اعترافات شگفت انگیزسردارنجات درباره انتخابات یا فتنه 88
کورش کبیر
کسانی که در ماهها وسالهای اول پس از پیروزی انقلاب دستی برآتش داشته اند سردارنجات را بخوبی می شناسند یک کادر افراطی دست راستی از باند گروه منصوریان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (شاخه شیراز و همکار افرادی نظیر سردار محمدباقر ذالقدر وسردار احمد وحیدی و…) که برخلاف فتوای آیت الله خمینی علیرغم گرایش سیاسی برخلاف کادرهای چپ سازمان فوق ازسپاه بیرون نیامده و همزمان با پوشیدن لباس فرم سپاه فعالیت و افکارسیاسی خود را درسپاه نه تنها درایام جنگ 8 ساله با عراق بلکه تا هم اکنون دنبال می کنند بطوریکه عملا سپاه برخلاف وصیت خمینی تبدیل به یک حزب پادگانی با منابع سرشار مالی با هزاران شرکت و نفوذ دربخش های مختلف سیاسی، فرهنگی واجتماعی به یمن ثروتهای باداورده ای است که بالاخص طی 8 سال دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد روانه خزانه های آن شد.
سردارنجات در مصاحبه با یک سایت امنیتی بنام "رمزعبور" که البته همراه با سوالات کاملا جهت دارمی باشد ناخواسته نظیر دیگرفرماندهان کودن وکندذهن سپاه دست به اعترافاتی زده است که دریغ مان آمد از ثبت آنها جهت حافظه تاریخ صرفنظر کنیم. این مصاحبه که با محوریت انتخابات یا "فتنه" 88 انجام گرفته است بخشی از زوایای بحران فوق را که بارها از سوی مهندس موسوی و دیگرکادرهای جنبش سبز اعلام شده است روشن می سازد والبته دربسیاری از موارد نیز سردارنجات با تصور ضعیف بودن حافظه نزدیک مردم ایران تعمدا دست به تحریف حقایق زده است که ما دراین نوشتاربه آن خواهیم پرداخت.
وی درراستای القای عدم تقلب درانتخابات 88 می گوید " جریان چپ در جلسات خصوصیشان آقای میرحسین موسوی را محکوم میکنند و میگویند تقلبی اتفاق نیفتاده و نظام امانتدار است " درحالیکه اولا مواردمستند مربوط به تقلب فوق آنقدر آشکاراست که نیازی به تایید یا تکذیب افراد ندارد ثانیا وقتی اعترافات صریح دست اندرکاران تقلب ازسردارذوالقدر(مبنی برطراحی چندلایه انتخابات)تاسردارمشفق وجعفری وآیت الله سعیدی و سندکمیته صیانت ازآراء وبیانیه های رسمی مهندس موسوی وپاورپوینت منتسب به وزارت اطلاعات و...موجود است چه نیازی به استناد گفته هایی است که ازاصل برپایه دروغ ساخته شده است؟ ثالثا: اگرتقلبی درانتخابات صورت نگرفته است چرا آقایان موسوی وکروبی رابه اتهام تبلیغ علیه نظام ونشراکاذیب محاکمه علنی نمی کنند تا وجدان عمومی جامعه دراین خصوص اقناع شود؟
سردارنجات مصاحبه خود را با این فرازآغازمی کند که باعضویت درسازمان مجاهدین انقلاب درمعیت مجاهدشهید محمد بروجردی به غرب کشور رفته وباتشکیل سازمان پیش مرگان کرد درختم غائله کردستان دست داشته است که لازم به توضیح است اولا طرح وبرنامه و تشکیل سپاه پاسداران که آرم آن دقیقا مشابه آرم سازمان مجاهدین انقلاب می باشد درابتدای انقلاب ازسوی همان مجاهدانی انجام شد که اکنون بسیاری ازآنان یا درحبس و حصروتبعید بوده یا خانه نشینی اختیارکرده اند و در خصوص سازمان پیش مرگان مسلمان کرد نیزعلاوه بر فرمانده بروجردی که ضمن استقلال رای عملا تفکرات مخالف راستگرایانه داشت این مجاهدین جناح چپ سازمان ازکادرهای گروههای صف تهران وف لق بودند که نظیربسیاری ازنهادهای دیگرآنقلابی آن سازمان را شکل دادندو البته هرعضو ازجناحهای سه گانه مجاهدین انقلاب این امکان را داشتند که وقتی به کرمانشاه بروند سری به ستاد آن سازمان واقع درساختمان کدیور زده یا خوش وبشی با بروجردی و دیگرکادرهای مستقرداشته باشند ولی اینکه این رفت وآمدها رابا فریبکاری به حساب رابطه فکری یا تشکیلاتی محمدبروجردی با جریان راست سازمان که درسپاه رخنه کرده بود بگذاریم یک دروغ آشکاراست محمد بروجری همانطوریکه در مواضع همسر وفرزندش حسین می بینیم درمسیرمردم بجای حاکمیت کودتاچی بوده و همواره نظیرآیت الله خمینی حامی جریان چپ سازمان بود وبهمین دلیل نیز علیرغم صلاحیت مطلق وی برای فرماندهی کل سپاه پاسداران هیچگاه از نظرسازمانی از حدفرماندهی یک قرارگاه وتیپ آنهم تیپ شهداء زیرنظرقرارگاه حمزه که خودبنیانگذارش درغرب کشور بود بالاترنرفت !
سردارنجات دریک دروغ آشکاردیگرمی گوید:
" بعد ازشهادت شهید بهشتی به این نتیجه رسیدیم که دیگر نمیتوانیم درسازمان مجاهدین انقلاب کار کنیم و کاری به تهدیداتی که متوجه نظام هست نداشته باشیم و به مسئول اطلاعات آن موقع که آقای محسن رضایی بودند گفتیم آمادگی داریم بیاییم و در صحنه کار کنیم و از آن موقع به سپاه پیوستیم."
قتل آیت الله بهشتی در7 تیرماه 1360 یعنی 15 ماه پس ازتشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کرد (تحت نظرفرماندهی سپاه پاسداران غرب کشور) اتفاق افتاده است چگونه می شود یک نفرازیک سو ازسوی سپاه درمعیت بروجردی برای تشکیل سازمانی تحت نظرسپاه باشد ولی خودادعاکند که 15 ماه بعد برای مقابله با تهدیدات داخلی وخارجی به سپاه پیوسته باشد؟
اما یک دروغ دیگرهم دراین پارگراف به چشم می خورد وآن پیوستن یا ماندن درسپاه برای مقابله با تهدیدات است واقعیت امراین است که پس ازبروز شکاف چپ وراست درسازمان مجاهدین انقلاب وقاعدتا ایجادیک جریان ضعیف درخط وسط (مشابه جریان بی رمق اعتدال فعلی درکشور) که عمدتا نیزبا بحران سازی توسط جریان راست به سرکردگی آیت الله راستی کاشانی صورت گرفته وبا تاکتیک های بهزادنبوی وهمکارانی چون پرویزقدیانی ومحسن آرمین وعرب سرخی ودیگران خنثی می شد آیت الله خمینی نهایتا با درخواست سران سازمان فتوایی صادرکردند که کسانی که مایل به کارسیاسی می باشند بهتراست ازسپاه استعفاء داده وبه سازمان سیاسی خود به پیوندند وکسانی درسپاه بمانند که قصدکارسیاسی ندارند اعضای وابسته به جناح چپ ومعتدل سازمان درسپاه که معفتد به کارسیاسی بودند صادقانه توصیه آیت الله خمینی رابجان خریده واز سپاه بیرون آمدند اما وابستگان به جناح راست ازمحسن رضایی گرفته تا احمدوحیدی ومحمدباقر ذوالقدر و امثال حسین نجات درسپاه مانده وعملا سپاه وامکانات عظیم آنرا درخدمت افکار ودیدگاههای افراطی و راستگرایانه خود بکارگرفتند انحرافی که تاهم اکنون نتایج آن مشخص وتبدیل شدن سپاه به یک حزب دست راستی افراطی بود. پس ماندن یا پیوستن امثال حسین نجات نه برای مقابله با تهدیدهابلکه براساس یک دستوردرون سازمانی ازسوی جناح راست کشوربود تا مهمترین نیروی نظامی کشوررا در راستای اهداف سیاسی خودبکارگیرند.
