«سرنوشت ایران چه خواهد بود»
فاضل غیبی

 

هفتاد سال پیش احمد کسروی کتابچه‌ای نوشت با این عنوان و در آن با توجه به وضع بحرانی ایران پس از جنگ جهانی دوم و خطر جدایی آذربایجان  هشدار داد:

"من در تاریخ ایران از هزار سال به اینطرف، روزی را که بدتر از امروز باشد پیدا نمی‌کنم.. برای ایرانیان موقع آزمایش فرارسیده امروز هنگامیست که شایستگی خود را نشان دهند. در ایران امروز باید یک جمعیت ایرانی پدید آید.. باید نیکخواهان و غیرتمندان گام پیش گذارند و در این موقع فداکارانه  کوششها بکار برند.. به یک چنین جمعیتی بسیار نیاز هست، اما یک جمعیت هنگامی پدید آید که اندیشه ها یکی گردد و راه روشنی برای کوشش و اقدام گشاده شود.."(1)

کسروی در این کتابچه کوشید دربارۀ سرنوشتی که در انتظار ایران بود بیندیشد و هشدار دهد. او نخبگان ایرانی را فرا‌خواند بر امیال گروهی چشم بپوشند و بخاطر منافع ملی اندیشه ها را هماهنگ کنند. در زمانی که نفوذ آشکار و پنهان قدرتهای خارجی سراسر ایران را درمی‌نوردید، کسروی باور داشت که:

"اگر غرضها را کنار گزارید و عقل و فهم را راهنمای خود سازید راه چاره باز است.. همت نمایید و از پیشامد استفاده کرده هیئت حاکمه را نیز اصلاح کنید." (2)

با آنچه امروزه از دهۀ 20 می‌دانیم شکی نیست که اگر حزب‌بازی‌های سفیهانه نبود، امکانات واقعی برای تحقق آرزوی کسروی فراهم بود. از نفیسی و دهخدا تا فروغی و مصدق گروه بزرگی از اندیشمندان میهن دوست و محبوب وجود داشتند، که می‌توانستند در این راه پیشگام شوند، اما با پیدایش حزب توده و قدرت یابی دوبارۀ ملایان شکافی در جامعه پدید آمد که  تحقق چنین امری را غیرممکن می‌ساخت.

امروزه پس از 35 سال حکومت اسلامی کار بدانجا رسیده است که نه تنها از تأمین "منافع ملی" سخنی در میان نیست، بلکه آیندۀ کشور را حتی در چند ماه آینده نیز نمی‌توان پیش بینی کرد. تا آنجا که  "ورشکستگی اقتصادی" و یا "درگیری نظامی"  می تواند تکانه‌ای باشد که نهایتاً کشور را به پرتگاه تجزیه و نابودی سرنگون سازد.  

حال آنکه  "دوراندیشی" از شاخص‌های جوامع پیشرفته است و "آینده پژوهی" Futures studies مدتهاست بعنوان یکی از شاخه‌های علوم اجتماعی در اغلب دانشگاهها آموزش می‌شود. فراتر از آن در هر کشوری نهادهای دولتی و بنیادهای غیردولتی پرشماری می‌کوشند با بررسی روندهای اقتصادی، اجتماعی و علمی دربارۀ نارسایی‌های موجود هشدار دهند و آیندۀ بهتر و باثباتی را تدارک بینند.

از خدمات بزرگ دانش "آینده پژوهی" جلوگیری از  "جنگ اتمی" میان دو بلوک غرب و شرق است. می دانیم جنگ جهانی اول نهایتاً بدین سبب به وقوع پیوست که کشورهای درگیر تصور می‌کردند استفاده از سلاحهای جدید باعث کوتاهی جنگ خواهد شد، درحالیکه سبب ویرانی و کشتارهای بیشتر شد. اما اینبار دانشمندان توانستند سران دو بلوک را قانع کنند که جنگ اتمی محدود ناپذیر است و به نابودی کل بشریت خواهد انجامید.

بنابراین "آینده پژوهی" نه با  "پیش‌گویی"، بلکه بیشتر با بررسی اوضاع امروز  سر و کار دارد!  وانگهی، در شکل‌گیری آینده، بویژه در زمینه های اجتماعی، عوامل چنان پرشماری نقش دارند که تنها آینده‌ای "محتمل" و یا "ممکن" قابل پیش بینی است.(3) آنهم به شرطی که  با روندهای سالم و قابل پیش بینی روبرو باشیم.  تنها در این صورت می توان "آیندۀ ممکن" را متصور شد و به منظور دستیابی به "آیندۀ مطلوب" کوشید.

