که در ماهیت و صورت هیچ تفاوتی با اشغال نظامی ندارد، د رعمل لاپوشانی می‌شود.

تهاجم و تجاوز سرمایه گلوبال، یعنی  همین حضور حکومت اسلامی سرمایه، ‌یعنی موشک‌های شهاب و سوخت‌ های اتمی آن که از روسیه و  کره و چین  تهیه می شود ، یعنی بانک‌ها و بیمه ها و عملکردشان، یعنی شبکه‌های تلویزیونی و رسانه‌ای از اسلامی گرفته تا لاییک ‌و غربی اشان، یعنی ابتذال  کنونی جهان،‌ یعنی بازی‌های‌ بیماری‌زای نرم‌افزاری و ‌یعنی تجاوز فرهنگی  با رسانه‌ها و ماهواره‌ها که بین لوس‌ آنجلس و امارات بین ابتذال حاکم در ایران و آمریکا و دیگر کشورهای سرمایه‌داری در شبکه‌های رنگارنگ‌اشان مبادله و رله می‌شو‌ند. یعنی صدور سرمایه‌های مالی،‌ بهره، اسپیکولاسیون (بورس بازی)  که فروپاشی سرمایه را در این روزهای بحرانی که کمر ستمدیگان  به ویژه طبقه کارگر در اروپا و آمریکای شمالی  و نیز در اقتصاد‌های نوپای جهانی را در هم شکسته، میلیون میلیون به بیرون از مراکز تولید و کار و نیز  سرپناه پرتابشان می کند. آیا این‌ها و صدها  نمونه دیگر از جمله کشتار نزدیک به یک میلیون کودک عراقی از بی دارویی و بی‌غذایی  گوشه‌‌هایی از نمود و تجاوز و تهاجم امپریالیسم و حاکمیت سرمایه‌ نیستند؟

از  آقای زرافشان به عنوان یک سوسیال رفرمیست که مجال آن را یافته است که خویش را در ایران پرچمدار مارکسیسم علنی  بشناساند و یا شناسانده شود، انتظاری نیست که به کمونیسم شورایی بپردازد و به پربارسازی دانش مبارزه طبقاتی رویکرد داشته باشد و یا به ترجمه‌ای از این همه اثر ارزشمند در راه رهایی دست و پا و ذهن انسان‌‌های از خود بیگانه بیافریند، ‌دستکم اما این انتظار هست که ادبیات‌اش را به قماش ملا عمرهای وطنی، اجاره ندهد و ذهنیت جامعه  را تا این حد به حقارت نگیرد.

 کوتاه سخن آنکه هشدار ساده‌ا‌ندیشانه دوست سوسیال دمکرات ما آقای زرافشان، به‌گونه‌ای ساده‌اندیشی و هولناک است برای جنبش کارگری در ایران و خاورمیانه. عمق فاجعه‌ی اشغال عراق، ‌بسیار هولناک‌تر و فراگیرتر از آن است که بتوان به این سادگی به تصویرش کشانید. همانگونه که در بالا اشاره شد در کوران بحران فراگیر نظام سرمایه‌داری که برآمده از «گلوبالیزاسیون سرمایه‌داری»‌ است، ‌اینگونه سخن‌‌های ناسنجیده، هیجانی و آگراندیسمانی، اهانتی است به جنبش پوینده «گلوبالیزاسیون سوسیالیستی» طبقه زحمتکش.

 به باور نگارنده،‌ «هشدار» و آگراندیسمان پدوفیلیسم مورد اشاره  زرافشانی نه تنها مرحمی بر زخم کارگران و ستم‌کشان عراق و خاورمیانه نیست، ‌بلکه آفتی است بر پیکر این جوامع.

 

 

 

عباس منصوران

 ۲۷ نوامبر ۲۰۰۸

a.mansouran@yahoo.com 



[1] روزنامه اعتماد - پنج شنبه، 30 آبان 1387  
 
 [2]  ابراهیم یزدی، مصاحبه با نشریه "نامه" شماره 30، خرداد ماه سال  در باره کنفرانس گوادولوپ  (ژانویه سال 1979)1383. وی در بخشی از