نکته اساسی دیگردرمصاحبه سردارنجات اصرار به " یکی بودن خط ومشی سیاسی آیت الله خمینی وخامنه ای" ویا ادعای کلیشه ای " تقابل روحانیتی که وی آنرا اصیل می خواند با استکبارجهانی یا روشنفکران غرب زده" می باشد وقاعدتا نی زمنظورایشان ازروحانیت اصیل نمی تواند جدا ازجریان آخوندی حاکم برکشور و یا آزادیخواهان وکارگزارانی باشد که طی 30 سال ب رمصادرکشورحاکم واکنون ازنظراربابان وی یکشبه به روشنفکران غرب زده تبدیل شده اند. ملت ایران وتاریخ معاصرازیاد نخواهد برد که چگونه واژگان مقدسی چون "ملی مذهبی" یا "لیبرال به معنی آزادیخواه"یا حتی واژه هایی چون " دموکراسی" و"حقوق بشر" درادبیات حاکمان کشوربه معنی براندازی یا تلاش جهت سرنگونی نظام سیاسی موجودبوده و نسبت آنها با حاکمیت نسبت جن وبسم الله است.
سردارنجات به تاسی ازرهبران فکری خود جریانات سیاسی کشوررابه 3 نوع تقسیم کرده آنها راچنین تعریف می کند:
" دسته اول گروهها و جناحهای سیاسی معتقد به انقلاب، نظام اسلامی، حاکمیت دینی و ولایت فقیه است که نماد آن در دهه اول انقلاب دفتر تحکیم وحدت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی، روحانیت مبارز، جامعه مدرسین و... طیفهای معتقد به خط امام و حاکمیت ولایت فقیه بودند. امام همیشه این جناحها و گروهها را خودی میدانستند"
وادامه می دهد:
" من اسم جریان دوم را جریانهای مذهبی غربگرا گذاشتهام، یعنی روشنفکرمذهبی غربگرا. اینها ادعا میکنند که اسلام را قبول دارند ومیگویند چون مردم به قانون اساسی رأی دادهاند، آنها هم به قانون اساسی احترام میگذارند، ولی اعتقادی به حاکمیت دینی و اسلام سیاسی ندارند"
اما بلافاصله با مغلطه نهضت آزادی با مجاهدین انقلاب ومشارکت وروحانیون مبارز و اشاره تلویحی به پاگرفتن جریان اصلاحات درمقدمه انتخابات خرداد 76 می گوید:
" این جریان در زمان حضرت امام، نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز و سایرجریانهای ملی مذهبی بود. اگربخواهیم مقایسه کنیم ازسال 75 به بعد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران (که پسوند ایران را بعداً اضافه کردند)حزب مشارکت و تا حدود زیادی مجمع روحانیون مبارزدنبال همین تفکرمذهبی غربگرا بودند.
متوجه شدید که گروههای باصطلاح وی اصیل دردهه اول ودرزمان حیات آیت الله خمینی یکباره دردهه دوم وسوم (دوره رهبری خامنه ای) به جریان سیاسی دوم یا همان مذهبی غرب گرا پیوسته اند حال چگونه می شود ایت الله خمینی وخامنه ای را دریک راستا دید الله اعلم !
وی شکست مفتضحانه جریان راست کشور درانتخابات 2 خرداد 76 و دوران کوتاه 18 ماهه اداره دولت ومجلس ششم را با مدیریت مجاهدین انقلاب ومشارکت وروحانیون مبارز را با تبختردادن میدان به اصلاح طلبان درفاصله 84-76 یا دردوران رهبری خامنه ای ومشابه دوران حضورنهضت آزادی درزمان آیت الله خمینی خوانده که اصلاح طلبان ازاین امتحان مردود بیرون آمده اند.
" عین همین میدان را هم ما(!) به حزب مشارکت، مجاهدین انقلاب ومجمع روحانیون مبارز که یک موقع در زمان امام در خط امام بودند، درزمان مقام معظم رهبری به اینها دادیم وبین سالهای 76 تا 84 فعالیت کردند و اکثرشان حاکمیت سیاسی و حاکمیت در مجلس را دراختیارداشتند، اما عملاً نشان دادند دیدگاهشان نسبت به ولایت فقیه وحاکمیت دینی واجرای کامل قانون اساسی با دیدگاه امام تفاوت دارد."
وی درپایان همین بخش ازقول ونظرخامنه ای می گوید که ازسال 76 با انتشارروزنامه های مستقل که درتاریخ معاصرایران به "بهارمطبوعات" معروف است رهبری معتقدگردیده است که این جریان قابل هدایت نیست وباصطلاح این جریان سیاسی را درزمره مخالفان نظام قرارداده اند به گفته های وی توجه کنید:
" رهبرمعظم انقلاب ازهمان اول با منطق واستدلال واین نیت که بتوانند این جریان راهدایت کنند که به موضع خط امام برگردند با اینها برخورد کردند، لکن بهخصوص با تحصن اینها درمجلس درسال 78 وانتشار روزنامههای زنجیرهای توسط اینها به این نتیجه رسیدند که اینها قابل هدایت نیستند، عین اتفاقی که در دوره امام افتاد، مراجع قانونی اینها را رد صلاحیت کردند وعملاً ازمصادر اصلی اجرایی کشورکنارگذاشتند."
سردارنجات امادرخصوص جریان سوم می گوید:
" جریان سوم را روشنفکرغربگرا نامیدهام، یعنی دیگرقید مذهبی ندارد. اینها اصولاً اسلام و دین را قبول ندارند و دموکراسی به شیوه غرب یا سوسیالیسم به شیوه جوامع سوسیالیستی را قبول دارند یا خیلی ازآنها ملیگرا هستند. البته ملیگراها هم تفاوت ماهوی با جریان لیبرال دموکراسی ندارند. درایران هم همین طوربوده است. این جریان ازهمان ابتدای انقلاب درمقابل حاکمیت دینی وانتخاب مردم ایستاد. بعضی ازاینها با نظام جمهوری اسلامی نبرد مسلحانه کردند، بعضی هم که نبرد مسلحانه نکردند، حداکثردرسال 62 با نقد وکارشکنی بعضاً ارتباط وجاسوسی برای کشورهای خارجی مجبورشدند ازکشورفرارکنند.