چون از این دیدگاه به ایران امروز بنگریم، می بینیم که در آن شاید کمتر از هر کشوری از آینده سخن می‌رود و این دلیلی ندارد، جز نامشخص بودن آیندۀ ایران و نگرانی ناشی از آن، که خود بیانگر بحران کنونی است. در این باره که بحران همۀ جوانب زندگی جامعۀ ایران را فراگرفته کسی شک ندارد، منتهی بسیاری بحران اقتصادی، برخی بحران سیاسی و گروهی بحران فرهنگی را عمده می دانند و باور دارند که غلبه بر یکی به بحران زدایی از دیگر جوانب منجر خواهد شد. در این میان بحران اصلی اغلب از  نظر دور می مانَد: 

روشن است که در هر کشوری مشروعیت حکومت بنیان اصلی است و گفتن ندارد که حکومت اسلامی  تنها بدین دلیل که بر اساس "قانون اساسی"ابدی قلمداد می‌شود، بهیچوجه بر بنیان دمکراتیک استوار نیست و در دنیای امروز فاقد هرگونه مشروعیتی است. از سوی دیگر، این حکومت از آنجا که "مشروعیت" خود را از مسلمانی اکثریت مردم ایران  کسب می‌کند، از ثبات کم‌نظیری برخوردار است و حتی می توان گفت، از "قدرت" ناشی از پشتیبانی گروهی از ایرانیان برخوردار است! (4)   

این تناقض را باید بدین فهمید که تکیه بر اراده و انتخاب آزاد شهروندان معیار جوامع دمکراتیک است، درحالیکه حکومت اسلامی با معیاری قرون وسطایی برقرار است، زیرا "مشروعیت" خود را بر تعلق مذهبی قرار داده  است. بدین توجیه که چون اکثریت اهالی ایران شیعه هستند و در این مذهب دین و حکومت جدایی ناپذیرند، پس حکومت کشور از آن رهبر مذهبی است.  

 وابستگی مذهبی دهها میلیون شیعه، نه آزادانه و ارادی، بلکه ارثی و اجباری است، (زیرا ترک آن می تواند به قیمت جان تمام شود) از اینرو حکومت اسلامی تنها مادامی استوار است که در ایران معیارهای قرون وسطایی حاکم‌ باشند و در هر لحظۀ تاریخی  می‌تواند فروریزد، که در آن ایرانیان اعلام کنند دیگر اجازه نمی‌دهند ایمان آنان در راه امیال سیاسی قربانی شود.

آیا تصور چنین تحولی است که حتی متولیان حکومت اسلامی را از سخن گفتن دربارۀ آینده بازمی دارد؟ آیا می‌توان مردم کشوری مانند ایران را به سبب وابستگی مذهبی گروگان گرفت و از ورود به دنیای امروز و معیارهای زندگی مدرن بازداشت؟   جای شگفتی نیست اگر حکومتی بر چنین پایۀ لرزانی بهر وسیلۀ تبلیغی و تدبیر عملی (مانند ازدیاد بی‌رویۀ جمعیت)  بکوشد "قدرت تشخیص" مردمان را چنان ضعیف نگهدارد که سرسپردگی مذهبی را بر منافع ملی برتر نهند.

مهمتر از "بنیان حکومت"  سمتگیری کلی آن در برخورد به مشکلات درونی و بیرونی است. در تاریخ چه بسا حکومتی از "مشروعیت قرون وسطایی" برخوردار بوده، اما با سمتگیری در جهت منافع ملی باعث پیشرفت جامعه شده است. نمونه‌وار دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا با آنکه "مشروعیت" خود را تنها از پیروزی  در "جنگ داخلی"(1936م.) به قیمت  300هزار کشته کسب کرده بود، توانست در طول چهار دهه اسپانیا را از ویرانی و عقب ماندگی به ردۀ ده کشور پیشرفتۀ دنیا برساند.

