نگاهی آسیب شناختی به اپوزیسیون برون مرزی
کاوه جویا

با آغاز سرکوب شدید  دگراندیشان و مخالفان رژیم جمهوری اسلامی از سال 1360 و گریز بسیاری از مخالفان به خارج کشور، انتظار می رفت که اپوزیسیون [1] نوپای برون مرزی بتواند با بهره گیری از امنیت نسبی برون مرز به سرعت به کانون مؤثری برای سازماندهی و  یاری رسانی به جنبش اعتراضی درون کشور تبدیل شود.  این انتظار تا امروز برآورده نشده است. در شرح علل ناکامی اپوزیسیون برون مرزی در انجام وظایف خود تاکنون مواردی چون  "راهبرد ها و شیوه های نادرست مبارزاتی"، " نبودن اتحاد میان نیروهای اپوزیسیون بر سر هدف های مشترک"، "نبودن برنامه ی سیاسی شایسته" و " رخنه ی عوامل دشمن در میان اپوزیسیون" عنوان شده است، که هر کدام در جای خویش درخور توجه است.

در این نوشتار به مشکل ناکارآمدی اپوزیسیون برون مرزی از دید روانشناختی نگریسته شده، دو پدیده ی آسیب رسان به کارکرد اپوزیسیون، که با  " انگیزه ی عمل عناصر سیاسی" در پیوند  بوده، دامن بخشی از مجموعه ی اپوزیسیون برون مرزی را گرفته اند، بررسی می گردند. سخن از کسانی است که با انگیزه ی غیر سیاسی به رفتاری سیاسی می پردازند.

 

الف ـ اپوزیسیون برای امرار معاش (اپوزیسیون کاسب):

برخی از کنشگران سیاسی برون مرز به فعالیت سیاسی به عنوان نوعی " شغل" و " پیشه" می نگرند و انگیزه ی اصلی آنان از عمل سیاسی  کسب درآمد است، بگونه ای که هرگاه  درآمد ناشی از "کار" سیاسی شان بریده شود، دیگر فعالیت سیاسی نخواهند کرد.[2]

 در اینگونه از اپوزیسیون، همانند یک بنگاه بازرگانی، در یک سو کارفرمایی است که معمولاً همان " رهبری" سازمان سیاسی مربوط است و در سوی دیگر اعضا (کارکنان) ی سازمان که دستور های کارفرما را اجرا کرده، در مقابل از او حقوق دریافت می دارند. سرچشمه ی مالی رهبری عموماً  " نامعلوم" است و موضوع گمانه زنی های گوناگون! آنچه که روشن است اینکه در پس هر منبع ثروتی قدرتی انسانی قرار دارد که تنها زمانی دارایی خود را هزینه می کند که سازمان مربوط خواست های آن را عملی نماید. دیگر اینکه پرداخت هزینه ی سنگین حقوق گروهی کارمند سیاسی از عهده ی مردم عادی درون و بیرون ایران ساخته نیست.  پس رهبری سازمان در واقع سفارش های این سرچشمه ی مالی نا پیدا را به نام برنامه ها و دستور های سیاسی، به دست کارکنان خود به اجرا می گذارد! دستور هایی که الزاماً با منافع مردم ایران و حتی با هدف های فریبنده ی اعلام شده ی جریان مزبور سازگار نیست.

 

آسیب  دیگر برآمده  از" اپوزیسیون کاسب" این است که از آنجا که هدف اعضا از کار سیاسی تنها کسب درآمد است و این نیز تنها از راه جلب خشنودی " رهبری" شدنی است، پس دیگر دمکراسی درون سازمانی، حق پرسش و انتقاد و سرزندگی سیاسی در چنین پیکره ای جای نخواهد داشت. مهم تر اینکه بسیاری از سیاست گران کاسب و حقوق بگیر برون مرز اصلاً تمایلی به  سرنگونی جمهوری اسلامی یا هر گونه دگرگونی ژرف سیاسی در ایران ندارند. زیرا از ادامه ی وضع موجود که امکان زندگی آسوده در یک کشور غربی با  دریافت حقوق ماهیانه ای به عنوان " مزد کار سیاسی"، همراه با استفاده از کمک های مالی دولتی چون حقوق بیمه ی بیکاری را برایشان فراهم می آورد راضی هستند و هرگونه دگرگونی سیاسی در ایران که بقای این موقعیت را به خطر اندازد موجب نگرانی اینان خواهد گردید!  

زیان سوم ناشی از اپوزیسیون کاسب فقدان پایبندی و رواج خیانت در میان اعضاست. زمانی که پول انگیزه ی کار سیاسی باشد، احتمال اینکه کارمند سیاسی حاضر باشد برای " کارفرما" ی دیگری که پول بیشتری می پردازد کار کند فراوان است. از این رو رخنه ی جاسوسان و خیانتکاران در اپوزیسیون کاسب پدیده ی شگفت انگیزی نیست.

