صادق خرازی یا خامنه ای کدام دروغ می گوید؟
کورش کبیر
خامنه ای می گوید اکنون (باروی کارآمدن دولت روحانی) گزینه نظامی توسط دولت آمریکا از روی میزبرداشته شده است ولی صادق خرازی که هم ازنظرفامیلی وهم ازنظرفکری دارای نسبت نزدیکی با ایشان است می گوید تهدید ایران توسط آمریکا نه تنها کم نشده بلکه بیشترهم شده است
صادق خرازی که نظیر دیگرآیت الله زاده ها با مدرک تحصیلی دیپلم وارد دولت ودستگاه سیاست خارجی وارد وبا مدرک دکترا ازآن خارج است ازجمله کادرهای منافق و دو رویی است که ازیکطرف با خاتمی بعنوان اصلاح طلب واز سوی دیگربا خامنه ای سردسته افراطیون حاکم برکشورنردعشق می بازد. این افراد بوقلمون صفت که متاسفانه تعدادشان در دستگاه و دولت روحانی کم نیست درواقع اقتدارگرایانی بودند که توسط باند احمدی نژاد پس زده شدند وهمین امرباعث شد تا آنها نقاب اصلاح طلبی واعتدال برچهره زده و خود را ازطرفداران تغییر درکشورجا زده تو گویی نه خانی آمده است ونه خانی رفته است ولی خوشبختانه بدلیل وجود ذات راستگرایی درآنان این افراد دربزنگاههای تاریخی ماهیت خود را بروزمی دهند
صادق خرازی درگفتگویی با روزنامه آرمان بدون اشاره به رفتارایران درمقابل آمریکا هرگونه تغییر در رفتارآمریکا درمقابل رژیم را رد کرده است ومدعی است که سیاست خارجی دولت روحانی هیچ نقشی درکاهش دیپلماسی خصمانه آمریکا نسبت به ایران نداشته است واین درحالیکه است که خامنه ای یکماه قبل دردیداربا سران نظامی وکشوری با اشاره به سخنرانی رییس جمهورآمریکا درکالج نظامی وست پوینت گفته بودکه گزینه نظامی ازسوی آمریکا از روی میزبرداشته شده است !وی دراین رابطه می گوید:
” من بهعنوان یک کارشناس معتقد هستم که سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران رویکرد مثبتی نداشته است.”
صادق خرازی که گفته می شود به سرطان لنفاوی مبتلاست و درهمین رابطه یک پای وی همیشه درآلمان برای معالجه می باشد ظاهرا به پارکینسون مغزی هم دچارشده است وبه پرت وپلا گویی عجیبی گرفتارشده است ازیکسو نظیردیگراصولگرایان مدعی است که احمدی نژاد خسارات فراوانی به سیاست خارجی ایران زده است که صدور6 قطعنامه محکومیت، تحریم های بین المللی و تخریب روابط با کشورهای همسایه و… پیامدهای آن بوده است وازسوی دیگر با اشاره تلویحی به تحریکات وآتش افروزی های نیروی قدس سپاه پاسداران درسوریه، بحرین وعراق ویمن و… و قاطی کردن “انقلابات بهارعربی” با “بیداری اسلامی” مدعی است که ایران دردیپلماسی پنهان موفق عمل کرده است درحالیکه شکست ایران درسیاست خارجی رسمی خودناشی ازهمان دیپلماسی پنهان وپنهانکاری درسیاست خارجی وبرنامه اتمی ایران بوده که وضعیت سوریه و عراق تنها نمونه هایی ازآن می باشد.به عبارت های متناقض زیرتوجه کرده وآنها را باهم مقایسه کنید تامیزان درک وشعوردیپلماتهای ایرانی که خود را کارشناس سیاست خارجی می نامند بدست آید:
” نمی شود از یک طرف بگویند بروید و مذاکره کنید و از طرف دیگر صحبتهای دیگری مطرح شود. نمیشود از یک طرف مذاکره کرد و از طرف دیگر کارهای عجیب و غریب در دنیا انجام داد. این نقطه تلخ تاريخ دیپلماسی ایران است که ما با دست خالی به آسمان مشت میکوبیم، اینکه هنر نیست چراکه هزینه آن را مردم میدهند. ببینید چه اتفاقی در این 8 سال افتاد؟ ما عضو جامعهای بودیم که در این مدت تحریمهایی برای ما به وجود آوردند که هر کدام تاثیرات خودش را داشت.”