   چون از این دیدگاه به "دکترین سیاسی" حکومت اسلامی  بنگریم، با واقعیتی نفس‌گیر روبرو می‌شویم. بدینصورت که مهمترین و اساسی ترین سمتگیری سیاسی این حکومت "مبارزۀ ضدامپریالیستی" است، زیرا  "حفظ و تداوم انقلاب اسلامی" تنها در گرو مبارزۀ بی‌امان با "قدرت‌های امپریالیستی و دست نشاندگان آنها" است. از اینرو حکومت اسلامی خود را همواره با دیگر کشورها در حال مبارزه می بیند و (صرفنظر از رژیم علوی سوریه) با هیچیک از کشورهای دنیا رابطۀ دوستی و همکاری ندارد. این خط مشی با ویژگی مذهبی رژیم نیز همسو است. بدین معنی که ایران به عنوان کشور شیعه مذهب ناگزیر نمی‌تواند با هیچیک از دیگر کشورهای جهان اعم از مسلمان و غیرمسلمان روابط دوستانه برقرار کند، زیرا که دوستی با کافران (غیرشیعه) از نظر این مذهب مجاز نیست.

 به دیگر سخن "ایران اسلامی" به تنهایی با دیگر کشورهای جهان در مبارزه‌ای ابدی در گیر است که بنا به تبلیغات رژیم نهایتاً باید به فروپاشی تمدن امروزی و برآمدن "تمدن اسلامی" منجر گردد!

هیچکس با کمترین بهرۀ هوشی نمی تواند باور کند که چنین "مبارزه"ای  به پیروزی بیانجامد. اما هیچکس نیز حاضر نیست تصور کند که ادامۀ این "مبارزه" به کجا خواهد انجامید و به چه قیمتی تمام خواهد شد و همین دلیل دیگری برای اجتناب از آینده نگری در میان ایرانیان است!

در این میان پرسش اصلی اینستکه آیا مردم ایران محکومان دست بستۀ حکومت اسلامی هستند؟

نگاهی به جامعۀ ایران نشان می دهد که در طول سه دهۀ گذشته قشر بزرگی از ایرانیان با شناخت دستاوردهای فرهنگی و  تاریخی ایران و در هماهنگی با ارزشهای مدنیت نوین پایگاهی گسترده را شکل داده اند که از آن می‌توان به درستی بعنوان "جامعۀ مدنی ایران" یاد کرد و تنها نیرویی است که می تواند ایران را از لغزش به فاجعۀ نابودی نجات دهد. 

جامعۀ مدنی ایران بخوبی می‌داند که در هیچ جا هیچ حقی با زور گرفته نشده است و هیچ رفاه و امنیتی با قهر فراهم نیامده است. راهبری جامعه بسوی آینده‌ای روشن به راهکارهای عقلانی نیاز دارد و رفتار خردمندانه تنها با منش مسالمت جویانه ممکن است. ستیزه جویی هرگونه اندیشه ورزی را غیرممکن می‌سازد و راههای رسیدن به تفاهم و نزدیکی را سدّ می‌کند. تنها دمکراسی است که با شناخت حق مساوی برای همۀ شهروندان امکان همزیستی و آینده سازی را فراهم می آورد. نوسازی ایران تنها زمانی ممکن خواهد بود که وابستگی ملی برتر از هرگونه وابستگی قرار گیرد و خدمت به ایران والاترین وظیفۀ هر ایرانی درک شود. در سیاست خارجی نیز برقراری روابط دوستانه با همۀ کشورهای جهان تنها راه رسیدن به استقلال واقعی، امنیت و پیشرفت در همۀ زمینه هاست.

جامعۀ مدنی ایران در راه رسیدن به تبلور و انسجام، گذشته از "منادیان اسلام سیاسی" با مانع اجتماعی بزرگی درگیر است. این مانع که آنرا بطور کلی میتوان "طیف چپ" نامید، از مجموعۀ بازماندگان سازمانهای پرشمار  "چپ" تشکیل شده است. پس از سرکوب و تلاشی سازمانهای چپ، هواداران آنها که اغلب از خانواده های مسلمان برخاسته بودند همچنان "غیرمذهبی" و وفادار به "نگرش چپ" باقی ماندند و اینک که دیگر از وابستگی سازمانی برخوردار نیستند، در خطوط اصلی نگرش خود هماهنگی شگفت انگیزی  دارند. از اینرو با توجه به کمیت پرشمارشان از آنان می‌توان بعنوان قشری اجتماعی یاد کرد و با توجه به حضورشان در رسانه ها برای آنان نقشی اساسی در شکل‌گیری آیندۀ کشور قائل شد. خطوط اصلی "نگرش چپ" چنین هستند:

ـ  چپ ها با آنکه از میهن دوستی بری نیستند، با هویت ایرانی مشکل دارند، زیرا تاریخ ایران را تاریخی پر از ظلم می‌دانند که بر آن شاهانی مستبد به شقاوت  و سفاهت حکم رانده اند. برای آنان تنها جنبۀ مثبت در تاریخ ایران: فروپاشی اشرافیت منحط ساسانی در پیامد حملۀ اعراب، گسترش اسلام مساوات‌طلب در قبال جامعۀ کاستی ایران و بویژه تسلط "شیعۀ علوی" در دوران معاصر و "مبارزات ضداستبدادی روحانیت" است.  

