PEZHVAKEIRAN.COM انقلاب مصر مابین دو سوی ارتجاع!
 

انقلاب مصر مابین دو سوی ارتجاع!
سحر صبا

 

 اعتراضات و حرکتهای انقلابی در مصر در حال تدوام و گسترش است و نقطه شروع این حرکت در ٢۵ ژانویه سال ۲۰۱۱ آغاز شد. زمانیکه حسنی مبارک در قدرت بود و بحرانهای اقتصادی- سیاسی ناشی از سیاستهای صندوق بین المللی و بانک جهانی پول به موج این نارضایتهای توده ای دامن زد. اجرای این سیاستها، به گسترش و تعمیق فساد، فقر و فلاکت و بیکاری در مصر انجامید و شورش بخش وسیعی از گرسنگان مصر که برای نان و آزادی به میدان آمده بودند دقیقا نه تنها حکومت مستبد حسنی مبارک را نشانه گرفت، بلکه بطور مشخص سیاستهای نئولیبرالیزه کردن اقتصاد سیاسی مصر را هم هدف قرار داد. حرکت توده های مردم در سرنگونی حکومت حسنی مبارک زمانی به نتیجه رسید که جنبش کارگری مصر با بر پایی دهها اعتصاب بزرگ و کوچک و نقش فعالی که در هدایت این خیزشهای توده ای داشت، این امر مهم را تحقق بخشید.

بر کسی پوشیده نبود، حکومت دیکتاتوری حسنی مبارک از پشتوانه نیروهای قوی ارتش و پلیس برخوردار بود و سالها بود که از این نیروهای سرکوبگر به قتل و جنایت علیه مردم مصر دست زده بود، اما در برابر اعتراضات پر خروش توده های به ستوه آمده که قصد سرنگون کردن مبارک را داشتند او بیش از هیجده روز بیشتر دوام نیاورد و سرنگون شد. مردم مصر بعد ازچندین دهه با دورانی واقعاً تاریخی که هرگز تا این حد سرنوشت­ساز نبوده است، روبرو شدند.

سقوط مبارک برای تحقق اهداف مردم مصر از جمله نان، کار، آزادی، رفاه، برابری و تامین اجتماعی تازه نقطه شروعی بود. توده های تحت ستم مصر برای دست یابی به حقوق پایمال شده اشان و متحقق نمودن انقلاب راه طولانی را در پیش رو دارند. مردم مصر در این حرکتها فقط  به یکی از اهداف خود که سر نگونی مبارک بود رسیدند، اما بخش اساسی که تعرض به کل ساختارهای اقتصادی سرمایه است دست نخورده باقی مانده. پس از سقوط مبارک با دخالتگری نیروهای ارتش و انجام انتخابات کذایی حرکتهای اعتراضی و قیام توده ای مردم مصر متوقف شد. پس از مبارک و برحسب اعلامیه­ی عمر سلیمان قدرت سیاسی در اختیار "شورای عالی نیروهای نظامی" قرار گرفت و ارتش ضمن معلق نمودن پارلمان، کابینه را نیز منحل نمود، در واقع یک نوع حاکمیت دولت نظامی بر قرار شد. با توجه به چنین حکومتی سخن گفتن از انتخابات آزاد و دموکراتیک یاوه ­گویی بیش نبود. مبارک با استفاده از چنین ارتشی به عنوان نیروی سرکوبگر و بازوی اصلی دولتش چند دهه فرودستان را سرکوب کرد. خیزشهای توده ای فوریه ۲۰۱۱  نه تنها وحشت در دل حامیان سرمایه داخلی مصر انداخت، بلکه سرمایه­داری جهانی را هم نگران و به تلاطم و تکاپو انداخت، آنها از رادیکالیزه شدن انقلاب در هراس بودند و آمریکا بشدت مخالف تعرض به ساختارهای نظامی مصر از جمله ارتش و پلیس شد.