توجه کنید که دراین بخش ملی گرایی یا طرفداری ازلیبرال دموکراسی بعنوان یکی ازمصادیق براندازی بانظام تلقی می شود بعبارتی ازدیدگاه اینها یک وطن پرست ایرانی یک براندازاست حال چگونه یک رژیم می تواند ازیک سو ادعای دفاع از منافع ملی وایران رابکند وازسوی دیگردرادبیات خود ملی گرایی را معادل با براندازی یا خیانت به کشورومترداف با جاسوسی بخواند آنهم ازابداعات بینظیرحاکمیت کودتاگران درجمهوری اسلامی است!
سردارنجات سپس جریانهای دوم(اصلاح طلبان) وسوم (طرفدارتغییریابراندازی رژیم) رایکی می داند که یکی تابلو دارد و دیگری ندارد توجه کنید که یکباره گروههای نظیردفترتحکیم وحدت دانشجویان، مجاهدین انقلاب اسلامی یا روحانیون عضو مجمع که دردهه اول درجریان اول بودند ابتدا ازسال 76 به دامان جریان دوم وحالابه جریان سوم یعنی براندازرسیده اند که ظاهرا نظام ورهبری را قبول ندارند ودرحوزه فرهنگ وهنرهم فعال اند به پارگراف زیرتوجه کنید به این می گویند جذب حداکثری ودفع حداقلی موردنظرخامنه ای !
" فرق گروه دوم با گروه سوم این است که گروه دوم درقالب حزب وگروه وجریانی که بعضاً درمصادراجرایی کشورهم هستند، حضوردارند، مثلاً مجمع روحانیون مبارزیا مجمع محققین ومدرسین قم، تقریباً اکثریت قریب به اتفاقشان نظام و رهبری را قبول ندارند. آنهایی هم که ممکن است قبول داشته باشند، درمقابل خطاهای همحزبیهایشان اصلاً حاضرنیستند افشاگری کنند یا کوتاه بیایند. مثلاً ازجریان اینها سروش، محسن کدیور، خانم حقیقتجو وعلی افشاری ازبلندگوی بیبیسی و VOA حرف میزنند. همین سروش وکدیوردارند حاکمیت دینی را نقد میکنند. یک کلام ازدهان مبارک اینها برای نقد اینها بیرون آمده است؟ خیر! جریان دوم ازلحاظ حیطه قدرت هم درجریان نشروهم درحوزه فرهنگ وهنرحضوردارند، به خصوص درحوزه نشرفعالیت میکنند.فرقشان با گروه سوم این است که آنها تابلوندارند، ولی اینها تابلو دارند، اما ازنظر ماهیت تفکریکی هستند."
سردارنجات سپس بدون توجه به دزدیهای فاحش چندصدمیلیارددلاری، نابودی اقتصاد وفرهنگ واخلاق درکشور و کودتای نظامیان وقبضه مقدرات سیاسی که ایران را طی 6 سال دوره خاتمی (84-79) و8 سال دوره حاکمیت یکدست راستگرایان برکشور(92-84) درمعرض نابودی قرارداده بود وهنوزهم ادامه دارد درپاسخ به سوال جهتدارخبرنگاردرخصوص مواضع رهبری واشاره به عدم برخورداری جریان چپ ازتقوای جمعی درمقابل تقوای فردی می گوید:
" برداشتم ازتقوای جمعی این است که کسی که متصدی حزب یا گروهی میشود، باید مصالح اسلام ومملکت را برمصالح حزبی و گروهی خودش ترجیح بدهد، یعنی رعایت انصاف را بکند. اینها این را رعایت نکردند. اینها درجلسات خصوصیشان آقای میرحسین موسوی را محکوم میکنند و میگویند تقلبی اتفاق نیفتاده ونظام امانتداراست. حتی درانتخابات اخیرآقای روحانی با 50/7% رأی آورد و نظام امانتداریاش را نشان داد، اما اینها حاضرنیستند همین راهم بگویند، ولی درجلسات خودشان این را مطرح میکنند که آقای میرحسین موسوی قطعاً رأی نیاورد، اما حاضرنیستند بیایند ودرجمع این را محکوم کنند. برداشتم ازتقوای جمعی این است که چرا اینها مصالح اسلام ونظام را برمصالح تشکیلاتی وحزبیشان ترجیح ندادند؟
جالب است کسانی که کشوررا به مرزجنگ ونابودی مطلق پیش برده و1400 میلیارددلار درآمدهای نفت وگاز وناشی از فروش سرمایه های دولتی را به جیب زده و70% مردم ایران را در طلایی ترین دوره ثروتمندی کشور به فقروفلاکت و فحشاء کشانده اند ونه تنها حتی یکبارازملت عذرخواهی نکرده بلکه مدعی اند که همان سیستم موردنظرخود را دردوره حسن روحانی ادامه بدهند دارای تقوای جمعی اند وکسانی که حتی یک نقطه سیاه اجرایی وسیاسی دردوران زمامداری آنها به چشم نمی خورد ودرشرایط جنگی به بهترین شکل کشور را اداره کرده اند فاقد تقوای جمعی شناخته شده که مصالح اسلام ومملکت را برمصالح حزبی خود ترجیح می دهند؟ و آیا اظهارکنندگان چنین عباراتی را نباید مجنون ومتوهم یاازهمدستان تبهکاران دارای تقوای جمعی دانست؟
برای یادآوری اینکه آقای خامنه ای درهمان سخنرانی خود با بی تقوایی مطلق اعتراف نمود که ازسی سال قبل نسبت به جریان چپ عقده داشته (برخلاف اظهارات سردارنجات که تاریخ آنرا به 2 خرداد76 یعنی مخالفت آشکارمردم با کاندیدای رهبری برای ریاست جمهوری سوق می دهد)وحتی دریک توهم آشکارجریان چپ را که هم اکنون نیزموی دماغش است متعلق به دهه های قبل می داند. خامنه ای دریک دروغ آشکارشعاراصلی به قول خود فتنه گران یعنی "مرگ برخامنه ای" یا "مرگ براصل ولایت فقیه" را به "مرگ براسلام وامام حسین وامام خمینی وانقلاب" تغییرداده است وسپس مدعی شده است که این فتنه گران با تکیه به جریان چپ (که وی مدعی است چند دهه قبل مرده است!) این شعارها راداده اند؟!. به عین مطالب اظهارشده ازسوی وی درسال 89 یا 90 توجه کنید:
" يك تقواى جمعى هم داريم. تقواى جمعى اين است كه جمعها مراقب خودشان باشند. جمع به حيث جمع، مراقب خودشان باشند. بىمراقبتى جمعها نسبت به مجموعهى خودشان، موجب ميشود كه حتّى آدمهائى هم كه در بين آن جمعها تقواى فردى دارند، با حركت عمومىِ آن جمعها بغلتند و به جائى بروند كه نميخواهند. درطول اين سى سال، ما ازاين ناحيه ضربه خوردهايم. يكى از جاهائى كه ضعف نشان دادهايم، همين بوده است."
