تراژدی 35 سالۀ ایران
فاضل غیبی

 

 

رئیس جمهور جدید در دل انبوهی از ایرانیان در داخل و خارج کشور امیدهای بزرگی برانگیخته است. پس از خاتمی یکبار دیگر رئیس جمهوری در لباس آخوندی چنان رفتار می‌کند، که سران کشورهای مقتدر را به برخوردی همسطح با زمامداران ایران واداشته است . بدین سبب پس از 8 سال که احمدی نژاد در چنین مقامی باعث شرمساری بود، رفتار و گفتار رئیس جمهور جدید چنان است که حتی بسیار از کسانی که روزگاری مجبور شدند با فرار از "حکومت آخوندی" به کشورهای بیگانه پناه آورند، به او رأی دادند و امیدوارانه به آیندۀ ایران اسلامی می نگرند.

واقعاً هم چرا نه؟ ما ایرانیان تا چه زمانی می‌خواهیم دچار دو دستگی باشیم؟ گروهی تا پای جان هوادار حکومت و گروه دیگر چنان مخالف که حتی حاضر نیستند پس از سی سال سری به وطن بزنند و دیداری تازه کنند!  آیا پس از سی و پنج سال که از انقلاب می گذرد، وقت آن نرسیده که کینه‌ها را به دور اندازیم و از هر گروه و عقیده در راه نوسازی کشور بکوشیم؟ همانهایی که تا چند ماه پیش ایران اسلامی را "تروریست" می خواندند، اینک به گرمی دست سران حکومت را می فشارند و آماده اند به تحریم ایران خاتمه دهند. آیا همین چرخش بزرگ نباید مشوق همۀ ما ایرانیان در داخل و خارج کشور باشد تا دست در دست هم به اعتماد و اتحاد ملی دست یابیم؟

هرچند که تصور چنین آرزویی به هر میهن دوست ایرانی دلگرمی می دهد، اما چنانکه در این نوشتار خواهیم دید، متأسفانه در سایۀ حکومت اسلامی این بار هم به شکست و سرخوردگی محکوم است. اما این چه طلسم منحوس و طالع شومی است که ایرانیان بدان گرفتار آمده‌اند و چرا در میانشان شکاف‌هایی افتاده که نیروی حیاتی‌شان را به هدر می‌دهد؟

واقعیت اینستکه مشکل ایران امروز نه خداخواسته است و نه دردی بی درمان  و خوشبختانه پیشرفت علم به جایی رسیده که می‌تواند مشکل را بررسی کند و راه برون‌رفت را نشان دهد.  

اما متأسفانه برای اغلب ما ایرانیان، بویژه بسیاری از تحصیل‌کردگان علوم طبیعی، هنوز دست آوردهای علوم انسانی در پردۀ ابهام مانده‌اند و آنان عرصۀ علوم انسانی، مانند روانشناسی  و جامعه شناسی،  را بر خلاف علوم طبیعی که بر قوانینی خدشه ناپذیر تکیه دارند، عرصۀ "نظریاتی" خیالی می دانند. یکی از علل پدید آمدن این تصور سؤاستفادۀ ایدئولوژیک از علوم انسانی در ایران است، نمونه آنکه با شکست "مارکسیسم" که ادعای علمیت داشت، ضربۀ بزرگی بر حیثیت علوم انسانی وارد آمد.

امروزه همانطور که روانشناسی دانشی است به دقت و کارایی علوم طبیعی، جامعه شناسی نیز بسیاری از  قوانین حرکت جامعه را کشف کرده است و با تکیه بر آنها می‌توان بسیاری از پدیده‌های اجتماعی را به دقت علمی بررسی کرد.