ـ  چپ‌ ها  "سرمایه داری جهانی به سرکردگی آمریکا و دست‌نشاندگانش (بویژه اسرائیل )" را همچنان غارتگران کشورهای فقیر و دشمنان عدالت و صلح جهانی می‌دانند. 

ـ چپ‌ها از آنجا که برقراری عدالت اجتماعی را  هدف عمدۀ مبارزۀ اجتماعی می دانند، با آنکه خود "مذهبی" نیستند به عقاید مذهبی توده ها احترام می گذارند تا از بروز شکاف در جبهۀ متحد عدالت طلبی جلوگیری کنند. 

پیش از این به "مبارزۀ یک تنۀ "ایران اسلامی" با "امپریالیسم" اشاره شد و دیدیم که چگونه بیخردانه آیندۀ کشور را به خطر می‌اندازد. اسفبار آنکه "چپ"های ایران با آنکه نسبت به دیگر اقشار از سطح آموزش بالایی برخوردارند، نه تنها از این سیاست پشتیبانی می‌کنند که آنرا ضامن استقلال ایران می‌دانند.    

علت اساسی این بیخردی را باید در ارزشی دانست که اینان برای ستیزه جویی قائل بوده و هستند. اسلام شناسان شکی ندارند که "ستیزه‌خویی" مهمترین مشخصۀ مسلمانی است. این مشخصه در میان رهبری شیعه چنان بارز است و خط خونینی که در تاریخ پنج سدۀ گذشتۀ ایران بجا گذاشته چنان چشمگیر،که ملایان خود نیز در پی پنهان کردنش نبوده و نیستند:

 " قران می گويد بکشيد، بزنید، حبس کنيد..پيغمبر شمشير دارد که آدم بکشد. ائمه همگی جنگی بودند.شمشير می‌کشيدند.آدم می کشتند....ما خليفه می‌خواهيم که دست ببُرد، حد بزند، رجم کند. با چند سال زندان کار درست نمی‌شود. اين عواطف کودکانه را کنار بگذاريد......"خمینی (30آذر 1363ش.)

اما اینکه ستیزه جویی در آستانۀ انقلاب به بزرگترین "ارزش اجتماعی" بدل شده بود و نسل جوان ایران را بکلّی مجذوب خود ساخت،  مدیون "فرهنگ چپ" هستیم! (5)

امروزه دیگر روشن است که ستیزه‌خویی شاخص بدویت و لازمۀ زندگی صحرانشینی است و بشر از زمانیکه شهرنشین شد و تقسیم کار ضرورت یافت به همیاری و همکاری اجتماعی نیاز پیدا کرد. از همان زمان نیز تکامل فرهنگی و رشد انسانی معنی دیگری نداشته است جز آنکه مسالمت جویی و مهر را در روابط انسانی نهادینه کند و ظرافت بخشد.

در جوامعی مانند ایران و هند که زودتر پا در این راه گذاشتند ستایش رفتار مهرآمیز و کردار مسالمت آمیز از دیرینه ای چند هزار ساله برخوردار است و در آثار اندیشمندان و هنرمندان بازتاب یافته است. بویژه سرایش سرایندگان گذشتۀ ایران را می توان یکسره ستایش از نیک رفتاری و مهرجویی دانست.  

فرازهایی مانند: "دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند"، "میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است" " مُلک سراسر زمین نیارزد که خونـی چکد بر زمین"..  بازتاب فرهنگ ایرانشهری‌ است که در میان ایرانیان پرورده شده و سده‌های طولانی در برابر "تهاجم فرهنگی" اقوام بیابانگرد پاسداری شده بود.

اسفا که در دهۀ بیست که کشورهای پیشرفتۀ جهان با تجربه آموزی از دو جنگ جهانی در پی درافکندن بنیان استوار جوامع مدنی بودند، "چپ"ها در ایرانی که حتی یکبار هم شورش دهقانی رخ نداده بود منادی "مبارزۀ طبقاتی"شدند و در کشوری که در آن تا بحال رنگارنگ‌ترین اقوام در کنار هم زندگی کرده بودند، سخن از "احقاق حقوق خلقها" بمیان آوردند و در نهایت ستیزه جویی را بعنوان "مبارزۀ حق طلبانه" و  بزرگترین ارزش فردی و اجتماعی بر کرسی نشاندند.

