PEZHVAKEIRAN.COM ايرج مصداقي به مثابه يك جريان نوين در فرهنگ نقد نويسي ايران بخش نخست
 

ايرج مصداقي به مثابه يك جريان نوين در فرهنگ نقد نويسي ايران بخش نخست
آرش پ- ع

انتقاد يكي از مخاطبان ايرج مصداقي در ايران به مقاله «اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران(1) «مرجع تقلید»؛ نماد «از خودبیگانگی» مجيد خوشدل
 
آرش.پ.ع
 
با سلام خدمت شما آقاي مجيد خوشدل. من يكي از مخاطبان ايرج مصداقي در داخل ايران هستم. از سال هشتاد و هفت نوشته هاي ايشان را خط به خط و جلد به جلد دنبال مي كنم و از اين بابت افتخار مي كنم كه در فرهنگ بيمار نقد نويسي و خاطره نويسي چنين گنجينه ي ارزشمندي پيدا شده است و اينطور بي وقفه و بي دريغ براي اين فرهنگ زحمت مي كشد.
جناب آقاي خوشدل، من يكي از مخاطبان ايرج مصداقي هستم و بر خلاف فكر و نظر شما نه پشت مصداقي پنهان شده ام و نه ايرج مصداقي از من خواسته در حمايتش چيزي بنويسم و نه أصولا مصداقي به اين طور نوشته ها و حاميان احتياجي دارد!
اگر هم قبول نداريد مي توانيد آدرس اسكايپ مرا از ايشان بگيريد تا خود موجه شويد... جناب مجيد خوشدل شما درباره ايرج مصداقي اينطور نوشته ايد: " پیشتر ها در مقدمه چند مصاحبه اشاره کرده ام که مدتها پیش از انتشار «نه زیستن نه مرگ» در جریان تدوین و نگارش این کتاب بوده ام. البته در آن دوران به درستی نمی دانستم که چه کسانی و در چه ابعادی در نگارش کتاب به مصداقی کمک کرده اند. با این حال کمک های بی دریغ آدمهایی را از دور و نزدیک می دیدم و برخوردهای صاحب کتاب را نیز با آنها. و این بخش آخر تا مدتها برای من با رنجی جانکاه همراه بود.
 
بايد خدمت شما عرض كنم ايرج مصداقي خود به تنهايي كتاب ارزشمند " نه زيستن،نه مرگ" را نوشته و خرجش را نيز خود به تنهايي تقبل كرده است. اگر كسي ذره اي سواد نگارشي و ادبي داشته باشد از روي خود متن كتاب مي تواند بفهمد اين نوشته از الف تا ي يكدست و كاملا هموار است و نمي تواند نوشته و دستپخت چند نفر باشد و هركس نثر و ژانر و سبك نوشتاري مخصوص به خود را دارد. از اينها گذشته ايرج مصداقي در كتاب هاي بعدي اش و حتي مقاله هايي كه مي نويسد كاملا از اين لحن و آهنگ و سبك ويژه خود استفاده كرده است و حتي وقتي با او از طريق چت يا ايميل در تماس باشيد خواهيد ديد لحن و نوشته و كلمات و جمله بندي ايشان يكدست است و با نوشته ها و كتاب هايش يكي است.پس قاعدتا كسي در نگارش كتاب به ايشان كمكي نكرده است.و البته ايرج مصداقي در مقدمه بي نظير كتابش از برخي دوستان تشكر كرده است و همانجا توضيحاتي داده كه اگر بي غل و غش آنرا خوانده باشيد متوجه خيلي چيزها مي شويد...
جناب آقاي خوشدل شما در چند سطر بعد اينطور نوشته ايد: " هشدار دادن های من نسبت به تغییرات رفتاری و شخصیتی مصداقی از همین مقطع زمانی شروع شد. در کنار هشدار دادن ها اما هیچوقت کمک هایم را از او دریغ نکردم و همیشه تلاش می کردم حامی فعالیت های مثبت او باشم. با این حال در حاشیه و در ورای حرفها و نوشته های مصداقی می دیدم که او ظرفیت و کاراکتر «قطب» شدن را دارد. از آنجا که بخشی از وظیفه رسانه ای من مانیتور کردن مصداقی (و دیگر کنشگران سیاسی و اجتماعی) در گردهمایی ها و محفل های خصوصی تر است، می دیدم که منیّت ها و من ام زدن های او دارد شعاع می گیرد و اشکال مخربی پیدا می کند. و این دورانی بود که او با تاکتیک ور رفتن و گیر دادن به آدمهای مختلف، می خواست سری در میان سرها پیدا کند. تاکتیکی که در جوامعی نظیر جامعه ایران همیشه کارکرد داشته است. در این مورد نیز هشدارها و راهنمایی هایم را از او و از اطرافیان نزدیک او دریغ نمی کردم. می گفتم: این کارها ضمن اینکه شکل و محتوای زننده ای دارد، وسیله است؛ خرده کاری ست... کارهای زیادی در حوزه زندان سیاسی روی زمین مانده و کسی نیست، بر شان دارد. تو در حوزه هایی این توانایی نسبی را داری که تعدادی از آنها را مشغله ات کنی...
 