در این نوشتار تنها به یکی از مفاهیم بنیانی در جامعه شناختی اشاره می شود و آن مفهوم "ملت" است:

"ملت" در تاریخ تکامل بشری پدیده‌ای نوین است که در پیامد انقلاب آمریکا و انقلاب کبیر فرانسه زایش یافت. پیش از پیدایش "ملت"ها، جهان از کشورهایی تشکیل می‌شد که درآنها اقوامی مختلف بدون داشتن وجه اشتراکی به زندگی در زیر سلطۀ خودکامگان مجبور بودند. بدین سبب اندیشمندان بزرگی در سده های 17 و 18م. در این باره اندیشیدند که چگونه می توان جامعه را بر پایه‌ای استوار ساخت، که در آن مردمان از حقوقی خدشه ناپذیر برخوردار باشند و حکومت‌‌ها، نه ودیعه‌ای الهی، بلکه به دستگاهی در خدمت مردم بدل شوند. در نتیجۀ چنین کنکاش‌هایی بود که مفهوم "ملت" زایش یافت، که در آن همۀ "شهروندان" صرفنظر از وابستگی قومی، زبانی، مذهبی و یا تاریخی بدون استثنا در برابر قانون اساسی که حقوق و وظایف ملت و حکومت را تضمین می کند برابرند.(1)

ملت مجموعۀ "شهروندانی" را تشکیل می دهد که آگاهانه زندگی در کنار هم را انتخاب کرده و مانند اعضای خانواده داوطلبانه  سرنوشت خود را به هم پیوند زده باشند. در تبلور "ملت"  هیچیک از ویژگی‌های: سرزمین مشترک، زبان مشترک، مذهب مشترک و یا نژاد مشترک نقش عمده ای ندارد، بلکه عمده در آن ارادۀ آزادی است که بدان مجموعۀ شهروندان خواستار زندگی  در جامعه ای هستند که در آن موازین دمکراتیک و انسان دوستانه برقرار است.

در سه چهار قرن پیش که فرهیختگان اروپایی شروع کردند دربارۀ ریشۀ بدبختی‌ها اندیشه ورزند، تا راهی برای غلبه بر قرون وسطا بیابند، (با آنکه 99% اهالی مسیحی بودند) ایمان مذهبی را ملاک شهروندی نگرفتند و این نه از روی عدم اعتقادات دینی، بلکه از آنرو که دریافتند در نوسازی کشور باید دانش و کاردانی ملاک باشد و نه میزان ایمان و یا تعلق مذهبی.

با این شناخت اروپاییان توانستند بدون آنکه دین را کنار بگذارند حکومت هایی سرکار بیاورند که تنها یک دغدغه و مسئولیت داشت و آن آبادانی و پیشرفت مملکت بود. آنان این راه را منزل به منزل چنان طی کردند که امروزه صدها میلیون از مردم جهان در سایۀ حکومت های بهبودبخش به امنیت، آزادی و رفاه دست یافته اند.

امروزه پس از قرنها که کشورهای پیشرفتۀ جهان یکی پس از دیگری درستی این روش را تجربه کرده اند، آیا زیاد دور از عقل نیست که اعتقاد مذهبی را ملاک حکومت قرار دهیم و تازه انتظار داشته باشیم که جهانیان بر عقل ما آفرین گویند؟

وانگهی امروزه  پس از دو سده تجربه، نظام دمکراسی و اندام‌های آن (مانند: قانون اساسی دمکراتیک، تفکیک قوا، حقوق شهروندی ..) دیگر از دقت و صحت علمی برخوردار شده است. چنانکه در نیم قرن گذشته دهها کشور از اوضاع ماقبل دمکراسی بسوی برقراری نظام دمکراتیک به پیش رفته‌اند و تجربیات آنها شکی بجا نگذاشته است که نظام دمکراسی تنها زمینه و چهارچوب ممکن برای حرکت بسوی جامعه ای از هر نظر پیشرفته است. 

مهمترین برتری نظام دمکراسی اینستکه برای همۀ افراد ملت صرفنظر از جنس، سن، نژاد، مذهب، قومیت، زبان ... حقوق خدشه‌ناپذیر شهروندی قائل است. برای طراحان نظام دمکراسی روشن بود که نباید و نمی‌توان به جز برخورداری از گوهر انسانیت هیچگونه ویژگی دیگری را پایۀ تعلق به ملت و برخورداری از حقوق شهروندی قرار داد. بدین سبب "ملت" نه تنها بدون استثنا همۀ افراد جامعه را دربرمی‌گیرد، بلکه هر فرد وابسته به "ملت" از وابستگی خود به آن احساس سرافرازی وایمنی می‌کند، زیرا هیچ قدرتی نمی‌تواند این حقوق را از او سلب کند و رفتار به وظایف مدنی نیز در واقع کوشش برای بهبود جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند.  