نافذترین جنبۀ سمتگیری بسوی فرهنگ بدوی در ادبیات و بویژه سرایش "چپ" بازتاب یافت. انبوه جوانانی که از خانواده‌های مذهبی یکراست به حزب توده سرازیر شده بودند، از آنجا که در تبلیغات حزبی همان "ارزشهای کربلایی" اینک با نمایی فریبنده بازتاب می‌یافت، در این حزب جا خوش کردند و پس از 28 مرداد نیز در همسویی حیرت انگیزی با ملایان خشونت و ستیزه جویی کور را در جامعه گسترش دادند.

از "شاملو" که "حمیدی شاعر" را در شعر خود "آونگ" می‌کرد تا "سایه" که "مرگ در میدان" برای "یک آرزوی مردانه" را شیرین می یافت، موجی از ستایش خون‌ریزی، شهادت و حماسه جامعۀ ایرانی را در نوردید و "ارزشهای اسلامی" را در نسل جوان ریشه دار ساخت.

 بدین ترتیب "چپ" ایرانی در آستانۀ انقلاب 57 به  میدانی وارد شد که رهبری شیعه در آن بسیار کارآمدتر بود و کوشید با سلاحهایی "مبارزه" کند که ملایان در استفاده از آنها بسیار آزموده‌تر بودند.

اسفا که "چپ" ها پس از خدمت به قدرت‌یابی رهبری شیعه و سرکوب خود بدست همان رهبری، هیچگاه در اینکه چرا از سلاحهایی استفاده کردند و در میدانی جنگیدند که رهبری مذهبی را بقدرت رساند شک نکردند! آنان تاریخ و هویت ایرانی را چنان آلوده بودند که پس از سرکوب و کشتار رفیقان خود نیز ناگزیر به "ارزشهای اسلامی" وابسته ماندند. چنانکه امروز هم حق به جانب از همان "ارزشهای انقلابی" دفاع می‌کنند و   همچنان مجذوب "مبارزۀ حکومت اسلامی با امپریالیسم"اند.

چپ‌ها پس از سه ده که حکومتی مذهبی شیرۀ جان جامعۀ ایرانی را می‌مکد، از روشنگری دربارۀ مذهب حاکم به بهانۀ احترام به عقاید عامه طفره می‌روند. نه تنها آلترناتیو واقعی برای این رژیم نمی شناسند، بلکه   رویدادهای ایران را چنان "تحلیل" می‌کنند که جز توجیه  مشروعیت رژیم چیزی نیست. آنان که دمکراسی در کشورهای پیشرفته را بعنوان خیمه‌شب‌بازی مسخره می‌کنند، خیمه‌شب‌بازی دمکراسی زیر سایۀ ولایت فقیه را سکّۀ نقد می‌گیرند و با ستایش از "استقلال حکومت اسلامی"  ، در نشریات رنگارنگ خود در داخل و خارج "آزادی" در سایۀ این حکومت را ممکن جلوه می‌دهند. از اینرو باعث شده‌اند که  مردم ایران در "ترس از سرکوب"   و "امید به بهبود" در منگنه قرار گیرند. 

 هواداران سابق سازمانهای "چپ" که روزی با بهترین آرزوها برای ایران به این سازمان‌ها پیوسته بودند، امروزه به پای دومی بدل شده‌اند که تعادل حکومت اسلامی را هر بار از بحرانی به بحرانی دیگر نجات می‌دهد و از اینرو  به  مانع عمده برای تحول مثبت جامعه بدل شده‌اند!  وگرنه چه بسا که "جامعۀ مدنی ایران" تا بحال مدتها بود که تکلیف خود را با "حکومت حجاب و تعزیر و صیغه و قصاص و رشوه و فساد.." روشن کرده بود.  