وی ادامه می دهد
" دردهههاى قبل، يك جريانى دركشوروجود داشت به نام جريان چپ. آنها شعارهاى خوبى هم ميدادند، اما خودشان را مراقبت نكردند وتقواى جمعى به خرج ندادند. درميانشان آدمهائى بودند كه تقواى فردى هم داشتند، اما نداشتن تقواى جمعى، كارآنها را به جائى رساند كه فتنهگرِضد امام حسين وضداسلام وضدامام وضد انقلاب توانست به آنها تكيه كند! آنها نيامدند شعارضد امام وضد انقلاب بدهند، اما شعاردهندهى ضد امام وضد انقلاب توانست به آنها تكيه كند؛ اين خيلى خطربزرگى است. آنها غلتيدند. بنابراين تقواى جمعى لازم است."
سردارنجات دریک فرازدیگردریک سری دروغ آشکارکه باموضوع " ریزش ورویش نیروهای انقلابی ویاران آیت الله خمینی وانقلاب درنظام" شروع وبه " آزادی درکشور" ختم می شود می گوید چون ازیکسو انسان موجودی آزاد وانتخابگر است وازسوی دیگ نیز آزادی درجمهوری اسلامی حتی ازمترقی ترین کشورهای جهان بیشتراست بدیهی است که برخی تحت تاثیرتبلیغات منفی دشمنان نظام قرارگرفته وچون قدتر دفاع ندارند به تدریج فاصله بگیرند درحالیکه درهیچ جای دنیا به اندازه ایران دسترسی آزادانه به مطبوعات، کتاب وسایت ها (اطلاع رسانی) وجودندارد واین دسترسی وآزادی بحدی است که این افراد حتی مبانی نظام را به زیرسوال برده وبلندگوی دشمنان می شوند!
وی سپس به عنوان مثال ومصداق به دومورد تلاش ناموفق معصومه ابتکاروسیداحمدخمینی (که 18 سال قبل مرحوم شده است) برای انتشارمقالاتی درنشریات غربی وحتی با پرداخت پول کلان (بخوانید رپرتاژآگهی سیاسی) اشاره کرده وآنرا نشانه ای ازفقدان آزادی درغرب معرفی می کند!.
سردارنجات درموردی دیگربااشاره به ممنوعیت بحث درموردهلوکاست دربرخی ازکشورهای غربی دریک مقایسه مدعی می شود که درایران علیرغم مصوبه مجلس ورهبری درمورد ممنوعیت بحث درمورد برنامه اتمی ایران نه تنها براحتی این امر براحتی زیرسوال می رود بلکه مخالفان حتی دین واعتقادات مردم را موردهجمه قرارمی دهند وی سپس مظومانه این حملات ونشریات همراه را ظلم به نظام مقدس جمهوری اسلامی تلقی می کند!
عین عبارت استفاده شده درمصاحبه فوق دراینجا آورده می شود تا میزان وقاحت درسخنان این قبیل پاسداران جهل وسرمایه را به نمایش بگذاریم:
" ظاهراً خانم ابتکاردرسالگرد لانه جاسوسی مقالهای نوشته و داده بود یکی ازانتشاراتها درکشورهای اروپایی چاپ کنند. میگفت میخواستم پول هم بدهم، ولی آنها حاضرنبودند چاپ کنند. آخرسر، کتابش را یک ناشرکانادایی چاپ میکند وبه ایشان هم میگوید دیگرنمیتوانم آن راتجدید چاپ کنم. یا آقای مرحوم سید احمد خمینی نقل کرده بود میخواستند مطلبی را درروزنامههای غربی بزنند وحاضرشده بودند پول کلانی هم بدهند، اما هیچ کدام حاضرنشده بودند چاپ کنند. دررسانههای غربی کسی حاضر نیست بحث هولوکاست رامطرح کند، ولی درایران ازسیاستهای هستهای جمهوری اسلامی ایران را که مصوب مجلس ومقام معظم رهبری است زیرسئوال میبرند تا دین واعتقادات مردم. معلوم است حتی زدن این حرفها هم آزاد است وبعضی ازاین رسانهها حقیقتاً با بیان بعضی ازحرفها دارند ظلم میکنند."
سردارنجات سپس بدون اشاره به اینکه پیشتازان مبارزه با آمریکاواشغال سفارت این کشوردرتهران درقبل وپس ازپیروزی انقلاب یا به چوبه های دارآویخته شده یا هم اکنون درزندان اوین بسرمی برند وبالعکس کسانی که یا بااشغال سفارت آمریکا مخالف وطرفداراشغال سفارت شوروی وانقلاب فرهنگی برای اخراج کمونیست ها وسوسیالیستها ازدانشگاههای کشوربودند اکنون پرچمدارمبارزه خیابانی با آمریکا درتهران ولی مشغول مذاکره محرمانه ومستقیم درعمان ودوبی وژنوباآمریکا طی چند سال اخیر شده اند علت جداشدن یاران امام وانقلاب ازرهبری را سختی راه مبارزه با آمریکاوتحریم ها می خواند والبته این درحالی است که این گروه با چپاول وسوداگری هزارمیلیارددلاری دریک بازه زمانی دوساله ناشی ازشروع تحریم ها به یک طبقه کاملا اشرافی درکشورتبدیل شده اندکه دیگردزدی هاواختلاس های 3 و8 و87 میلیارددلاری برای آنها درحد آب نبات است به عبارات زیردرمصاحبه فوق توجه کنید:
" درچنین شرایطی طبیعی است یکسری ازافراد به دلیل تحملهایی که نداشتند ونتوانستند زیربارسختیها بروند، ازادامه راه بازماندند، چون راه سختی است وما درمقابل امریکا ولیبرال دموکراسی غرب ایستادهایم ومیخواهیم درمقابل تحریمها بایستیم. این با مبانی غربیها سازگار نیست وخیلیها درجا میزنند. "
سردارنجات درحالیکه مقام معظم رهبری خود مدعی است که ازسه دهه قبل با جریان چپ یا اصلاح طلب مشکل داشته ولابد با به قدرت رسیدن خود خواب به زباله دان تاریخ فرستادن آنها راداشته است چنین القاء می کند که رهبری ازروی اکراه و علیرغم اعتقاد قلبی وبرخلاف خواست خود از همکاری با اصلاح طلبان محروم شده است. وی دراین خصوص به اشک تمساح رهبری برای گروههای که اصلاح طلب شده اشاره کرده می گوید:
" رهبری فرمودند ما بسیارمتأسفیم که جریانهایی که مثل بسیاری ازاعضای حزب مشارکت ومجاهدین انقلاب روزی همراه با نظام بودند، دیگربا نظام همراه نیستند."