«از اواخر دسامبر 1978 امریكایی ها آرام آرام به این نقطه رسیدند كه پافشاری بر ابقای شاه فایده‌ای ندارد و تغییر مسیر دادند. از طرف دیگر، جنگ سرد در اوج خود بود؛ افغانستان در اشغال ارتش روسیه بود، امریكایی‌ها نگران بودند كه اگر شاه برود، خلایی كه در ایران ایجاد می‌شود چگونه خواهد شد. بنابراین، موافقت كردند كه شاه برود، بختیار بیاید و ارتش با انقلاب همكاری كند تا ارتش احتمالا بتواند در انقلاب جایگاهی پیدا كند. از جانب دیگر، نظریه برژینسكی این بود كه در غیاب شاه تنها نیرویی كه می‌تواند جلوی خطر كمونیسم را در ایران بگیرد هماهنگی و ائتلاف میان نظامیان و روحانیان است. استدلال او این بود كه روحانیون علی‌الاصول ضد كمونیسم هستند و قدرت بسیج توده‌های مردم را هم دارند. نظامیان هم منسجم‌اند؛ ارتش 400.000 نفری شاه آموزش‌های ضد كمونیستی و ضد شورش دیده‌بودند؛ ائتلاف میان نظامیان و روحانیون می‌تواند خطر كمونیسم را بعد از شاه از بین ببرد. سفر هایزر به ایران برای این نبود كه ارتش كودتا كنند، بلكه او آمد كه مبادا نظامیان بعد از رفتن شاه دست به كارهایی بزنند كه موقعیت ارتش را در نزد مردم از بین ببرد...»‌ و  - گزارش جلسه پرسش و پاسخ دكتر ابراهيم يزدی، در «دانشگاه شهيد چمران اهواز»، ۲٦ بهمن‌ماه 1385.

  …".هنگامی كه رئیس‌جمهور فرانسه از طریق وزارت امور  خارجه‌، پیغام داد كه شما یك گزارشی، كه نقطه نظرات این طرف را به ما  بدهد، تهیه كنید، آقای خمینی ضرورت آن را تایید كردند و صادق قطب‌زاده هم  آن گزارش را نوشت و به نمایندة وزارت امورخارجه تحویل داد. ....آن گزارش  هم تا آن جا كه من به یاد می‌آورم كل گزارش را نخواندیم بلكه مطالبش را  مرور كردیم و صادق قطب‌زاده یادداشت و آن را تنظیم كرد. البته وقتی كه آن  گزارش را به دولت فرانسه داد، نماینده وزارت امور خارجه فرانسه از ما تشكر  كرد، به دیدن ما آمد و گفت كه فرانسه به شدت تحت‌تأثیر این گزارش قرار  گرفته‌است .

...از اواخر دسامبر 1978 امریكایی ها آرام آرام به این  نقطه رسیدند كه پافشاری بر ابقای شاه فایده‌ای ندارد و تغییر مسیر دادند . ....امریكایی‌ها نگران بودند كه اگر شاه برود، خلایی كه در ایران ایجاد  می‌شود چگونه خواهد شد. بنابراین، موافقت كردند كه شاه برود، بختیار بیاید  و ارتش با انقلاب همكاری كند تا ارتش احتمالا بتواند در انقلاب جایگاهی  پیدا كند. از جانب دیگر، نظریه برژینسكی این بود كه در غیاب شاه تنها  نیرویی كه می‌تواند جلوی خطر كمونیسم را در ایران بگیرد هماهنگی و ائتلاف  میان نظامیان و روحانیان است. استدلال او این بود كه روحانیون علی‌الاصول  ضد كمونیسم هستند و قدرت بسیج توده‌های مردم را هم دارند. نظامیان هم  منسجم‌اند؛ ارتش 400.000 نفری شاه آموزش‌های ضد كمونیستی و ضد شورش  دیده‌بودند؛ ائتلاف میان نظامیان و روحانیون می‌تواند خطر كمونیسم را بعد  از شاه از بین ببرد. سفر هایزر به ایران برای این نبود كه ارتش كودتا  كنند، بلكه او آمد كه مبادا نظامیان بعد از رفتن شاه دست به كارهایی بزنند  كه موقعیت ارتش را در نزد مردم از بین ببرد.... امریكایی ها معتقد بودند  اگر ارتش در دوران انقلاب انسجام خودش را حفظ كند، و با انقلاب همراهی  نماید پس از پیروزی انقلاب و بعد از آن كه احساسات عمومی فروكش كرد، آن  وقت ارتش می‌تواند به راحتی و به عنوان بخشی از انقلاب، ادعای سهم  داشته‌باشد ...."