آیا پیش بینی کسروی دربارۀ "چپ"ها شگفت انگیز نیست؟ او در کتابچۀ یاد شده نوشت: 

" اگر درايران تبليغات كمونيستي بشود، مسلمانان بعنوان آنكه مسلمان مي باشند از گرويدن به آن خودداري نخواهند كرد. ولي با اين عقايد درهمي كه در مغزهاي خود آگنده‌اند، اگر مبادي كمونيستي را هم فرا گيرند، اينها را با آنها در هم آميخته يك معجون تهوع آوري پديد خواهند آورد."(6)

 

(1)احمد کسروی، سرنوشت ایران چه خواهد بود؟، 1324ش، اردیبهشت، تهران، ص7و 39   

(2) همانجا، ص39

(3) آینده پژوهی، ویکی پدیا                                                                                آینده‌پژوهی http://fa.wikipedia.org/wiki/

 (4) برای توضیح مختصر مفاهیم "قدرت"، "قهر" و "اقتدار" ر. ک.: بهرام محیی، قدرت و قهر در فلسفه سیاسی هانا آرنت

 http://www.nilgoon.org/articles/Bahram_Mohyi_Hannah_Arendt.html

(5)در مقالۀ جدیدی بنام "اوتیسم چپ ایران" نگارنده دربارۀ " چپ امروز" می‌نویسد،"مشکل چپ اینستکه خود را بازنمی‌شناسد .. درک درستی از جهان ندارد." پس از آنکه "مبارزاتش" در همۀ زمینه ها ناکام مانده " اینک تنها  "جیغ و داد راه می اندازد، ولی دست به هیچ کاری نمی زند." بعبارت دیگر پس از نقش بر آب شدن آرمانهایش، جز ستیزه جویی نمی داند و نمی تواند. چنانکه برای حفظ این آخرین "سرمایه" حتی حاضر نیست از  "تروریسم" فاصله بگیرد:"به خاطر آن که مراقب اعتبار و حرمت مبارزۀ انقلابی" است!  و در آخر خط از آنجا که خود دیگر آرمانی ندارد، حاضر است "ستیزه‌جویی" را در خدمت همۀ "ستم‌دیدگان و تحقیر شدگان" (از بهائی و سنّی گرفته تا زنان و همجنس‌گرایان) قرار دهد!  درست مانند "جاهل"های محله های قدیم  برای "چپ"ها نیز اصلاً مهم نیست "دعوا" بر سر چیست و آیا "جیغ و فریاد راه انداختن" به رفع ستم و یا بهبود اوضاع منجر خواهد شد و یا نه؟! آنان ظاهراً خود نیز حس کرده‌اند که  در جامعۀ مدرن آینده جایی ندارند: " چپ لازم نیست از خود موجودی اجتماعی، خوشایند زندگی اجتماعی مدرن بسازد، در آن زمینه کسی به چپ نیاز ندارد.."               

حسن حسن‌پور، اوتیسم چپ ایران، بولتن سیاسی "اخبار روز"، 19 اردیبهشت 1393                (6) < (1) ص 10