وی بدون اشاره به اینکه اختلافات اساسی آیت الله خمینی با سران حزب جمهوری به دبیرکلی خامنه ای که به انحلال این حزب انجامید ونیزعتاب های شدید بنیانگذارجمهوری اسلامی با رهبرفعلی وجریان راست به سردمداری افرادی نظیر آیت الله آذری قمی (بزرگترین مرجع تایید کننده رهبری خامنه ای)، آیت الله مهدوی کنی و مصباح یزدی به عنوان " طرفداران اسلام آمریکایی" و" مرفهین بی درد" جداشدن یاران امام وانقلاب را امری بدیهی ومشابه سایرانقلابات خوانده می گوید:
" اتفاقاً اینها درجاهایی ازنظام ورهبری فاصله گرفتهاند که مقام معظم رهبری روی خط امام ایستادگی کردهاند. شما مصادیق شان را نگاه کنید: استکبارستیزی، عدم رابطه با امریکا، دفاع ازحاکمیت دینی، دفاع ازقانون اساسی و... نقطه جدایی اینها جایی است که نظام و رهبری روی خط امام ایستاده و اینها فاصله گرفتهاند. درانقلابهای دیگرهم این مسئله وجود دارد."
لازم به توضیح است درآستانه انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی درفروردین 67 که جناح چپ حاکمیت با حمایت آیت الله خمینی درپی تسلط برقوه مقننه کشورعلاوه برقوه مجریه بود وی درپیامی به مردم ضمن دعوت به شرکت درانتخابات وتبیین مشخصات اسلام آمریکایی ازآنها خواسته بود که نه تنها به طرفداران این جریان فکری (جناح راست) رای نداده بلکه آنها را رابعنوان حامیان اسلام آمریکایی طردنمایند. لذا اکنون چگونه مخاطبین بنیانگذارخود مدعی مبارزه با اسلام آمریکایی شده اند اینهم از ابداعات رهبری وحامیان وی درحاکمیت است!
« مردم شجاع ايران با دقت تمام به نمايندگانی رای دهند که متعبد به اسلام و وفاداربه مردم باشند ودرخدمت به آنان احساس مسئوليت کنند وطعم تلخ فقر راچشيده باشند ودرقول وعمل مدافع اسلام پابرهنگان زمين, اسلام مستضعفين, اسلام رنجديدگان تاريخ , اسلام عارفان مبارزه جو , اسلام پاک طينتان عارف ودريک کلمه , مدافع اسلام ناب محمدی (ص) باشند وافرادی را که طرفدار اسلام سرمايه داری, اسلام مستکبرين, اسلام مرفهين بی درد, اسلام منافقين, اسلام راحت طلبان, اسلام فرصت طلبان ودريک کلمه , اسلام آمريکايی هستند طرد نموده وبه مردم معرفی نمايند. »( صحيفه نور , ج20, ص 194, پيام مرحوم امام به مناسبت انتخابات سومين دوره مجلس شورای اسلامی )
سردارنجات سپس به بحث "رویش ها"درانقلاب پرداخته و بدون اشاره به لبریزشدن زندانها از فرزندان انقلاب و نسل های جدید، فاصله گرفتن تقریبا تمام رهبران اولیه انقلاب ونظام ازآن با اشاره به مراسم ها وآمارهای من درآوردی نظیراعتکاف یا پیشرفتهای ایران درزمینه اتمی وموشکی یا نانوتکنولوژی طی سالهای اخیرازآنها به عنوان رویش یادمی بردوی بدون اشاره به وجود حدود 600 هزارفاحشه درسراسرکشوررکورد سقط جنین 220 هزارتایی درسال درایران وعدم استقبال مردم وجوانان ازنمازوسایرواجبات واحکام اسلام می گوید:
" این اعتکافها را با دهه اول انقلاب مقایسه کنید. دردهه اول انقلاب چند اعتکاف داشتیم که جوانان درآن شرکت کرده باشند؟ این بارگزارش دادند درحدود 40 هزارمسجد درسراسرکشوردرمراسم اعتکاف شرکت کردهاند، یعنی حدود 800، 900 هزارجوان که دردهه اول انقلاب چنین چیزی را نداشتیم.
وی بدون اشاره به تغییرشرایط جنگی وغیرجنگی کشور، درآمد چندصدمیلیاردی ناشی ازافزایش قیمت نفت، سرمایه گذاری های سنگین در دوره هاشمی بروی تربیت دانشجو و صنایع نظامی وموشکی ادامه می دهد :
" دردهه اول انقلاب این حجم جوان که درسنگرهای علمی کشورفعالیت کنند وبا انگیزه جهادی دستاوردهای عظیمی ازقبیل نانوتکنولوژی و هستهای را به ارمغان بیاورند، نداشتیم. میانگین سن این جوانان 30 سال است. نماز و زیارت عاشورایشان را میخوانند و بعد شروع به کار کردن میکنند. درصنایع موشکی همین طور.
وی بدون اشاره به مواردی نظیرمحدودیت جریان ازاد اطلاعات، فیلترینگ سایتهای بین المللی، تشکیل ارتش سایبری و باشگاه افسران جنگ نرم با بودجه های نامحدود دراختیارسپاه (نظیردیگرموارداتمی وموشکی وحمایت ازگروههای تروریستی با دستوررهبری) و… مدعی می شود درحوزه فضای مجازی (سایبرنتیک) نیز پیشرفتهای غیرقابل مقایسه بوجود آمده است درحالیکه اولا اینها همه ناشی ازپیشرفت تکنولوژی اطلاعاتی درجهان بوده وارتباطی به ایران ندارد وثانیا اینکه نقش ایران اتفاقا دراین رابطه جنبه تخریبی وجلوگیری ازتوسعه این میدان بوده است وی دراین خصوص می گوید:
" حوزه نشرو فضای مجازی ما را با یک دهه قبل و دهههای قبل ازآن مقایسه کنید. الان کشور پرازجوانانی است که می توانند در این حوزهها فعالیت کنند. اینها رویشهای نظام جمهوری اسلامی است واینها هم میسرنمیشد، مگراین که مقام معظم رهبری این فضارا بازگذاشتند ومدیریت کردند که هرچه استعداد جوان هست به میدان بیاید، خودشان را نشان بدهند وازاین میدان استفاده کنند."
سردارنجات بدون اشاره به ارتباط بحث "ریزش ها و رویش های نظام" با بحث "جذب حداکثری ودفع حداقلی" که هردو ازیک مقوله ومطرح شده ازسوی خامنه ای می باشند می گوید بهترین مدل ونمونه جذب حداکثری همان فتنه 88 بوده است درحالیکه حتی اصولگرایانی چون علی مطهری معترفند که باند امنیتی -قضایی همراه رهبری با تشدید مجازاتها برعلیه بیگناهان ویا عدم تناسب کیفرها با اتهامات واقدامات معترضین به تقلب درانتخابات 88 عملا سیاست دفع "حداکثری وجذب حداقلی" را پیشه کرده اند. وی با ادعای ارتکاب خیانت وجنایات عظیم ازسوی مخالفان چنین می نماید که کشتارنزدیک به 150 جوان کشور درخیابانهای تهران کاررهبران صلح جو ونه نیروهای نظامی وانتظامی وشبه نظامیان بوده است؟!