 

منبع:پژواک ایران


عباس منصوران

فهرست مطالب عباس منصوران در سایت پژواک ایران 

*فراخوان دفتر روابط بین‌الملل حزب کمونیست ایران برای پشتیبانی از جنبش جاری در ایران  از خیزش ستمدیدگان برای نان، ‌کار،‌ آزادی! پشتیبانی کنیم [2022 May] 
*اورآسیا، دکترین دوگین و نئوتزاریسم پوتینی در جبهه‌ی اکراین  [2022 Mar] 
* جنبش آموزگاران و فرهنگیان و دانش آموزان، یک برآمد صنفی صِرف نیست  [2022 Jan] 
*از شوراگرایی تا شورا و اشاره به یک آسیب شناسی   [2021 Sep] 
*طرح امنیتی «پایپینگ» برای مهار اعتصاب سراسری کارگران  [2021 Jul] 
*در محکومیت اخلال در محاکمه‌ی یکی از عاملین کشتار ونسل کشی در ایران  [2021 Jul] 
* بخوان به نام کمون! به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد کمون پاریس!   [2021 Mar] 
* جعل تاریخ و جعل ماهیت و اهداف سیاهکل در خدمت نئولیبرالیسم   [2021 Mar] 
*از ناسیونالیسم تا دولت های شب پا تبیین ریشه های بحران از نگاه انحلال طلبان در رهبری خودبرگزیده ی کومه له  [2021 Mar] 
*مهدی کوهستانی نژاد بازهم ورودی دیگردر آلوده سازی جنبش کارگری و برآمد سیاهکل در ایران  زیر نام « تاثیر جنبش کارگری بر جنبش سیاهکل...»(۲) [2021 Feb] 
*مهدی کوهستانی نژاد بازهم ورودی دیگردر آلوده سازی جنبش کارگری و برآمد سیاهکل زیر نام « تاثیر جنبش کارگری بر جنبش سیاهکل...»(1) [2021 Jan] 
*هوشنگ عیسی بیگلو‌، نماد آزادیخواهی، مقاومت و منش انسانی   [2015 Jan] 
*اکراین جبهه اروپایی رویارویی دو بلوک سرمایه داری جهانی  [2014 Mar] 
*«غریبه ای به نام کتاب»  [2014 Feb] 
*بحران سازی هایی که هنوز هم نادیده گرفته می شوند  [2014 Feb] 
*بیعت در وحدت، در لانه ی کرکس ها  [2014 Jan] 
*لغو«اعدام» یا توهم زایی لغو  [2013 Dec] 
*آگاهی طبقاتی  [2013 Dec] 
*رفیق صدیقه حائری،زنی از گردان انقلاب   [2013 Dec] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی  [2013 Dec] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی (۲)  [2013 Nov] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی (۱)  [2013 Nov] 
*«خدایان نجاتم نمی‌دادند» (۱) حکومت ایران،‌ قاتل مجاهدین [2013 Sep] 
*استبداد حاکم بر سازمان مجاهدین  [2013 Jun] 
*تناقض‌های حکومت باندها و بمب‌ موعود عجله ‌فرجه  [2013 Jun] 
*اتحادیه های سنتی، بستری برای رفرمیسم  [2013 Mar] 
*اقدام مستقیم کارگران، گامی به‌سوی پالایش جنبش کارگری  [2013 Mar] 
* هوشنگ عیسی بیگلو‌، نماد آزادیخواهی، مقاومت و منش انسانی  [2013 Feb] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (6)  [2012 Dec] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (5)  [2012 Dec] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۴)   [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۳)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۸)  [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (2)  [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۱)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری(۱۷)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۶)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۵)  [2012 Oct] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (14)  [2012 Oct] 
*آب را گل بکنید! علیه تریبونال دادخواهی   [2012 Sep] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]،دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۹)  [2012 Aug] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]،دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۶)  [2012 Jun] 
*پایان دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین  [2012 May] 
*دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین ضرورت روی کرد طبقاتی پرولتاریا به سیاست (بخش دوم) [2012 May] 
*دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین  [2012 Apr] 
*آلترناتیوِ بازتولید فرهنگی استبداد شرقی و تقویم برهنگی ها  [2012 Apr] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۶)  [2012 Apr] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی  [2012 Mar] 
*«ایدئولوژی آلمانی» ، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۴)  [2012 Feb] 
*حکومت یا دولت؟ هیاهوی انتخابات حکومتی تحریم، روی دیگر سکه‌ی ترمیم و شرکت  [2012 Feb] 
*«ایدئولوژی آلمانی» ، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۳)  [2012 Feb] 
*نظام بحران، بحران تحریم، بحران تغییر  [2012 Jan] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۲)  [2012 Jan] 
*در بیان کرکس ها و فداییان!  [2012 Jan] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۱)  [2012 Jan] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۳)  [2012 Jan] 