وخود دریک تناقض آشکاردرپاراگراف بعدی می گوید:
” موفقیتی که ما در دیپلماسی پنهان، جنبشهای جهادی و نهضتهای آزادی بخش داشتهایم اتفاقاً بهترین بستر را برای میدان مانور دستگاه دیپلماسی ایران پدید آورد.”
این نژاد ازدیپلماتهای کلیشه ای جمهوری اسلامی که همه دست پروده علی اکبرولایتی درمدت 16 سال تصدی وی برمسند وزارت خارجه و17 سال مشاورارشد بین المللی رهبری می باشند مهمترین تخصص آنها اتخاذ مواضع چندپهلومی باشد که مهمترین ویژگی ودستاورد آن بی خاصیتی می باشد به این جمله وی نگاه کنید آیا با این روش تحلیل مسائل سیاست خارجی آیا مادربزرگ 95 ساله شما ارجحتربه عنوان دیپلمات نیست تا صادق خرازی؟ وی می گوید:
” به طور کلی نمیشود گفت که توافقنامه مغایرمنافع ملی یا در راستای تامین منافع ملی است.”
صادق خرازی دربخش دیگری ازسخنان خود نظیریک دانشجوی سال اول درصدد تعریف واژه هایی چون گفتگو، مذاکره و… برآمده وسپس می گوید در دوره 8 ساله احمدی نژاد مسئولان سیاست خارجی دربرخورد با آمریکا ویا 1+5 حتی گفتگو هم نکرده اند وبیشترپیام بر(پیک) بوده اند
با جمله فوق بی اختیاربه یاد جمله علی مطهری درمورد وزیردادگستری افتادم که درپاسخ به ادعای اینکه وزیردادگستری اختیارات خاصی ندارد وتنها وظیفه وی دردولت بردن وآوردن لوایح به مجلس است که وی گفته بود “اینکارکه نیاز به وزیرندارد یک پیک موتوری هم می تواند همین کار را انجام بدهد”
اکنون صادق خرازی که از ذوب شدگان درولایت است باید ازخودبه پرسد نقش افرادی نظیر “علی لاریجانی یا “سعیدجلیلی” دبیران سورایعالی امنیت ملی که این آخری کاندیدای منتخب رهبری برای ریاست جمهوری دوره یازدهم هم بوده است دراین وسط چه بوده است آیا جزاینکه پیام بر و پیام آور یا همان پیک موتوری رهبری بوده اند؟ وقتی سعیدجلیلی با افتخاراعلام می کند که درطی ده روز مذاکره دربغداد شاهکارش این بوده است که هر روز به زیارت عالیات عتبات می رفته است یا سفیرسابق ایران حسن کاظمی قمی به سمت رییس بازسازی عالیات عتبات گمارده می شود نباید پرسید چه کسی جزرهبری واراذل واوباش اطراف وی مسئول این همه خرابی درسیاست خارجی وبرنامه اتمی ایران بوده اند؟!
به عبارت استفاده شده ازسوی صادق خرازی توجه کنید:
” درگذشته مذاکره انجام نمیشد بلکه بیشترپیام برده میشد. یک موضوع را مذاکرهکننده ارشد ابلاغ میکرد و برمیگشت. مذاکره چانهزنی است یعنی همین کاری که آقای دکتر ظریف انجام میدهند. ما درقبل شاهد مذاکره نبودیم بلکه الان است که مذاکره و چانهزنی انجام میشود. داستان مذاکره داستان گفتوگو نیست بلکه داستان حقوقی است. ما در مذاکره یک بحث ((discussionداریم و یک بحثnegotiation و یک بحث دیالوگ داریم. وقتی بحث negotiation میشود، این بار حقوقی دارد درحالی که discussion بار حقوقی negotiation را ندارد.