سردارریییس حفاظت اطلاعات سپاه با تکرارکلیشه ای این ادعا که معترضان به تقلب درانتخابات راههای قانونی ومصرحه درقوانین اساسی یا مصوب مجلس را طی نکرده وبا اعلام زودهنگام پیروزی خود عوامل اصلی بوده اند ظاهرا فراموش کرده است که اولا حتی درکشورهای عقب مانده وتحت اشغالی چون افغانستان وعراق نیزبه صرف ادعای تقلب یا اعلام پیروزی یکی ازطرفین نیروهای دولتی دست به کشتارمعترضین نه تنها نزده بلکه تمهیدات قانونی وفراقانونی برای رفع هرگونه شبه یا درگیری داخلی را فراهم می بینند ثانیا وقتی مرجعی بعنوان مجمع تشخیص مصلحت برای رفع اختلاف بین قوای کشوراست چرا ازاین نهاد برای رفع اختلاف استفاده نشده است وثالثا : اگرسازوکارهای فعلی برای رفع اختلاف بین قوای سه گانه درقانون پیش بینی شده است چرا رهبری پس ازبروزاختلاف بین احمدی نژآد وبرادران لاریجانی درراس دو قوه کشور یعنی مجلس وقوه قضایی اقدام به تشکیل هیات حل اختلاف آنهم با مدت زمان 5 ساله کرده وازهمین روش برای رفع اختلاف کاندیدای برنده وبازنده بادهها میلیون رای مردم استفاده نکردند؟آیا عقل ومنطق ومصلحت نظام وقانون حکم نمی کرد که بجای آتش گشودن برفرزندان این ملت، کهریزکی کردن وتجاوزبه آنها درزندانها، پرت کردن آنها ازروی پلها و زیرکردن آنها توسط ماشین های نیروی انتظامی یک هیات بیطرف مرضی الطرفین یا مجمع تشخیص مصلحت به این شکایات رسیدگی می کرد؟ اقای عباسعلی کدخدایی با تشکرازپیگیری شکایت محسن رضایی ازمجرای قانونی می گوید خوشبختانه پس ازشمارش آراء میزان آرای ایشان دهها هزاررای (تنها 45 هزارتا درشمارش 2 میلیون رای) کمترشد آیا خود این امرسندی برتقلب درانتخابات نمی باشد؟
سردارنجات دراین رابطه می گوید:
" فکر میکنم بهترین مدلی که میشود جذب حداکثری و دفع حداقلی را با هم مقایسه کرد، فتنه 88 است. در جریان انتخابات سال 88 اتفاقی افتاد که گروهی که رأی نیاورده بودند، نظام را به چالش کشیدند. قبل از این که وارد عملکرد مقام معظم رهبری و مواجهه ایشان با این گروه شویم، واقعاً باید ببینیم اینها چه خیانت عظیمی به نظام کردند وجنایات زیادی را مرتکب شدند. اولین کارشان این بود که خلاف قانون عمل کردند. اگر اعتراض داشتند قانون اساسی و قانون مصوب مجلس راه اعتراض را باز گذاشته است. این که یک فرد قبل از این که نهادهای قانونی اعلام کنند چه کسی پیروز انتخابات است و قبل از این که شمارش را به اتمام برسانند، بیاید و بگوید پیروز این انتخابات من هستم و اگر غیر از این شود یعنی در انتخابات تقلب شده است. این هم خلاف قانون اساسی و قوانین انتخاباتی و هم خلاف عقل است."
یکی ازنکات جالب درمصاحبه سردارنجات اشاره به اختلاف بین نسلی وگرایش نسل جوان به اصلاح طلبان درمقابل پدران خود با گرایش به کودتاچیان وجریان راست درکشورمی باشد که وی ازآن بعنوان یکی ازاتهامات اصلاح طلبان برعلیه همبستگی ملی نام می برد درحالیکه عملکردانحصارگرایانه و استفاده ازداغ ودرفش وسرکوب حتی برای حل جزیی ترین مسائل اجتماعی وفرهنگی ازسوی نومحافظه کاران ایرانی مهمترین علت درگرایش این جوانان به جریان اصلاحات و رو در رو قرارگرفتن با پدران توجیه گرخود می باشد وی دراین رابطه می گوید:
" نکته دوم این که اینها وحدت وهمبستگی ملت را برهم زدند. اگرکسی دلسوزانقلاب باشد به نفع همبستگی ملی ازمنافع خودش میگذرد. همبستگی ملی گوهری است که به این سادگیها به دست نمیآید. امام ده پانزده سال تلاش کردند تا این همبستگی ملی ایجاد شود ومقام معظم رهبری هم آن را ادامه دادند، حال این که کسی دریک جامعه متحد ایجاد شکاف کند و خانوادهها را به هم بریزد که پدریک چیزبگوید، فرزند چیزدیگری ودریک جامعه مذهبی وشیعی شکاف ایجاد شود، بسیار خیانت بزرگی به نظام است."
سردارنجات دریک ادعای دیگرکه مصداق ضرب المثل ایرانی "چوب را که دربیاوری گربه دزده فرارمی کند" ادعای تقلب درانتخابات را که یک امرمعمول دربسیاری ازکشورهای حتی پیشرفته است متوجه کلیت نظام ازرهبری گرفته تاشورای نگهبان ووزارت کشوروکل نظام انتخاباتی کشوردانسته وآنرا خیانت بزرگ نامیده است درحالیکه هیچگاه معترضان به تقلب درانتخابات چنین ادعایی نداشته وتنها خواستاررسیدگی به شکایت خود درموردتقلب درانتخابات بودند اینکه بلافاصله امثال سردارنجات یک زنجیره ازبالا تاپایین رابعنوان آمران وعاملین تقلب درانتخابات ردیف می کنند خود بهترین دلیل برصحت ادعای معترضان است گرچه دلایل بیشماری دیگری هم وجود دارد که با جستجوی عبارت " تقلب درانتخابات ریاست جمهوری ایران درسال 88" براحتی درفضای مجازی قابل دسترسی است. سردارسپاه دراین خصوص می گوید:
" نکته بعد این که اینها نظام را به دروغگویی و عدم صداقت متهم کردند. این که کلیت یک نظام از رهبری تا شورای نگهبان و وزارت کشور و کل سیستم انتخاباتی کشور را متهم به دروغ کنند، خیانت بزرگی است."
رییس حفاظت سپاه که شرم را خورده وحیا راقی کرده است درخصوص کشتن دهها تن ازفرزندان ایران زمین می گوید:
" امنیت کشور را مخدوش کردند وخون دهها نفر به زمین ریخته شد و دهها نفرکشته شدند. پاسخ اینها را چه کسی میخواهد بدهد؟ ضد انقلاب آمد ومیدان دار شد. دستگیریهایی که شد، بسیاری ازآنها ازمنافقین بودند. فردی که اخیراً اعدام شد (غلامرضا خسروی)...