طبیعی است که چنین فردی در راه بهبود زندگی خود و هم‌میهنانش بکوشد و همین کوشایی رمز موفقیت ملت‌هاست. زیرا بیشک تنها جامعه‌ای می تواند در راه پیشرفت همه جانبۀ مادی و معنوی گام زند که تک تک اعضایش از احساس آزادی و امنیت برخوردار باشد. بی دلیل نیست که کشورهای پیشرفتۀ دنیا درست همان‌ کشورهایی هستند که در پی تحولی بنیادین در ردیف "ملت"ها قرار گرفتند. 

در مقایسه با نظام دمکراسی همۀ دیگر نظامات به تبعیضات و برکناری بخشی از جامعه از زندگی اجتماعی و سیاسی منجر می‌شوند. در جهان امروز برتری نظام دمکراتیک چنان روشن است که حکومتهای غیردمکراتیک نیز بدون استثنا می‌کوشند خود را "دمکرات" جلوه دهند و این واقعیت را در پرده گذارند که دمکراسی تنها زمانی بعنوان پیکری زنده تحقق می‌یابد که از همۀ اندامهای لازم برخوردار باشد، وگرنه خیمه شب بازی تبلیغاتی بیش نیست.  

در میان نظامات غیردمکراتیک، حکومت دینی (صرفنظر از آنکه بر اسلام ویا هر دین دیگری متکی باشد) به دلایل زیر نامناسب‌ترین شکل ممکن است:

1)      حکومت دینی هیچگاه به اتحاد ملی نمی انجامد، زیرا تنها بخشی از جامعه را در بر می‌گیرد که به مذهب خاصی وابسته‌اند. از این گذشته (حتی اگر در کشور اثری از دگراندیشان و یا پیروان دیگر مذاهب نباشد) بازهم در میان"مؤمنان" در برخورد به مسایل و مشکلات تازه، بطور اجتناب ناپذیر اختلاف آرا بوجود می آید و صف آرایی جدیدی از "خودی" و "غیرخودی" را باعث می شود. بنابراین در سایۀ حکومت مذهبی دستیابی به اتحاد ملی سازنده غیرممکن است،  برعکس،  جامعه در گرداب کشاکش میان جناح‌های مختلف در ابعاد هرچه بزرگتری انرژی حیاتی خود را به هدر می‌دهد.

2)       حکومت دینی، حتی اگر بر آیینی کاملاً معنوی استوار باشد، به اقتضای طبیعتش باید از همۀ اهالی کشور بخواهد به موازین  مشخصی اعتقاد داشته باشند و آنها را در رفتار خود رعایت کنند؛ وگرنه "مشروعیت" خود را بعنوان حکومت دینی از دست می‌دهد. با اینهمه چنین حکومتی هیچگاه موفق نخواهد شد همۀ پیروان را به اجرای موازین مذهبی مجبور سازد. بدین سبب به دشمنی واهی نیاز پیدا می شود که گویا بوسیلۀ "تهاجم فرهنگی" مؤمنان را وسوسه می کند.(2)

3)        بنیان دین اعتقادات درونی و قلبی انسان است. اما این اعتقادات بر تصوراتی استوارند که (مانند تصور از خدا) نزد هیچ دو کس یکسان نیست. بدین سبب اعتقاد دینی تنها می‌تواند شخصی و خصوصی باشد و اگر در خدمت کسب منافع فردی قرار گیرد، بدین ختم می‌شود که هر کس تنها خود را مؤمن واقعی بداند و دیگران را متظاهر به ایمان. بدین جهت، برعکس دمکراسی که همۀ شهروندان را با وجود هرگونه اختلاف به هم پیوند می زند، هیچ دو نفر و دو گروهی در سایۀ حکومت دینی نمی توانند به تفاهم و همکاری باثبات دست یابند.