حتی به لحاظ حقوق بینالملل و مباحث حقوقی در مذاکرات، negotiation طرفین در مباحثی دارای حق میشوند، دارای یکسری حقوق بار مذاکره و مفهومی میشوند درحالی کهdiscussion یا دیالوگ به لحاظ حقوق بینالملل آن حقوق را ندارد در گذشته ما نه discussion میکردیم و نه negotiation بلکه بیشتر گپ میزدیم و درعین حال ابلاغ پیام میکردیم.”
کسی نیست به ایشان بگوید اگراینهمه تغییراساسی که یکی دو نمونه آن گفتگوی روسای جمهورایران وآمریکا یا نشستهای دوجانبه بین وزرای خارجه دوکشوربوده است ونیزمذاکره بجای پیام رسانی بوده است پس چرا مدعی است که هیچ اتفاق خاصی دررابطه ایران با آمریکا نه تنها رخ نداده بلکه تهدیدها علیه ایران ازسوی آمریکا بیشترهم شده است به این جملات دقت کنید:
«اعتقاد به این ندارم که رفتار آمریکا عوض شده بلکه لحن آمریکا، Body Language به صورت خیلی نامحسوسی تغییر کرده، اینکه شاهد باشیم که سیاستش در قبال ایران عوض شده باشد تا حالا نمونهای از این مشاهده نشده، یعنی مذاکره دو وزیر خارجه و یک تماس تلفنی به معنای تغییر رفتار و استراتژی یک دولت در برابر دولت دیگر نیست.»
سفیر اسبق ایران در سازمان ملل و فرانسه ادامه می دهد: «اینکه ما بگوییم طی یک سال گذشته سیاست آمریکا در قبال ایران تغییر کرده، باید برای آن ادله داشته باشیم. هیچ ادلهای مبنی بر تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران وجود ندارد، اگر عدهای چنین اعتقادی دارند بیایند و اثبات کنند، ما هم عذرخواهی میکنیم. لحن عوض شده و بعضی جاها من احساس میکنم که ما تهدیدات جدیتری در پوشش ظواهر دیپلماسی داشتهایم.»
خرازی تصریح می کند: «مثلاً برخی سخنرانی آقای اوباما را درمجمع عمومی سال گذشته، سخنرانی خوبی تلقی کردند درحالی که اگر سخنرانی او آسیبشناسی شود، یکی از تندترین و تحریکآمیزترین سخنرانیهای روسای جمهور در تاریخ یک دهه آمریکا درمجمع سازمان ملل بود، با واژهها بازی کردند و واژههای تهدید را در ادبیاتی که خودشان بلد هستند پنهان کردند درصورتی که ادبیات آقای اوباما، ادبیات تهدید بود، از گزینههای مختلف صحبت و یاد کرد. اگر برخی از دوستان علاقه دارند فکر کنند که همه چیز عوض و نو شده، خودشان هم میتوانند پاسخگو باشند ولی من بهعنوان یک کارشناس معتقد هستم که سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران رویکرد مثبتی نداشته است.»
وی دربخشی دیگرازمصاحبه خود ضمن تعریف از” انجام مذاکره بعنوان یک موضوع جدی درمناسبات قدرت” درعرصه بین المللی و اینکه ” شان دیپلماسی درگفتگو ومذاکره است” ظاهرا فراموش نموده که تمام سیاستهای فوق ازجمله جرم بودن سخن گفتن ازگفتگو، مذاکره یا رابطه با آمریکا توسط رهبری وشورایعالی امنیت ملی اتخاذشده است وی دراین رابطه گفته است:
” اگر کسی بخواهد با دید دیگری موضوع را آسیبشناسی کند، میتواند بگوید که برگهایی که ایران در دست داشته در دورانی (دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد یا خاتمی وهاشمی جمعا به مدت 24 سال) از آنها خوب استفاده نکرده است. به رسمیت شناختن مذاکرات با آمریکا مدتها یک موضوع جدی درمناسبات قدرت بود.”