*آدونیس های زمینی، چکامه سرایان سوریه  [2011 Dec] 
*پرستو در باد، روایتی از مبارزه، عشق و بازنگری بینش چریکی  [2011 Nov] 
*گزارشی از مرگ کارگر گمنامی که در ۲۲ تیر ۱۳۷۸ به دست جنایت‌کاران جمهوری اسلامی کشته شد  [2011 Nov] 
*چشم‌انداز تغییر نظام در ایران و مداخله‌ی خارجی  [2011 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۱)  [2011 Oct] 
*بازگشایی مدارس و آموزشگاه‌ها  [2011 Sep] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۰)  [2011 Sep] 
*بحران فراگیر سرمایه، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۹)  [2011 Aug] 
*یونان به چند پول می ارزد؟! بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۷) [2011 Jun] 
* جنایت کشتار در اردوگاه اشرف، جنایت علیه بشریت است  [2011 Apr] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۷)  [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری (۶)  [2011 Mar] 
*اعتصاب سراسری کارگران، تنها سلاح در برابر نسل کشی  [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری   [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری (۴)  [2011 Feb] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ با خوانش مارکس (۳)  [2011 Jan] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ با خوانش مارکس (۲)  [2011 Jan] 
*بحران ساختاری سرمایه‌ با خوانش مارکس (۱)  [2010 Dec] 
*یادِ بسیارانِ اسیر  [2010 Dec] 
*قتل‌های حکومتی و حکومت قاتل‌ها  [2010 Dec] 
*براي كشورما نمي‌شود خط فقر تعريف كرد   [2010 Nov] 
*از شهلا جاهد باید دفاع کرد  [2010 Nov] 
*کابوس نئوفاشیسم، ناسیونال مهدویسم  [2010 Aug] 
*دکترین شوک یا فاشیسم اقتصادی میلتون فریدمن (۱)  [2010 Aug] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۱۰)  [2010 Jul] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۹)  [2010 Jul] 
*نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۴) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن [2010 Jun] 
*نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۳)  [2010 Jun] 
*جایزه‌ی نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (2) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن  [2010 May] 
*جایزه‌ی نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۱) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن [2010 May] 
*نان و خون نه!‌ نان و گل سرخ!  [2010 May] 
*ضرورت سازمان‌یابی شوراهای بیکاران  [2010 Apr] 
*منافات حقوق بشر با حقوق انسان  [2010 Apr] 
*پیمان شوم و «روحانیت کمپرادور»  [2010 Mar] 
*تعیین حداقل دستمزد،‌ چالش شديد کار و سرمایه  [2010 Mar] 
*پیامی بر پیکر علی کروبی، با امضا کبود ومُهر ولایت  [2010 Feb] 
*برای کار ، نان و آزادی  [2010 Feb] 
*بودجه بحرانی و بحران زای حکومت نظامی ۸۹  [2010 Feb] 
*یاد سازمانده اعتصابات و جنبش شورایی نفتگران گرامی‌باد  [2010 Feb] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2010 Jan] 
*همصدایی هراسناکان قیام  [2010 Jan] 
*طبقه کارگر ایران، در سالی که گذشت  [2010 Jan] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2009 Dec] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها(۷)  [2009 Dec] 
*۱۶ آذر، پیوستار اعتراض‌ و جنبش در پیوند  [2009 Dec] 
*قطعنامه چهارم شوراى حكام آژانس بين‌المللى انرژى اتمى و روانپریشی الیگارش‌مهدویون  [2009 Dec] 
*بحران حاکم و حاکمیت بحران   [2009 Nov] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۶)  [2009 Nov] 
*هدف فوری و استقلال طبقاتی کارگران  [2009 Nov] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۵)  [2009 Oct] 
*نشست وین گام دیگری در مرداب مشروعیت بخشی   [2009 Oct] 
*انرژی هسته‌ای، چماق ارتجاعی!  [2009 Oct] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۴)  [2009 Oct] 
*پیرامون شعارها  [2009 Sep] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۳)  [2009 Sep] 
*«سبد» سرکوب و راه‌کار حاکمیت کودتا  [2009 Sep] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۲)  [2009 Aug] 
*«نه زیستن، ‌نه مرگ»، «دوزخ روی زمین» و گزمه‌گان دوزخ  [2009 Aug] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2009 Aug] 
*شکاف مرگ آور و کودتای باندهای حکومتی در برابر قیام حکومت شوندگان   [2009 Jun] 
*انتخاب متجاوز  [2009 May] 
*ایدئولوژی کشتار و تروریسم در غزه  [2009 Jan] 
*طرح موازی یک موضوع یا پنهان‌داشتن منبع و مرجع اشاره‌ای‌ به مقاله‌ «باور به معاد: ایمان به شکنجه» و کتاب «دوزخ روی زمین» [2008 Dec] 
*آسیب‌شناسی «هشدار» زرافشان  [2008 Nov] 
*محمود درویش قلب بیدار فلسطین   [2008 Aug] 
*این امیرحسین فطانت همان شکارچی دانشیان و گلسرخی‌ست؟  [2008 Jan]