جناب آقاي خوشدل بايد با عرض معذرت خدمت شما يادآور شوم كه از دنياي "نقد" بهره اي نبرده ايد چرا كه ايرج مصداقي خود پايه گذار فرهنگ نويني از نقد معاصر است چرا كه در طي طول مدت كاري خود ابتدا جوالدوز را به خود زده و بعد به ديگران انتقاد مي كند. اگر ذره اي انصاف مي داشتيد در تمامي كتاب ها و نوشته هايش به اين مهم پي مي برديد. ايرج مصداقي نقد را از خود شروع كرده است و مي توان مثال هاي بي شماري را متذكر شد كه البته به وضوح قابل مشاهده است. در ثاني شما چه انتظاري از مصداقي داريد؟ آيا خوب است جوانان اين نسل كه با مصائب و رنج و شكنج نسل هاي پيشين آشنايي ندارند، خاطرات جعلي و تخيلي برخي نويسنده غير مسئول را مطالعه كرده و به اشتباه بيفتند؟ در كتاب هاي مصداقي به وفور مي توان به اين اشاره كرد كه سره را از نا سره جدا كرده و اجازه نمي دهد مخاطبين اين وادي به اشتباه روند. مثلا براي مثال بايد به خاطرات جعلي و سر تا سر دروغ " كتايون آذرلي" اشاره كنم كه بويي از حقيقت نبرده است و با دست درازي كردن به خاطرات ديگر زندانيان كتاب "    " نوشته است و مصداقي با دليل و سند و مدرك و استدلال هاي عقلاني آن را براي مخاطبين افشا كرده و باعث مي شود در روند خاطره نويسي زندان مسائل لوث نشوند و خون شهيدان و زندانيان حقيقي پايمال نگردد.
 