وادامه می دهد:
” البته قائل به عدم مذاکره نیستم بلکه معتقدم که در سیاست خارجی باید مذاکره و مراوده داشته باشیم و گفتوگو کنیم. این به مفهوم سازش نیست، مفهوم مذاکره بهمعنای واگذاری حقوق ایران نیست، استیفای حقوق ایران و تامین حقوق ایران منوط به مذاکره و گفتوگو هست. اصولاً شأن دیپلماسی این است که گفتوگو کند. اینکه ما بگوییم طی یک سال گذشته سیاست آمریکا در قبال ایران تغییر کرده، باید برای آن ادله داشته باشیم. هیچ ادلهای مبنی بر تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران وجود ندارد.”
اما این پرت وپلاگویی ها فقط درحوزه مذاکرات مربوط به برنامه اتمی ایران نیست درخصوص عراق علیرغم متفق القول بودن همه طرفهای درگیردر نقش مخرب جوادنوری المالکی بربحران جاری درعراق که این کشور را درمعرض جنگ داخلی وتجزیه قرارداده است ودرواقع شکست مشترک ایران وآمریکا بوده که دولت فاسد فعلی را برمردم عراق درسال 2010 حاکم کردند می گوید:
” مجلس اعلا، صدریها دچار یک اشتباه استراتژیک درباره نوری مالکی شدند ومشکل خود با نوری مالکی را به کل عراق و مصالح ملی تعمیم دادند، درحالیکه دربعضی ازجاها مصالح حکم میکند که احزاب وشخصیتهای حقوقی وماهوی عراق باید منافع ملی را درنظرمیگرفتند ومنافع شخصی را قربانی منافع ملی میکردند. متاسفانه آنها در انتخابات این کار را نکردند. آقای نوری مالکی با تمام فشارهایی که بر او وارد بود، موفق شد که رای اکثریت کرسیهای عراق را بهدست بیاورد. البته باید گفت عملكرد خوب نوری مالکی موفقیت خوبی را برخلاف آنچه تمامی تحلیلگران منطقه دنبال میکردند بهدست آورد.
وادامه می دهد:
” حالا آقای مالکی، نخستوزیرهستند، شخصیت بسیارمستحکمی دارند و اكنون عراق نیازمند یک انسان قدرتمند است. درعراق نه به اياد علاوي میشود اعتماد کرد و نه به دیگران، مثلاً نجيفي خیانت کرد. امروز تنها کسی که در رابطه با منافع ملی عراق میتوان به او اعتماد کرد همین دولت عراق (نوری المالکی) است که ما باید ازآنها حمایت کنیم که محکم بایستند و وضعیت عراق را درچنین اوضاع خطرناکی نجات دهند.”
بعبارتی نوری المالکی که پس از دو دوره حاکمیت بردولت وهزینه کردن 500 میلیارددلاردرآمدنقتی آن کشور باحمایت دولتهای ایران وآمریکا و پول پاشی فراوان دربین مردم فلاکت زده جنوب عراق توانسته است 92 رای از 326 ومعادل 24% آراء را ازآن خود کند موفق ارزیابی می شود اما گروه ایاد علاوی که بدون هرگونه پشتوانه وحتی تهدید ازسوی دولتهای ایران وآمریکا اکثریتی بیشتر از ائتلاف نوری المالکی را درانتخابات 2010 بدست آورد غیرقابل اعتماد تشخیص داده می شود لازم به توضیح است که دردوره زمامداری صدام حسین دیکتاتورسابق عراق ایادعلاوی با نام مستعارعلوی شریک سیاسی دولت اسلامی ایران و نوری المالکی شریک سیاسی دولت بعثی سوریه محسوب می شد؟!
مطلب فوق تنها نمونه ای ازآشفتگی آشکاردرکارگزاران سیاست خارجی ایران است که براحتی منافع ملی ایران را فدای جهل وجنون وشهوات سیاسی وقدرت طلبانه خود کرد و دهه ها ملت ایران را به گروگان گرفته وهزاران میلیارددلارسرمایه های ملی متعلق به نسل های حاضروآینده را فدای مطامع دنیوی خود ازقدرت کرده اند فاعتبرو یا اولی الابصار
منبع:پژواک ایران