 

ب ـ  اپوزیسیون برای سرگرمی (اپوزیسیون تفریحی):

شاید این عنوان برای برخی شگفت انگیز باشد، اما گروهی از ایرانیان برون مرز براستی تنها به انگیزه ی پر کردن اوقات فراغت و برخورداری از یک سرگرمی کم خرج به کنش سیاسی می پردازند. سرگرمی اپوزیسیونی بویژه در میان برخی از هم میهنان که به دلیل بازنشستگی، بیکاری یا هر علت دیگری زمان فراغت فراوانی در اختیار دارند و به سرگرمی های دیگر نیز خو نکرده اند، دیده می شود. این گروه به کارهای سیاسی، چون انتشار نوشتاری در تارنمایی اینترنتی، شرکت در نشستی سیاسی و احیاناً ایراد سخنرانی یا گفتگو با یک رسانه و ابراز دیدگاهی سیاسی به چشمی جدی نمی نگرند، بلکه چنین فعالیت هایی برایشان منزلتی چون نواختن یک ساز موسیقی، حل یک جدول یا شرکت در یک بازی والیبال با دوستان دارد! کوتاه اینکه سیاست برای این دسته گونه ای تفریح است، نه امری جدی.

یک نشانه ی اپوزیسیون " تفریحی" گریز از پرداخت هرگونه هزینه ی جدی برای انجام کار سیاسی است.  اگر یک بار به فرض بعید قرار شود هزینه ای برای "هدف" سیاسی خود بپذیرد، حد بالای آن  از هزینه ی  یک سفر ییلاقی یک روزه فراتر نخواهد رفت. همچنین می کوشد  خود را از هرگونه  "خطر امنیتی"، هرچند کم احتمال، دور بدارد. از این رو اساساً در بحث براندازی رژیم وارد نمی شود و اگر هم ناچار به بیان نظری در این باره گردد بسیار سربسته و با احتیاط سخن می گوید  تا مبادا به عنوان برانداز شناخته شده، در برون مرز آماج " خطر های احتمالی" گردد.

عنصر سیاسی تفریحی از اینکه شنوندگان یا خوانندگانی داشته باشد شاد می شود. همچنین داشتن هوادارانی که خود را به او منتسب ساخته، گفته هایش را برای دیگران نقل نمایند وی را خوشنود می سازد. اما خود او هیچ دیدگاه سیاسی جدی ای ندارد، چرا که اصلاً سیاست و بویژه  وضعیت سیاسی ایران برای او اهمیتی ندارد. در گفتار و نوشتار وی جهت گیری ثابت و برنامه ی عملی معینی نیست. کوشش او پر کردن وقت خود بگونه ای سرگرم کننده، از راه جلب توجه دیگران است، نه  ارائه یا شرکت در برنامه ای عملی برای دگرگون ساختن اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران.

 

آشکار است که هرکس اساساً در گزینش سرگرمی مورد علاقه ی خود آزاد است. اما این آزادی موجب آن نمی شود که زیان های ناشی از کردار اپوزیسیون " تفریحی" برای جنبش رهایی خواهانه ی مردم ایران، ناگفته بماند. یک زیان آن هدر دادن وقت و نیروی ایرانیان دلپاک و راستکوشی است که براستی یه انگیزه ی مبارزه با ستم حاکم بر میهن با چنین جریانی پیوند برقرار می کنند و پس از چندی چیزی جز بطالت و بیهودگی نمی یابند. آسیب دیگر اینکه به دلیل سرشت سهل انگار و نامسؤول  اینگونه  اپوزیسیون، پیوند با آن می تواند  امنیت فردی پیوستگان، بویژه پیوستگان درون مرزی را با خطر روبرو سازد.

 

دو پدیده ی اپوزیسیون " کاسب" و اپوزیسیون " تفریحی"  دو آفت اپوزیسیون سیاسی رژیم ننگین جمهوری اسلامی هستند. این دو جریان از آنجا که اساساً فاقد انگیزه ی سیاسی بوده، برنامه و اندیشه سیاسی جدی ای را پی نمی گیرند هرگز توان راه اندازی، سازماندهی یا تقویت یک جنبش مبارزاتی را ندارند، چنانکه کارنامه ی 35 ساله ی اخیر این ناباروری را گواهی می دهد.  برعکس، زیان های آنها برای مردم ایران و اپوزیسیون جدی و راستکوش به اندازه ای است که نمی توان از کنارشان خاموش گذشت. برخی از زیان های هریک از این دو آفت در بالا برشمرده شدند.  اما مهمترین آسیب دو پدیده ی اپوزیسیون "کاسب" و " تفریحی" به جنبش رهایی خواهانه ی ایران خدشه دار شدن اعتماد برخی از ایرانیان به اپوزیسیون برون مرزی، به دلیل کردار های ناروای این دو جریان کج بنیاد است.

 

از این رو آن بخش از کنشگران سیاسی برون مرزی که براستی و بدون هیچ بهره وری مادی  برای پایان دادن به سلطه ی دستگاه ستم وجنایت رژیم جمهوری اسلامی در تکاپوست، ناچار است کج کرداری سوء استفاده کنندگان را آشکار کند تا ضمن جلوگیری از گسترش بی اعتمادی به کلیت کنشگران سیاسی برون مرزی، هم میهنان را در بازشناسی انگیزه ی بخش های گوناگون اپوزیسیون یاری نماید.