دراین هنگام خبرنگارازوی می پرسد که آیا این شخص (غلامرضا خسروی هوادارمجاهدین) ازفعالین فتنه بوده است؟ و وی می گوید
" قبلاً درزمان منافقین ( اوائل دهه 60) دستگیروبه ده سال حبس محکوم شده بود. پنج سال حبس را گذرانده وپنج سال هم عفو خورده بود. درجریان فتنه 88 درمیدان فتنهگری بود وجریانات داخل خیابان راهدایت میکرد، با خارج ازکشورارتباط داشت واز طریق آنها جریانات داخل کشورراهدایت میکرد. این جزوعناصردستگیرشده درفتنه 88 است. بسیاری ازسلطنتطلبها، چریکهای فدایی خلق وحتی فاحشههایی که خانههایشان لانه فساد بود درآن جریان دستگیرشدند. چه کسی به اینها امکان داد که رعبشان ریخته شود واینطوربه میدان بیایند وبا نظام مقابله کنند؟ به خاطر همین کاری بود که اینها (اصلاح طلبان وطرفداران جنبش سبز) انجام دادند.
ادعای ارتباط مجاهدین با جنبش سبزبرای مشروعیت دادن به سرکوب وکشتارازیک سو و تبدیل اتهام سران وکادرهای جنبش سبز به براندازی بجای اصلاح طلبی خطی بود که ازسوی خامنه ای به سیستم امنیتی کشورداده شد درست شبیه اتصال قتلهای زنجیره ای به خارج ازکشور واسرائیل درسال 77 یا ماجرای کوی دانشگاه درسال 78 و یا کنفرانس برلین درفرودین 79 که خامنه ای خودشخصا حکممحکومیت صادرکرد ولی درجریان رسیدگی های بعدی قضایی عکس آن ثابت گردید درخصوص ارتباط مجاهدین با حوادث پس ازانتخابات 88 نیزازابتداء خامنه ای فریبکارانه درصدد پیداکردن یک سوژه بود و غلامرضا خسروی یکی ازهواداران سازمان که ازحوادث خیابانی عکس وفیلم می گرفته وبرای سازمان متبوع خود ارسال تادرشبکه های ماهواره مقاومت مردم ایران رابه نمایش بگذارند موردشناسایی قرارگرفته ودستگیری می شود وپس ازبازجویی ها این شخص با صراحت ازحمایت خود ازسازمان وحتی کمک مالی 200 هزارتومانی دفاع می کند که همین امرموجب نگهداری وی دربازداشتگاه وتلاش جهت محکومیت وی می گردد ولی قاضی پیرعباسی زیربارحکم اعدام وی نمی رود وظاهرا مجازات وی را دوسال حبس می دانسته است ولی زیرفشارنیروهای امنیتی که خواهان اتصال مجاهدین به جنبش سبزبودند حکم اعدام صادرمی کند وفورا نیزحکم به شعبه دلخواه درتجدید نظرودیوانعالی جهت تایید برده می شود تا سناریوی موردنظرخامنه ای به اجرا دربیاید مهندس موسوی دریکی دونوبت اقدام به افشای این توطئه ازسوی خامنه ای و کودتاچیان کرده وباموضعگیری برعلیه مجاهدین بعنوان یک جریان مرده ! که حاکمیت برای بهره برداری سیاسی درصدد احیای آن است تلاش نه چندان مصلحانه ای را دراین خصوص (بدلیل تعمیق شکاف درمبارزین) بعمل آورد.
یکی ازمهمترین اعترافات سردارنجات اشاره تلویحی به زدوبندهای خامنه ای در دوره احمدی نژاد با باراک اوباما بوده است که به دروغ مدعی می شود دولت آمریکا درحمایت از جنبش سبز قول وقرارهایش را بهم زده است درحالیکه اوباما درژانویه 2009 باشعارتعامل با ایران برسرکارآمد وبه سرعت مراحل ابتدایی جهت مذاکره مستقیم با ایران را ازطریق سلطان قابوس پی می گیرد اما خیرش مردم ایران درجولای 2009 این حرکت را درنطفه خفه کرده و اوباما بین ادامه مکاتبه با خامنه ای یا طرفداری ازشعار4 میلیون تهرانی معترض درخیابان های تهران که می گفتند " اوباما، اوباما، یابا اونا یا باما" و "مرگ بر دیکتاتور" و "موسوی، موسوی، رای ما را پس بگیر " وامانده بود که نهایتا استراتژی ادامه رابطه با حاکمیت ایران را بر حمایت ازمردم ایران ترجیح داد و ازسوی دیگرنیزخامنه ای ازترس لورفتن رابطه ازپاسخگویی به نامه دوم رییس جمهور آمریکا به بهانه اظهارتاسف ونگرانی کلیشه ای کاخ سفید ازمخالفان شانه خالی کرد. سردارنجات دراین رابطه می گوید:
" نکته دیگراینکه طمع غربیها را به سرنگونی نظام زیاد کردند. غربیها به دنبال بحثها ومذاکراتی که انجام شده بود آماده بودند به ما امتیاز بدهند وحتی درخواست ملاقات کرده بودند وما گفته بودیم بعد ازانتخابات این کاررا خواهیم کرد. وقتی این اتفاقات افتاد، همهشان پشت سرجریان فتنه ایستادند وکل قول وقرارهایشان را با ما به هم زدند."
سردارنجات سپس درمورد مواضع خامنه ای درخصوص اعلام پیروزی درانتخابات توسط موسوی وپس ازآن اعلام ایستادگی درمقابل تقلب با اعلام زودهنگام پیروزی احمدی نژاد بدون اشاره به تاییدفوری نتیجه انتخابات توسط خامنه ای ازسعه صدر رهبری تعریف کرده می گوید:
" حالا ببینید برخورد مقام معظم رهبری با جریانی که این خیانتها را کرده است به خاطر اینکه چند تن از آنها از افراد باسابقه و دوستان نظام بودهاند، چه بوده است؟
فردای روزی که آقای موسوی این ادعا را کرد، مقام معظم رهبری هم ایشان و هم آقای کروبی را خواستند و تک تک با آنها صحبت کردند و گفتند خطتان را ازخط جریانات ضد انقلاب جدا کنید. نگذارید کشوردچارآشوب شود واگراعتراض دارید، درخواستتان را ازمجرای قانونی پیگیری کنید."
ظاهرا ایشان فراموش کرده اند که اولا به موضع خامنه ای مبنی برتایید فوری پیروزی احمدی نژاد درهمان شب برگزاری انتخابات اشاره کنند وثانیا اینکه خامنه ای درهمان اولین لحظه شروع جلسه باموسوی وکروبی و جلسه چندروزبعد به آنها گفته است که ابطال انتخابات خط قرمز وی است ولی وی سخنان آنها را گوش داده واقایان می توانند ازطریق همان شورای نگهبانی که به گفته محسن اسماعیلی عضوحقوقدان آن شورا عمده آنان شیفته احمدی نژاد بودند شکایت واعتراض خود را پیگیری کنند ؟!