جناب آقاي مجيد خوشدل شما كه خود مدعي استقلال و به نهاد خاصي وابسته نبودن هستيد و خود را فردي مسئول مي دانيد چه انتظاري داريد؟ اگر هيچ كس به خاطرات و نوشته هاي جعلي و دروغين كه جز لوث كردن فرهنگ زندان و خاطره نويسي است و سود اين اشتباهات جز به جيب جمهوري منحوس اسلامي نمي رود و خون شهداي راه آزادي را پايمال نمي كند، نقدي ننويسد و سره را از نا سره جدا نكند پس چه كسي بايد اين مسئوليت مهم را بايد به گردن بگيرد؟ تا به حال با خود انديشيده ايد كه نشر خاطرات نا درست و تخيلي چه به روز اين مهم خواهد انداخت؟ آيا انتظار داريد هر كس كه حتي يك سيلي به خاطر احقاق آزادي ميهن عزيزمان ايران نخورده است كتاب خاطرات چاپ كرده و مسائل را وارونه و پر از اشكال انتشار دهد؟!!! و بدتر اينكه مدعي مي شويد مصداقي با اين شيوه مي خواهد سري ميان سرها در بياورد! اين ديگر از آن حرفهاست كه انسان را مي سوزاند و براي مصداقي يك وصله نچسب و لباسي بي قواره است. اگر از ايرج مصداقي به خاطر اين همه زحماتي كه در اين راستا كشيده و مي كشد تشكر نمي كنيد لا اقل اين طور فعاليت هاي دلسوزانه ايشان را بي ارزش نكنيد و كمترين كار اين است كه سكوت كنيد، مصداقي خوب كارش را بلد است و پيوسته و بي چشمداشت با رژيم مبارزه مي كند و من و خيل بيشماري از مخاطبين ايشان حاضريم بر نام ايشان قسم بخوريم كه نه خاطراتش را جمعي نگاشته و نه يك دلار از كسي بابت نشر كتابهايش كمك مالي گرفته است. البته در اينجا بايد به آن افراد ساده لوحي كه كتاب هاي مصداقي را محصول جمعي "مجاهدين خلق" يا هر نهاد ديگري مي دانند بگويم اگر اينچنين ادعاي مضحكي دارند دليل و مدرك معتبر خود را نشان دهند!!!
 
ما جمعي از جوانان داخل ايران هستيم كه سالهاست خاطرات زندان و مسائل مربوط به زندان هاي دهه شصت را مطالعه مي كنيم و در جلسات مي خوانيم و نقد و بررسي مي كنيم. در تمامي اين سالها تحقيق و بررسي به اين نتيجه رسيده ايم كه كتاب هاي ايرج مصداقي تقريبا بي اشكال ترين و دقيق ترين ها در اين زمينه مي باشند. اگر قبول نداريد تا فيلم جلسات را با جان و دل برايتان ارسال كنيم تا بدانيد ايرج مصداقي نه به عنوان يك "قطب" يا "فرد" و بلكه به مثابه يك "جريان نوين" در قلب ما جوانان داخل ايران است و در دانشگاهي نيست كه دانشجويان كتابهاي اين عزيز را مطالعه نكنند. البته براي اثبات اين حرف دلايل متعدد داريم و بي مدرك و سند نيست. به گوگل يا هر موتور جستجوگري كه مايليد رجوع كرده و يك سرچ از نام مصداقي بگيريد تا يكي از اين دلايل بر شما روشن گردد. ايرج مصداقي هيچ نيازي به مانيتورينگ از سوي كسي چون شما ندارد... خيلي دردناك و باعث تاسف است كه شما ايرج مصداقي را اينطور معرفي مي كنيد! كسي كه شبانه روز و حتي در بستر بيماري سخت و زير عمل جراحي به فكر فرهنگ دموكراتيك مملكت خويش و پژواك صداي مظلومين است و بي وقفه و چشمداشت مبارزه بي امان با رژيم را در صدر كار خويش قرار داده است. اين چنين كسي نه تمايلي به قطب شدن دارد و نه براي اين امر پيش پا افتاده تلاشي مي كند.
شما در ادامه مقاله خود مي نويسيد: "واقعیتی ست که یکی از مشکلات مصداقی، اطرافیان و جامعه پیرامون او بوده است. آدمهایی که در شکل گیری شخصیت او نقش آفرینی کرده اند. شخصیتی که در یک دورۀ زمانی سی ساله در چند محیط متناقض از یکدیگر صیقل خورده و ساخته شده است. از طرف دیگر در پیوند با فرهنگ حاکم بر جامعه ایرانی، بارها دیده ام که چگونه انتشار یک کتابچه شعر، داستان یا خاطره می تواند باعث سرنگون شدن آدمها شود و از آنها موجودات دیگری بسازد. با این حال در این مورد مشخص، مصداقی برای من یکی از آن «انسانها» نبود که دگردیسی شان؛ کیش شخصیت و یا سقوط احتمالی شان را با اندوهی زودگذر سپری سازم. او «آشنا» یی بود از خانواده ای که «دوستان» ام را نیز در حلقه خود داشت. تغییرات، کند و آرام است در سه دهه از زندگی اجتماعی انسانهای تبعیدی ایرانی به کرات دیده ام که تغییرات مثبت یا منفی در آدمها گاهی آنقدر کند و آرام است که به سختی به چشم می آید. ضمن آنکه در زندگی اجتماعی ام به درستی ی این قانونمندی در مقطع های مختلف رسیده ام: پیشگیری بهتر و ارزان تر از درمان است. بارها دیده ام، آدمهایی که در روابط ابزاری جامعه در درازمدت آلوده یا فاسد شده اند، بازگشت شان به معیارهای انسانی چقدر دشوار یا غیرممکن بوده است. و ما اگر کار روشمند کرده بودیم و با فرهنگ فعالیت مستند آشنا می بودیم، می دیدیم که جامعه ایرانی مقیم خارج چه همه انسانهای شریف را در ربع قرن گذشته به همین منوال از دست داده است. اعتراف کنم، هشدارهای من در رابطه با تغییرات منفی مصداقی در آن مقطع زمانی آنقدرها جدی گرفته نشد. و البته به دلیل خصوصیت های شخصیتی آدمها، رویکرد متفاوت برخی از آنها برای ام تا حدی قابل درک بود. اما پس از انتشار «نه زیستن نه مرگ» وقتی مصداقی در یکی از «مصاحبه» ها با صدای بلند می گوید: «هیچکس، هیچکس در انتشار کتاب به او کمکی نکرده... اصلاً هیچکس در جریان انتشار آن نبوده...» می بایستی روزنه ای باز می شد تا انسانهایی به خودشان بیایند و سالهای آیندۀ چنین روحیه و خصلتی را ارزیابی کنند. با اینکه خودِ من در شناساندن این کتاب ارزنده به طیفی از فعالان سیاسی چپ در خارج کشور تلاش زیادی کردم، اما در عین حال بدون استثناء به دوستان و مخاطبان یادآور می شدم که کتاب را با دیدی انتقادی بخوانند. تمرکز من بیشتر روی خصائل شخصیتی مصداقی و شخصیت «دوستان» او بود. انتقال این پیام به برخی از دوستان وقت و انرژی زیادی از من گرفت؛ تلاشی که کماکان ادامه دارد."
 