عکس قضیه اینستکه فرض کنیم ایران بدان سو  رود که رهبران مذهبی خواستارند. بدین معنی که همۀ اهالی مسلمان شیعۀ دوازده امامی و معتقد به مذهب "اصولی" باشند؛ مرجع تقلیدشان هم رهبر انقلاب باشد و نه تنها زمامداران و مسئولان امور اختلافات خود را بکنار نهند، بلکه تمامی مردم با اعتقاد و ایمان از "رهبری" اطاعت کنند و بدون چون و چرا اوامرش را اجرا نمایند.  

تنها اشکال چنین جامعه‌ای اینستکه از نظر رشد اجتماعی به سوی انجماد سیر می کند!  زیرا در آن چون همه از اعتقادات یکسانی برخوردارند و از حکم فرد مشخصی تبعیت می کنند، به تنوع آرا نیازی نیست، در حالیکه تنوع آرا و برخورد عقاید تنها راه رشد عقلانیت است.   

چنین شرایطی کمابیش در دوران هزار سالۀ معروف به قرون وسطا در اروپا حاکم بود. تصور همگانی اینستکه اروپا در آن دوران به سکون و سکوت دچار شده بود و بدین جهت مقایسه‌اش با جامعۀ پرجوش و خروش ایران امروز روا نیست، درحالیکه در تمامی دوران قرون وسطا نیز در سراسر اروپا اختلافات مذهبی به تشنجات پی در پی دامن می‌زد و جوامع از هیاهویی به هیاهوی دیگر درمی‌غلطیدند.(3)

مشکل ایران امروز متأسفانه مشکلی نیست که با نیت نیک و یا رشد آگاهی و واقع بینی زمامداران قابل حل باشد، بلکه ناشی از آنستکه با قدرت یافتن رهبری شیعیان، طبعاً اعتقاد دینی پایۀ حکومت قرار گرفت و مادامیکه دین "مشروعیت" حکومت را تعیین می‌کند، متأسفانه همۀ کوششهای رفرم‌خواهانه به شکست و در نهایت به سرخوردگی‌های هرچه بزرگتری می‌انجامند.

نمونه آنکه، در سایۀ حکومت دینی ممکن نیست رفرم های اقتصادی به سالم سازی اقتصاد منجر گردد. بدین دلیل ساده که در  حکومت دینی وابستگی مذهبی ملاک است و نه کاردانی و کوشایی. از اینرو بطور ناگزیر در پیرامون رهبران مذهبی شبکه‌ای از الیگارشی مالی تنیده می‌شود که درسایۀ قدرت و نفوذ آن، فعالیت اقتصادی صرف نمی‌کند.

تنها راه نجات ایران پیمانی فراگیر میان میهن دوستان ایرانی از هر قوم و آیین و عقیده ای است به هدف تصحیح  اشتباهی که در پیامد انقلاب 57 رخ داد. رهبری شیعیان که از دیرباز در راه کسب قدرت سیاسی کوشیده بود، در پیامد انقلاب با این توجیه که اکثریت مردم ایران به مذهب شیعه وابسته‌اند حکومت بلامنازع خود را برپاساخت. اینک ارادۀ معطوف به قدرت این رهبری بدین توهم دامن زده است که پس از تحکیم هرچه بیشتر قدرت خود اینک با دست زدن به رفرم‌هایی کنترل شده خواهد توانست حکومت خود بر ایران را ابدی سازد.

متأسفانه برخی از میهن‌دوستان ایرانی تصور می کنند که اگر حکومت مذهبی از ثبات خود مطمئن باشد از فقه سنتی فاصله خواهد گرفت و در نتیجه زندگی در ایران تا حدی قابل تحمل خواهد شد. اما چنانکه تجربیات 35 سال گذشته نیز ثابت کرده است برآوردن چنین امیدی غیرممکن است، زیرا حکومت اسلامی "مشروعیت " خود را از مسلمانی مردم ایران کسب می‌کند و تمسک به "فقه سنتی" برگ برنده‌ای است که هر تغییری در آن به از دست دادن "مشروعیت" او منجر می‌شود؛ بعبارت دیگر راه دادن به هر "روایت" دیگری بجز "اسلام سنتی" به معنی "درغلطیدن به غرب‌زدگی" و به باد دادن مجموعۀ حاکمیت دینی است.(4)

در انقلاب سال 57 ما مردم ایران به سبب ناآشنایی با ماهیت جوامع پیشرفته، حکومتی را انتخاب کردیم که از نامناسب‌ترین ویژگی ممکن برخوردار است. مادامیکه این اشتباه تصحیح نشود هر کوششی برای ورود به گردونۀ تمدن نوین با شکست روبرو خواهد شد.