منبع:پژواک ایران


فاضل غیبی

فهرست مطالب فاضل غیبی در سایت پژواک ایران 

*نه، لایق رستاخیز مهسا نبودیم!  [2024 Feb] 
*لایق رستاخیز مهسا نبودیم؟  [2024 Jan] 
*حملۀ خارجی به مراکز نظامی حکومت اسلامی؛ آری یا نه؟   [2023 Nov] 
* توهم دربارۀ «کشور مستقل فلسطین» را به دور افکنیم!  [2023 Nov] 
* حافظ، «دیوانۀ سرسامی» یا «فرزانۀ جاودانی»*  [2023 Nov] 
*مرز میان انقلاب و ضد انقلاب در انقلاب مشروطه  [2023 Aug] 
*دوچهرگی، بلای جان ایران  [2023 Jul] 
*رستاخیز مهسا زنده است  [2023 Jun] 
*میانه‌روی دمکراتیک، تنها راه نجات ایران  [2023 May] 
*جای بهائیان در رستاخیز نوین ایران خالی است!  [2023 Apr] 
*منشور مهسا و «کارناوال منیّت»  [2023 Mar] 
*رستاخیز همۀ ایران‌دوستان  [2023 Mar] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی، اتوبوس نیست!  [2023 Feb] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی را دریابیم!  [2023 Jan] 
*از «سلطنت» تا «پادشاهی»؛ تفاوت از زمین تا آسمان  [2023 Jan] 
*ایران «تاریخی» را پس می‌گیریم!  [2023 Jan] 
*دین «خدای رنگین کمان» !  [2022 Dec] 
*ترس از که و باک از چه؟  [2022 Nov] 
*آقای «هالو»، از جوانان ایران بیاموزید!  [2022 Oct] 
*ویژگی‌های رستاخیز نوین ایران کدامند؟  [2022 Oct] 
*پایان اسلام در ایران  [2022 Sep] 
*با اندیشه به سوی همبستگی  [2022 Sep] 
*چرا ملاها کمر به نابودی بهائیان بسته‌اند؟  [2022 Aug] 
*الفبای انقلاب  [2022 Jun] 
*بزرگ‌ترین دروغ قرن بیستم  [2022 May] 
*آیا می‌توانیم اقتدار ملاها را درهم بشکنیم؟  [2022 Apr] 
*اوکرائین و نبرد برای دمکراسی  [2022 Apr] 
*چرا «جریان چپ» هوادار پوتین است؟  [2022 Mar] 
*یونانیان همسایۀ «بربرها»   [2022 Feb] 
*کالبدشناسی یک پندار  [2022 Jan] 
*منطق‌گریزی اسلامی، عامل سقوط ایران   [2021 Dec] 
*من از اسلام می‌ترسم!‏  [2021 Sep] 
*با شادی به سوی آزادی  [2021 Aug] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان/ بخش دوم  [2021 Jul] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان بخش نخست  [2021 Jun] 
*خطر پوپولیسم و پایان دمکراسی   [2021 Jun] 
*رهبر انقلاب مشروطه که بود؟   [2021 May] 
*نقدی بر کتاب «مشروطه نوین»  [2021 Apr] 
*در جستجوی راه‌ نوین برای گذار از حکومت اسلامی  [2021 Mar] 
* ویژگی‌های «چپ نوین» کدامند؟  [2021 Mar] 
*به سوی آینده  [2021 Feb] 
*بهائیان بر سر دوراهی  [2020 Dec] 
*در ستایش ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی  [2020 Dec] 
*بارکشان غول بیابان   [2020 Nov] 
*مقایسه‌ی رضاشاه با آتاتورک نابجاست زیرا…   [2020 Nov] 
*از ترامپ بیاموزیم!   [2020 Oct] 
*موانع مبارزه با حکومت اسلامی   [2020 Sep] 
*ْ چرا شاهان معاصر ایران خودکامه شدند؟   [2020 Aug] 
*سخنی با شاهزاده رضا پهلوی  [2020 Jul] 
*ملی‌گرایی تنها راه نجات ایران   [2020 Jul] 
*هیچکس ناموس هیچکس نیست!  [2020 Jun] 
*رسانه‌ها در خدمت بحران‌آفرینی   [2020 Jun] 
*دربارۀ انگیزه و راهکار جنبش چپ   [2020 Apr] 
*دربارۀ آزادی عمل پادشاهان ایران در دوران اشکانی و ساسانی مداومت در دگرگونی [2020 Mar] 
*تا فرصت از دست نرود!  [2020 Mar] 
*شرکت در «انتخابات» مخالف سرافرازی انسانی است  [2020 Feb] 
*فلسطین خوشبخت!  [2020 Feb] 
*پیشنهاد؛ اخراج حکومت اسلامی از سازمان ملل متحد   [2020 Jan] 
*چرا بهائی هستم؟   [2020 Jan] 
*درباره فرهنگ مبارزه با حکومت اسلامی  [2019 Dec] 
*نقدی بر کتاب «تأملات دیرهنگام» نوشته محمود صباحی  [2019 Oct] 