آقاي خوشدل، شما اينگونه نه تنها به ايرج مصداقي كه به اطرافيان ايشان هم توهين مي كنيد! متاسفم اما بايد دوباره متذكر شوم شما بويي از "علوم انساني و نقد" نبرده ايد و حمله كردن و هجوم به افراد را شيوه كار خود كرده ايد. البته كه اين شيوه زننده را در اغلب مصاحبه هاي بدون استانداردهاي معمول كاري خود به كار برده ايد كه در آخر اين نوشته بدان اشاره خواهم نمود. اما شما از "اطرافيان" مصداقي در "شكل گيري شخصيت" ايشان نوشته ايد اما مشخص نمي كنيد منظورتان با كداميك از اطرافيان ايشان است!؟ شما بدين شكل همه افرادي كه با ايشان در تماس هستند را جمع بسته ايد. جناب آقاي خوشدل شما به چه حق به خود چنين اجازه اي مي دهيد؟ اين اطرافيان و رسانه هايي كه مورد هجمه خود قرار داده ايد چه كساني هستند و چه كرده اند؟ آيا به اين فكر نمي كنيد كه ايرج مصداقي يك فرد بالغ و با شعور و با شرف است كه سالهاست شخصيتش به دور از تاثير پذيري افراد اطرافش شكل گرفته است؟ آن موقع كه خيلي ها در زندان "وا" مي دادند و "مي بريدند"  و "تواب" مي شدند ايشان زير بدترين فشارها بوده و استوار از آن عبور كرده و حال بي ادعا راوي رنج هم نسلان خود شده است و چه وظيفه اي از اين انساني تر كه صداي شهداي نسل خود را پژواك دهد؟
 