این یکی از قوانین دانش جامعه شناسی است و مانند هر قانون فیزیکی و یا شیمیائی جهانشمول و استثناناپذیر است. قانونی  که به سرسختی هر قانون علمی دیگری عمل می کند و هر چه بیشتر در جهت مخالف آن کوشیده شود، نتایج وخیم تری به دنبال خواهد داشت. هر ایرانی تحصیل‌کرده‌ای که درستی قوانین علوم طبیعی را پذیرفته است باید درستی آن را نیز بپذیرد!

 

بهمن 1392

 

 

(1) برای توضیحات بیشتر دربارۀ مفهوم "ملت" ر.ک.: "زوال هویت ایرانی؟"   http://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/48165

(2)این نقش در اروپا بر عهدۀ یهودیان بود و با آنکه هیچگاه در هیچ کشوری شمارشان به 1% جمعیت نمی‌رسید، کلیسا دگراندیشی آنان را اغواگر می‌یافت.   

(3) حملات فصلی بر یهودیان، کشاکش میان مذاهب مسیحی، سربازگیری برای جنگهای صلیبی، مبارزۀ کلیسا با دربارها.. تنها شماری از میدان‌های تشنج مذهبی در قرون وسطا بود.

(4) برای آشنایی با "زیربنای فکری" حکومت اسلامی ن.ک. به مقالۀ "کوششی برای تبیین انقلاب 57" که درآن با تحلیل نظریات احمد فردید نشان داده شده   است که هر روایت دیگری بجز " اسلام ناب اولیه" به سبب "غرب زدگی" قابل دفاع مسلمانان نیست.                    http://gheybi.com/works.html