*آیا می‌توان بر «دینخویی» ایرانی غلبه کرد؟   [2019 Aug] 
*نامۀ محفل ملی بهائیان آمریکا و کانادا خطاب به رضا شاه  [2019 Jul] 
*فشار گازنبری بر رژیم دو بُنی ‎  [2019 Jun] 
*خود را از آمریکا‌ستیزی برهانیم   [2019 Jun] 
* نُتردام ما کجاست؟   [2019 May] 
*آیا ایران آینده بهائی خواهد بود؟  [2019 Apr] 
*چرا اپوزیسیون برنمی خیزد؟   [2019 Apr] 
*چپ‌گرایی، شیشۀ عمر حکومت اسلامی  [2019 Mar] 
*پس از چهل سال کجای کاریم؟   [2019 Feb] 
*«راست ملّی» در برابر «چپ ضد ملّی»  [2018 Dec] 
*پادشاه انتخابی، ضرورت تاریخی  [2018 Dec] 
*منتظر چه هستیم؟  [2018 Nov] 
*پیشنهادی به فَرَشگرد  [2018 Nov] 
*بحران سیاسی اروپا از کجا می آید؟  [2018 Oct] 
*آشتی ملی را نمی‌توان دور زد!   [2018 Oct] 
*ملایان، برندگان سه انقلاب  [2018 Sep] 
*غول‌های رسانه‌ای و حکومت اسلامی  [2018 Sep] 
*چرا ایران را دوست دارم؟   [2018 Aug] 
*کجا ایستاده‌ایم؟   [2018 Aug] 
*اگر صبر کنیم و امید داشته باشیم…   [2018 Aug] 
*«انقلاب مسلحانه، افسانه‌ای بیش نیست!»  [2018 Jul] 
*چرا، اثر می‌کند!  [2018 Jun] 
*چه زمانی آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟   [2018 Jun] 
*توقعات ملی ما کدامند؟ ‏   [2018 Jun] 
*تاریک اندیشان ایرانی‎ ‎‏ و اسرائیل   [2018 May] 
*چپ‌ها و برجام  [2018 May] 
*‏«جنبش ملی برای دمکراسی در ایران» و دیگر هیچ   [2018 May] 
* ایران به کجا می رود؟   [2018 Apr] 
*دوستان چپ، لطفاً دیگر مبارزه نکنید!  [2018 Mar] 
*نظام حکومت ایران چگونه باشد؟  [2018 Feb] 
*سرمایه‌داری یا توحش  [2018 Jan] 
*چنین باید کرد!   [2018 Jan] 
*چه باید کرد؟   [2017 Dec] 
*از هگل توتالیتر تا مارکس ضدانقلابی   [2017 Nov] 
*به مناسبت دویستمین سالگرد تولد بهاءالله   [2017 Oct] 
*آیا فلسفه یهودی است؟   [2017 Sep] 
*آیا سیاست می تواند اخلاقی باشد؟  [2017 Sep] 
* چرا حکومت ایران رفرم پذیر نیست؟   [2017 Aug] 
*زرین‌کوب، نمونۀ فرهنگ پرداز شرقی ‏   [2017 May] 
*هانا آرنت، نمونۀ فرهنگ‌پرداز غربی ‏(1)‏   [2017 Apr] 
*مردی که نباید شناخت!‏  [2017 Feb] 
*پیاده ها در نبرد ملایان ‏  [2017 Feb] 
*«جنبش چپ»، دشمن ایران  [2016 Jun] 
*«نسبیت فرهنگی»، بلای ایران  [2016 May] 
*پاسخ به «انتقاد دوستانه‌ای از مردم ایران»   [2016 Apr] 
* راز بقای حکومت اسلامی  [2016 Jan] 
*مصطفی‌ملکیان، متوهّم ملّی  [2015 Oct] 
*خردورزی حق ماست!  [2015 Oct] 
*28مرداد، نه «کودتا» نه «قیام»!  [2015 Jul] 
*زنده باد آمریکا!  [2015 May] 
*«اسلام ناب» یا «اسلام مهربان»   [2015 Apr] 
*مؤثرترین شخصیت تاریخ معاصر  [2015 Mar] 
* ما موش‌ها!  [2015 Jan] 
*سید جواد طباطبائی، لوتر ایران؟  [2015 Jan] 
*چه شد که چنین شد؟  [2014 Nov] 
*خدایان ایرانیان  [2014 Nov] 
*اعلام جرم  [2014 Oct] 
*گذار از ملّیت ایرانی به مدرنیته*  [2014 Sep] 
*«سرنوشت ایران چه خواهد بود»  [2014 Jun] 
*«بلای دین»(۱)  [2014 May] 
*اجازه ندهیم به ایرانیان توهین کنند!  [2014 Mar] 
*«حلقۀ مفقودۀ» انقلاب ۵۷  [2014 Mar] 
*تراژدی 35 سالۀ ایران  [2014 Feb] 
*موانع آشنایی با فلسفه متن سخنرانی در گردهمایی 8 دسامبر 2014 به دعوت "انجمن ادبی هزار و یک شب"، فرانکفورت [2013 Dec] 
*زوال هویت ایرانی؟  [2013 Nov] 
*فلسفه‌ی تاریخ  [2013 Oct] 
*اندیشه گاندی  [2013 Aug] 
*پرویز شهریاری، استاد ریاضی و معلم انسانیت در تهران درگذشت  [2012 May] 
*نگاه دیگر درآمدی بر کتاب "راهنمای سرگشتگان" اثر موسی ابن میمون یا Moses Maimonides  [2012 Mar]