درباره نگارش و انتشار كتاب ارزشمند "نه زيستن نه مرگ" خود مصداقي توضيحاتي كامل و جامع داده است و در مقدمه كتاب يادآور شده است : "کمتر از يک سال پس از انتشار، "نه زيستن نه مرگ" ناياب شد. پيشبينی چنين استقبالی، با توجه به حجم کتاب و مشکالت پخش حرفهای کتاب در خارج از کشور، برای من دشوار بود. بخش عمدهی چنين موفقيتی را مديون دوستانی هستم که به معرفی کتاب همت گماشته و در پخش آن مرا ياری رسان بودند و جا دارد در همينجا از تک- تک ايشان قدردانی و سپاسگزاری کنم. در کنار موفقيتی که انتظار آن را نداشتم انتشار کتاب با مخالفت از سوی عده ای نيز مواجه شد که با توجه به ساختارهای فرهنگی و سياسی جامعه و شناختی که از نيروها و جريانهای سياسی کشور داشتم، پيشاپيش گمان آن میرفت. چرا که در کنار بيان خاطرات زندان به سهم خود به نقد يک فرهنگ و روشنگری در ارتباط با واقعيتها نيز دست زده بودم و اين چيزی است که آن عده را خوش نمیآيد. گناه از آنان نيست اين معضلی است که ريشه در فرهنگ ما دارد. اين افراد برای فرار از پاسخگويی و خودداری از تصحيح اشتباهات همچنان بر دگمها و تعصبات خود پای فشرده و به اتهام زنی، فرافکنی و کاربرد شيوه های غير اصولی و گاه غير اخالقی روی آوردند که قبل از هر چيز نشانگر دست خالیشان در برخورد با واقعيت و منطق بود و همچنين درستی ارزيابی کتاب از جريانهای سياسی کشور را نشان میداد. اين دسته از افراد و گروهها توجهی نمی کنند کسی که خواهان شأن و منزلت اجتماعی است، به واقعيت پشت نکرده و به ضديت و مقابله با آن نمیپردازد؛ مگر آنکه قصد گل آلود کردن آب و گمراه کردن مردم در ميان باشد. آنجا که ديگر چيزی برای عرضه نداشتند، موارد سستی را مطرح میکردند که گاه شايسته پاسخ دادن نيز نبود. مثلاً چرا اطلاعات نويسنده زياد است و ما دارای چنين اطلاعاتی نيستيم و يا چرا برخلاف ما نويسنده دارای حافظه‌ی خوبی است. نوشتن اين کتاب از عهده‌ی يک نفر بر نمیآيد و لاجرم بایستی کار يک گروه باشد. گويا کار گروهی جرم است و يا اگر کاری گروهی شد اعتبار آن زير سؤال میرود! چرا گفته‌ها و تبليغات ما را تکرار نمیکند، چرا نويسنده در کنار بيان خاطرات زندان، ديدگاه و يا نظرش را هم بيان کرده، چرا دست به تحليل مسائل و رويدادها هم زده است! و... البته اين اظهارنظرها بيش از هر چيز مرا نسبت به درستی راهی که انتخاب کرده بودم و شيوه ای که در پيش گرفته بودم مصمم میساخت."
 
وقتي جلد اول يعني "غروب سپيده" را ورق بزنيد اولين چيزي كه در آن به چشم مي خورد همين جملات فوق است. ايرج مصداقي در همان آغاز كتاب را با تشكر از "دوستان" و "اطرافيان" شروع ميكند! اگر مصداقي با شيوه اي كه مد نظر شماست قصد تخريب و كوبيدن ديگران را داشت و مي خواست بدين شيوه سري ميان سرها در بياورد يا قطب شود كتاب چهار جلدي اش را با اين جملات شروع نمي كرد. پايان بخش نخست

منبع:پژواک ایران