منبع:پژواک ایران


فاضل غیبی

فهرست مطالب فاضل غیبی در سایت پژواک ایران 

*نه، لایق رستاخیز مهسا نبودیم!  [2024 Feb] 
*لایق رستاخیز مهسا نبودیم؟  [2024 Jan] 
*حملۀ خارجی به مراکز نظامی حکومت اسلامی؛ آری یا نه؟   [2023 Nov] 
* توهم دربارۀ «کشور مستقل فلسطین» را به دور افکنیم!  [2023 Nov] 
* حافظ، «دیوانۀ سرسامی» یا «فرزانۀ جاودانی»*  [2023 Nov] 
*مرز میان انقلاب و ضد انقلاب در انقلاب مشروطه  [2023 Aug] 
*دوچهرگی، بلای جان ایران  [2023 Jul] 
*رستاخیز مهسا زنده است  [2023 Jun] 
*میانه‌روی دمکراتیک، تنها راه نجات ایران  [2023 May] 
*جای بهائیان در رستاخیز نوین ایران خالی است!  [2023 Apr] 
*منشور مهسا و «کارناوال منیّت»  [2023 Mar] 
*رستاخیز همۀ ایران‌دوستان  [2023 Mar] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی، اتوبوس نیست!  [2023 Feb] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی را دریابیم!  [2023 Jan] 
*از «سلطنت» تا «پادشاهی»؛ تفاوت از زمین تا آسمان  [2023 Jan] 
*ایران «تاریخی» را پس می‌گیریم!  [2023 Jan] 
*دین «خدای رنگین کمان» !  [2022 Dec] 
*ترس از که و باک از چه؟  [2022 Nov] 
*آقای «هالو»، از جوانان ایران بیاموزید!  [2022 Oct] 
*ویژگی‌های رستاخیز نوین ایران کدامند؟  [2022 Oct] 
*پایان اسلام در ایران  [2022 Sep] 
*با اندیشه به سوی همبستگی  [2022 Sep] 
*چرا ملاها کمر به نابودی بهائیان بسته‌اند؟  [2022 Aug] 
*الفبای انقلاب  [2022 Jun] 
*بزرگ‌ترین دروغ قرن بیستم  [2022 May] 
*آیا می‌توانیم اقتدار ملاها را درهم بشکنیم؟  [2022 Apr] 
*اوکرائین و نبرد برای دمکراسی  [2022 Apr] 
*چرا «جریان چپ» هوادار پوتین است؟  [2022 Mar] 
*یونانیان همسایۀ «بربرها»   [2022 Feb] 
*کالبدشناسی یک پندار  [2022 Jan] 
*منطق‌گریزی اسلامی، عامل سقوط ایران   [2021 Dec] 
*من از اسلام می‌ترسم!‏  [2021 Sep] 
*با شادی به سوی آزادی  [2021 Aug] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان/ بخش دوم  [2021 Jul] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان بخش نخست  [2021 Jun] 
*خطر پوپولیسم و پایان دمکراسی   [2021 Jun] 
*رهبر انقلاب مشروطه که بود؟   [2021 May] 
*نقدی بر کتاب «مشروطه نوین»  [2021 Apr] 
*در جستجوی راه‌ نوین برای گذار از حکومت اسلامی  [2021 Mar] 
* ویژگی‌های «چپ نوین» کدامند؟  [2021 Mar] 
*به سوی آینده  [2021 Feb] 
*بهائیان بر سر دوراهی  [2020 Dec] 
*در ستایش ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی  [2020 Dec] 
*بارکشان غول بیابان   [2020 Nov] 
*مقایسه‌ی رضاشاه با آتاتورک نابجاست زیرا…   [2020 Nov] 
*از ترامپ بیاموزیم!   [2020 Oct] 
*موانع مبارزه با حکومت اسلامی   [2020 Sep] 
*ْ چرا شاهان معاصر ایران خودکامه شدند؟   [2020 Aug] 
*سخنی با شاهزاده رضا پهلوی  [2020 Jul] 
*ملی‌گرایی تنها راه نجات ایران   [2020 Jul] 
*هیچکس ناموس هیچکس نیست!  [2020 Jun] 
*رسانه‌ها در خدمت بحران‌آفرینی   [2020 Jun] 
*دربارۀ انگیزه و راهکار جنبش چپ   [2020 Apr] 
*دربارۀ آزادی عمل پادشاهان ایران در دوران اشکانی و ساسانی مداومت در دگرگونی [2020 Mar] 
*تا فرصت از دست نرود!  [2020 Mar] 
*شرکت در «انتخابات» مخالف سرافرازی انسانی است  [2020 Feb] 
*فلسطین خوشبخت!  [2020 Feb] 
*پیشنهاد؛ اخراج حکومت اسلامی از سازمان ملل متحد   [2020 Jan] 
*چرا بهائی هستم؟   [2020 Jan] 
*درباره فرهنگ مبارزه با حکومت اسلامی  [2019 Dec] 
*نقدی بر کتاب «تأملات دیرهنگام» نوشته محمود صباحی  [2019 Oct] 