اپوزیسیون سیاسی یک راه و یک شیوه ی رفتار جدی و استوار بر انگیزه ای سیاسی است.  انگیزه ی بهره وری مالی یا انگیزه ی تفریح و  سرگرمی با سرشت آن همخوانی ندارد.

 

23 دی 1392 خورشیدی

http://kave-jooya.blogspot.de/

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

      

زیرنویس ها:

 

1 ـ اپوزیسیون در این نوشتار گرایشی سیاسی است که خواهان جایگزینی رژیم جمهوری اسلامی با نظام سیاسی دیگری است. از این رو گرایش های درون رژیمی، چون جریان اصلاح طلب، که تنها قدرت گیری گروه بندی دیگری از

عوامل حکومتی در چارچوب رژیم جمهوری اسلامی را خواستارند، در این مفهوم نمی گنجند.

 

2 ـ احزاب سیاسی کشورهای دمکراتیک غربی به کارکنان حزب حقوق می پردازند. اما این حقوق نه برای عضو بودن در حزب و پیروی از دستور های رهبری آن، بلکه بخاطر کاری است که کارمند مزبور، همچون یک کارمند بازرگانی یا اداری، در دفتر حزب انجام می دهد و همچون دیگر کارهای قانونی از آن مالیات و عوارض بیمه کسر می شود. منبع مالی این احزاب نیز آشکار و  تحت کنترل دقیق دولت است و از طریق سهمیه ی پرداختی اعضا و کمک مالی دولت به تشکل های سیاسی تأمین می گردد.

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب کاوه جویا در سایت پژواک ایران 

* نمایش «انتخابات» و شبهه های تحریم شکن  [2017 Apr] 
*گفتمان دگرگونی در ایران  [2016 May] 
*تسلیم خفت بار جمهوری اسلامی در برابر گروه ۱+۵  [2015 Apr] 
*عامل رژیم در کانون وکلای دادگستری «توضیح» می دهد!  [2014 Nov] 
*مدیر حزب اللهی با انبوهی از مشاغل دولتی و خصوصی  [2014 Oct] 
*وزیر کار و پسرش در کابین ویژه ی هواپیمای اختصاصی  [2014 Oct] 
*کاخ تریلیونر حزب اللهی در تهران  [2014 Oct] 
*افتضاح مسکن مهر، فاجعه ای که همچنان ادامه دارد!  [2014 Oct] 
*رﺳواﯾﯽ «روﻏن ﭘﺎﻟم»: از ﺑﯾت خامنه‌ای ﺗﺎ ﺑرادر ﺣسن روﺣﺎﻧﯽ، همه آلوده‌اند  [2014 Aug] 
*دﻋوای ﻓﺳﺎد ﻣﯾﺎن ﺟﻧﺎح ھﺎی رژﯾم و ﺟﻧﮓ "ﻓﮭرﺳت ھﺎ  [2014 Aug] 
*پرونده ی «کرسنت»، راز مگوی دولت روحانی!  [2014 Jul] 
*«تسهیلات بانکی»، ﺷﯾوه ای ﺑرای ﺗﺎراج ﮐﺷور از ﺳوی طﺑقه ﺣﺎﮐم  [2014 Jul] 
*بهمن کشاورز چگونه برای «استقلال» کانون وکلا یقه درانی می کند؟  [2014 Jul] 
*جنبش 18 تیر، حماسه ای بی سازمان   [2014 Jul] 
*پیش نویس قانون اساسی موقت ایران پس از سرنگونی جمهوری اسلامی  [2014 May] 
*سازمان های صنفی در رژیم جمهوری اسلامی  [2014 Apr] 
*کانون وکلا و استقلال !  [2014 Feb] 
*35 سال جمهوری اسلامی، 35 سال جنایت و تبهکاری  [2014 Feb] 
*نگاهی آسیب شناختی به اپوزیسیون برون مرزی  [2014 Jan] 
*جمهوری اسلامی و خیانت به منافع ملی ایران در سیاست خارجی  [2013 Dec] 
*ناگزیری رویارویی طبقاتی در ایران و نیاز به سازماندهی نوین سیاسی  [2013 Nov] 
*نقش «طبقه حزب اللهی» در کنش های رژیم جمهوری اسلامی  [2013 Oct] 
*پیمان منع شکنجه و رژیم جمهوری اسلامی  [2013 Aug] 
*دولت حسن روحانی، فصل دیگری از تبهکاری  [2013 Aug] 
*نمایش رأی گیری و مهر شناسنامه  [2013 May] 
*خرافه های انقلابی  [2013 Feb] 
*در خزانه‌ی ولی فقیه  [2012 Oct] 
*نگاهی به تئوری های ضد سرنگونی  [2012 Oct] 
*۳۳ سال «گزینش»، ۳۳ سال تباهی و ناکارآمدی  [2012 Sep] 
*طالقانی، مرگ یا قتل؟  [2012 Aug] 
*تأمین اجتماعی در جمهوری اسلامی و در ایران آینده   [2012 Jul] 
*انفعال سیاسی در ایران، چرا؟   [2012 Jul]