سرداربیات درادامه به جلسه خامنه ای با نمایندگان کاندیداها اشاره می کند ومی گوید:
ُ چند روز بعد نمایندگان آنها را به دفتر خواستند و دو ساعت به آنها فرصت دادند که هر چه میخواهند بگویند. در آن جلسه حضرت آقا به شورای نگهبان سفارش کردند که به همه اعتراضات آنها رسیدگی کنند و حتی اگر لازم باشد تا یک دوم صندوقها هم بازشماری شود، این کار صورت بگیرد، منتهی کار از مجرای قانونی انجام شود، اما اینها اردوکشیهای خیابانی را راه انداختند و از 25 تا 29 خرداد بدون این که از کسی اجازه یا از وزارت کشور مجوز بگیرند، خیابانها را محل تاخت و تاز خود قرار دادند. مقام معظم رهبری باز سعه صدر نشان دادند و در 29 خرداد در نماز جمعه آن صحبتهای مفصل را ایراد کرده و از آقای مهندس موسوی تجلیل کردند و گفتند ایشان نخستوزیر زمان من بوده است، از آقای کروبی و آقای محسن رضایی تجلیل و بداخلاقیهای مناظرههای تلویزیونی را محکوم کردند و از همه خواستند اردوکشیهای خیابانی را کنار بگذارند و هر صحبتی دارند در چهارچوب قانون انجام بدهند.ُ
سرداربیات درادامه به جلسه خامنه ای با نمایندگان کاندیداها اشاره می کند ومی گوید:
ُ چند روز بعد نمایندگان آنها را به دفتر خواستند و دو ساعت به آنها فرصت دادند که هر چه میخواهند بگویند. در آن جلسه حضرت آقا به شورای نگهبان سفارش کردند که به همه اعتراضات آنها رسیدگی کنند و حتی اگر لازم باشد تا یک دوم صندوقها هم بازشماری شود، این کار صورت بگیرد، منتهی کار از مجرای قانونی انجام شود، اما اینها اردوکشیهای خیابانی را راه انداختند و از 25 تا 29 خرداد بدون این که از کسی اجازه یا از وزارت کشور مجوز بگیرند، خیابانها را محل تاخت و تاز خود قرار دادند. مقام معظم رهبری باز سعه صدر نشان دادند و در 29 خرداد در نماز جمعه آن صحبتهای مفصل را ایراد کرده و از آقای مهندس موسوی تجلیل کردند و گفتند ایشان نخستوزیر زمان من بوده است، از آقای کروبی و آقای محسن رضایی تجلیل و بداخلاقیهای مناظرههای تلویزیونی را محکوم کردند و از همه خواستند اردوکشیهای خیابانی را کنار بگذارند و هر صحبتی دارند در چهارچوب قانون انجام بدهند.ُ
دروغ آشکار اینکه اولا درابتدای همان جلسه بازهم خامنه ای قبل ازاعلام بیطرفی بازهم ابطال انتخابات را خط قرمزخود اعلام می کند ودرنمازجمعه ۲۹ خرداد همان خطبه معروف به "خطبه خون" را خواندند که صراحتا دستور" آتش به اختیار" به فرماندهان مزدور نظامی وانتظامی بود ودیدیم نیزبیش از۱۰۰ نفازجوانان وطن رتوسط کسانی به خاک وخون کشیده شدند که چندی بعد پرونده فساد مالی واخلاقی آنها ازجمله اقامه نمازجماعت آنها بصورت لخت وعور با شش زن روسپی برملا شد ثانیا دروغ دوم ایشان اینکه مهندس موسوی هیچگاه نخست وزیرایشان نبوده است بلکه دقیقا درتقابل با ایشان ودیدگاههای بالاخص اقتصادی خامنه ای وتیم همراهش درکابینه وقت بوده است ونهایتا نیزدرفاصله 92-84 دیدیم در"حکومت یکدست" و" نزدیک به نظرایشان" چگونه ۱۴۰۰ میلیارددلاردرآمد های نفت وگاز وسرمایه های ملی نه تنها به دست غارتگران مرتبط با ایشان افتاد بلکه مردم ایران یکشبه به یکی ازفقیرترین ملتهای دنیا تبدیل شده وطبقه اشرافی بی شناسنامه ای دراین چندساله تشکیل شد. ثالثا: اگرایشان ازآقای کروبی ومحسن رضایی بدلیل پیگیری اعتراض خود ازمجاری قانونی راضی بوده اند پس چرا کروبی را درحصرکرده وبه محسن رضایی گفته اند با شمارش مجدد تعداد محدودی ازصندوق ها آرای ایشان نه تنها زیاد نشده بلکه حدود ۴۵ هزارتاهم کم شده است؟! (اعتراف به تقلب ازاین آشکارتر) . رابعا: دروغ آخراینکه ایشان تهمت های احمدی نژاد به هاشمی وناطق نوری را بداخلاقی نامیده ومحکوم کرده اند نیزدروغ محض است زیرا احمدی نژاد پس ازبرکناری صراحتا به اطلاع خامنه ای وچراغ سبزوی برای حمله به هاشمی وناطق یا به قول خودش ُ زدن به خط برای خوشحال کردن آقا ُ اعتراف کرده است درآنجا که می گوید:
" بعد از ایـن که محضـر رهبـری عزیز رسیـدم به ایشان گفتم آقا انشاء الله رای ما بیشتراست، انقلاب برنده است و ما پیروز انتخابات هستیم. آقـا فـرمودند : چطـور این حرف را می زنید؟! گفتم چون در متن مردم هستم. گفتند : این حرف قابل قبول نیست ؛ مـن هم در متن مردم هستم. گفتـم مردم برای شما حریم قائل می شوند ، شما مثل پدر هستید ولی من مثل برادر و داداش ، مـردم با ما رودرواسی ندارند مـردم راحت به ما میگویند داش محمـود! شما ناراحت نیاشید تازه مناظراها هم هست انتحـاری می زنم به خـط! آقا فرمودنـد : بسیار خوب ولی مواظب باشید تند نشوید. گفتم چشم. دیدید که دو ، سه تا کلمه بیشتر نگفتـم این همـه سروصـدا شد. "
درهمین یک پاراگراف ازیک مصاحبه طولانی که بخشی ازآن درروزنامه رسمی جام جم متعلق به صداوسیما زیرنظرسردار ضرغامی درج شده است وهیچگاه هم تکذیب نشده است صراحتا خامنه ای به عدم اقبال مردم به احمدی نژاد واقف وناراحتی خود را ابرازداشته است ودیگرآنکه مجوزحمله به هاشمی را جهت تخریب وی صادرکرده است اکنون باتوجه به اینکه نقش اصلی را درفتنه خود "حضرت آقا" بعهده داشته اند آیا ایشان اجازه محاکمه یک عامل دست چندم خود بنام محموداحمدی نژاد را که ازتوی یک دهستان ده هزارنفری بنام آرادان درسمنان برمردم وجان ومال وآبروی ایران حاکم کردند می دهند؟!
امثال سردارنجات که تاکنون چنین برداشت می شد بدلیل تقلید بی چون چرا دراین جنایات سهیم می باشند اکنون با آشکارشدن پی درپی عملیات ومهندسی پشت صحنه انتخابات ۸۴ و۸۸ وحجم پولهای جابجاشده که به گفته سیدفاضل موسوی نماینده ارومیه درمجلس وعضوکمیسیون اصل نود به ۱۴۰۰ میلیارددلاربالغ می شود نشان داده اند که آگاهانه درتمام عملیات کشت ارمردم دردودهه اخیر(با اعتراف ایشان به فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران) وچپاولگریهادست داشته اند. امیدمی رود آنروز که دادگاههای مردمی درایران آزاد برپاشود ایشان با همین قاطعیت این دروغ های خود را تکرارکند.
.
منبع:پژواک ایران