*آیا می‌توان بر «دینخویی» ایرانی غلبه کرد؟   [2019 Aug] 
*نامۀ محفل ملی بهائیان آمریکا و کانادا خطاب به رضا شاه  [2019 Jul] 
*فشار گازنبری بر رژیم دو بُنی ‎  [2019 Jun] 
*خود را از آمریکا‌ستیزی برهانیم   [2019 Jun] 
* نُتردام ما کجاست؟   [2019 May] 
*آیا ایران آینده بهائی خواهد بود؟  [2019 Apr] 
*چرا اپوزیسیون برنمی خیزد؟   [2019 Apr] 
*چپ‌گرایی، شیشۀ عمر حکومت اسلامی  [2019 Mar] 
*پس از چهل سال کجای کاریم؟   [2019 Feb] 
*«راست ملّی» در برابر «چپ ضد ملّی»  [2018 Dec] 
*پادشاه انتخابی، ضرورت تاریخی  [2018 Dec] 
*منتظر چه هستیم؟  [2018 Nov] 
*پیشنهادی به فَرَشگرد  [2018 Nov] 
*بحران سیاسی اروپا از کجا می آید؟  [2018 Oct] 
*آشتی ملی را نمی‌توان دور زد!   [2018 Oct] 
*ملایان، برندگان سه انقلاب  [2018 Sep] 
*غول‌های رسانه‌ای و حکومت اسلامی  [2018 Sep] 
*چرا ایران را دوست دارم؟   [2018 Aug] 
*کجا ایستاده‌ایم؟   [2018 Aug] 
*اگر صبر کنیم و امید داشته باشیم…   [2018 Aug] 
*«انقلاب مسلحانه، افسانه‌ای بیش نیست!»  [2018 Jul] 
*چرا، اثر می‌کند!  [2018 Jun] 
*چه زمانی آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟   [2018 Jun] 
*توقعات ملی ما کدامند؟ ‏   [2018 Jun] 
*تاریک اندیشان ایرانی‎ ‎‏ و اسرائیل   [2018 May] 
*چپ‌ها و برجام  [2018 May] 
*‏«جنبش ملی برای دمکراسی در ایران» و دیگر هیچ   [2018 May] 
* ایران به کجا می رود؟   [2018 Apr] 
*دوستان چپ، لطفاً دیگر مبارزه نکنید!  [2018 Mar] 
*نظام حکومت ایران چگونه باشد؟  [2018 Feb] 
*سرمایه‌داری یا توحش  [2018 Jan] 
*چنین باید کرد!   [2018 Jan] 
*چه باید کرد؟   [2017 Dec] 
*از هگل توتالیتر تا مارکس ضدانقلابی   [2017 Nov] 
*به مناسبت دویستمین سالگرد تولد بهاءالله   [2017 Oct] 
*آیا فلسفه یهودی است؟   [2017 Sep] 
*آیا سیاست می تواند اخلاقی باشد؟  [2017 Sep] 
* چرا حکومت ایران رفرم پذیر نیست؟   [2017 Aug] 
*زرین‌کوب، نمونۀ فرهنگ پرداز شرقی ‏   [2017 May] 
*هانا آرنت، نمونۀ فرهنگ‌پرداز غربی ‏(1)‏   [2017 Apr] 
*مردی که نباید شناخت!‏  [2017 Feb] 
*پیاده ها در نبرد ملایان ‏  [2017 Feb] 
*«جنبش چپ»، دشمن ایران  [2016 Jun] 
*«نسبیت فرهنگی»، بلای ایران  [2016 May] 
*پاسخ به «انتقاد دوستانه‌ای از مردم ایران»   [2016 Apr] 
* راز بقای حکومت اسلامی  [2016 Jan] 
*مصطفی‌ملکیان، متوهّم ملّی  [2015 Oct] 
*خردورزی حق ماست!  [2015 Oct] 
*28مرداد، نه «کودتا» نه «قیام»!  [2015 Jul] 
*زنده باد آمریکا!  [2015 May] 
*«اسلام ناب» یا «اسلام مهربان»   [2015 Apr] 
*مؤثرترین شخصیت تاریخ معاصر  [2015 Mar] 
* ما موش‌ها!  [2015 Jan] 
*سید جواد طباطبائی، لوتر ایران؟  [2015 Jan] 
*چه شد که چنین شد؟  [2014 Nov] 
*خدایان ایرانیان  [2014 Nov] 
*اعلام جرم  [2014 Oct] 
*گذار از ملّیت ایرانی به مدرنیته*  [2014 Sep] 
*«سرنوشت ایران چه خواهد بود»  [2014 Jun] 
*«بلای دین»(۱)  [2014 May] 
*اجازه ندهیم به ایرانیان توهین کنند!  [2014 Mar] 
*«حلقۀ مفقودۀ» انقلاب ۵۷  [2014 Mar] 
*تراژدی 35 سالۀ ایران  [2014 Feb] 
*موانع آشنایی با فلسفه متن سخنرانی در گردهمایی 8 دسامبر 2014 به دعوت "انجمن ادبی هزار و یک شب"، فرانکفورت [2013 Dec] 
*زوال هویت ایرانی؟  [2013 Nov] 
*فلسفه‌ی تاریخ  [2013 Oct] 
*اندیشه گاندی  [2013 Aug] 
*پرویز شهریاری، استاد ریاضی و معلم انسانیت در تهران درگذشت  [2012 May] 
*نگاه دیگر درآمدی بر کتاب "راهنمای سرگشتگان" اثر موسی ابن میمون یا Moses Maimonides  [2012 Mar]