چگونه پاس قلم را نگاه داريم؟
در پاسخ به هوشنگ اسدی و جواد طالعی
هادی خرسندی
يک رفيق شاعري ما داشتيم به اسم احمد اللهياري....
يک رفيق شاعري ما داشتيم به اسم احمد اللهياري. با معرفت بود. آثار اعتيادي سخت، از سر و رويش ميباريد. گويا وقتي فعاليت سياسي ميکند و به زندان ساواک ميفتد، خبرچين هم ميشود، اما نه مثل تودهايهاي ساواکي و ساواکيهاي تودهاي، ظاهرالسلاح و شک برنيانگيز!
اللهياري با فين و فين کردنهايش، انگار ميخواست به همهي دوستان و همکاران بگويد که جلوي من حرفي نزنيد!
حالا همکاران سابق کيهانياش در خارج فحشش ميدهند. يکيشان همهي صغرا کبراها را چيده تا خودش را برتر از او ثابت کند! و اينکه اللهياري با عجز و لابه از او خواسته بوده که دستش را در کيهان بند کند.
مقاله را با حکايتهاي مسخره و روايتي که نمپداند «تا چه حد صحت دارد» پر کرده و تهمتهائي زده به آدمي که رفته و بيدفاع است. اولش هم گفته اهل چوب به مرده زدن نيست!! مهمترين ايرادش هم اين است که چرا اللهياري، ترک نميکرد؟ چرا با اينکه اين بزرگان و سروران و قيمها و استخدام کنندگان و چپنماهاي متعهد، او را در بيمارستان خواباندند، اللهياري ترک نکرد؟!
آقاي طالعبين!
شما کاش دوستي و بامعرفتي را از احمد اللهياري ياد ميگرفتيد. اعتياد به هروئين، ترک کردنش آسان نيست، اما يادتان باشد که شما هم ترک نکرديد! هنوز هم ترک نکردهايد. با اينکه معتاد به مواد مخدر نيستيد، اما ترک نکردهايد. شما با اين مقاله، به خوانندگان «شهروند»، چه دادهايد؟ پاس قلم را چگونه داشتهايد؟ اين مقاله جز اينکه نشان ميدهد شما هنوز ترک نکردهايد، چه اثري دارد؟
شما شايد آدم بدي هم نباشيد اما مختصري مراجعه به يک روانپزشک ضرري ندارد. شايد کمکتان کند که ترک کنيد!
دوباره: مرگ بر اللهياري، زنده باد من!
«از دشمن نترس و از دشمنتراشي نپرهيز
که از اين بدبختتر نخواهي شد هادي جان» - ارنست همينگوي.
من زياد اينترنت نميبينم. با کامنتي که زير خبر قبلي اضافه شده، خبردار شديم که يکي ديگر از همکاران عزيز مطبوعاتي ما هم مدعي شده که مرحوم اللهياري را در کيهان استخدام کرده بوده! عجب آدم فاسد و دو دوزهبازي بوده اين اللهياري! اينجاست. (در بخش دوم مقاله)
منبع:سایت اصغر آقا