اکثریت فرمانده­هان ارتش مصرهمگی از سرسپرده ­گان آمریکا و اسرائیل هستند و پیوندهای نزدیکی با آمریکا دارند سرمایه گذاری ارتش تا حدود زیادی توسط امریکا صورت گرفته و بخش عمده کمکهای مالی به مصر بعد از اسرائیل در اختیار ارتش قرار می گیرد. اهم وظائف ارتش در فرمانبرداری و اطاعت کورکورانه و اجرا نمودن فرمان سرکوب خلاصه میشود و با مفاهیمی از جمله دموکراسی و انتخابات آزاد، بیگانه هستند. آنان حامیان سرمایه هستند و در طول دوران زندگیشان سلاح و تانک و توپ را می­شناسند و بدون فکر کردن به سرعت دست به کشتار توده های اعتراضی می زنند، و بهمین دلیل، در فوریه ۲۰۱۱ در مدت کوتاهی بیش از پنج هزار نفر از معترضان را به قتل رساندند.

در مجموعه حرکتهایی که در خاورمیانه در رابطه با کشورهای عربی و آفریقایی شکل گرفته است و حدوا از سه سال پیش شروع شده است، مصر قلب آفریقا، از اهمیت ویژه ای در خاور میانه برخوردار است، و جهت گیریهای سیاسی - انقلابیش تاثیر بسزایی در منطقه داشته، و مجموعه این حرکتها دولت اسرائیل را هم با خطراتی مواجه نموده است.  مصر تا این مقطع در راه ایجاد یک تغییر و تحول بنیادی توانسته قدمهای اولیه اما مهمی را بردارد.

دولت بظاهر دمکراتیک مُرسی که طی یک انتخابات بظاهر دمکراتیک پارلمانی به سر کار آمد و به مردم مصر حق شرکت در رأی پارلمانی اعطاء شد خیلی سریع با شکست مواجه شده و اکثریت عظیمی را برعلیه خود بسیج نمود. این انتخابات با زد و بند از بالا و بوسیله ارتجاعی ترین نیروها یعنی ارتش و نیروهای اخوان المسلمین برای مهار کردن خیزشهای توده ای به انجام رسید. با سر کار آمدن مُرسی و دولت حامی اش ضمن اجرای سیاست های اسلامی و زن ستیز و متحجر دولت اخوان المسلمین، با تشدید بحران اقتصادی و فزونی فقر و بیکاری، که به بحران اجتماعی و سیاسی انجامید، باعث شد  توده های میلیونی درمخالفت با حکومت مُرسی و اخوان المسلمین به خیابان کشیده شوند. مُرسی در طول دوران حکومتش در حیطه اقتصاد اساسا پا جای پای حکومت مبارک در ادامه سیاست های نئولیبرالی گذاشت و دست به هیچ گونه تغییر و حتی رفرم اقتصادی برای بهبود شرایط توده های ستمدیده مصرنزد.

آنچه در مصر در طول این مدت اتفاق افتاد، تدوام  موجی‌ ست که از ژانویه‌ی ۲۰۱۱ تا کنون به‌ پا خاسته است و ادامه دارد. جمعیتی که در خیزشهای اخیر در خیابانهای مصر حضور داشتند رقمی بالای ۲٤ میلیون شهروند تخمین زده شده اند که در طول تاریخ اعتراضات بشری بی‌سابقه بوده است. عظمت این حرکت شگفت انگیز دوست و دشمن را به حیرت انداخت. دوستان را شاد و امیدوار و در دل دشمنان واهمه و ترس انداخت. این حضور میلیونی مردم، دست در اندرکاران حکومت سرمایه داری مصر را به چاره اندیشی انداخت  و آنها با دخالت نیروهای ارتش و پلیس از طریق مسالمت آمیز از بالا و برای متوقف کردن اعتراض توده ای میلیونی دست به خلع ید مُرسی زدند و طی یک کودتای نظامی اعلام کابینه جدید بدون دخالتگری مستقیم مردم در این انتخابات را نمودند. ترس و  واهمه از ادامه خیزشهای توده ای و در نهایت به انقلاب منجر شدن آن، ارتش و سایر ارگانهای حکومتی را به این عمل وادار نمود. حضور گسترده‌ ی میلیون‌ها نفر در اعتراض به وضع موجودشان از وقایع بسیار نادر تاریخ بشری است و تاثیر روند این حرکت  بر آگاهی و اعتماد به نفس توده ها تاثیر مستقیم داشته، و بار دیگر بر توانایی توده های تحت ستم در تعیین سرنوشت خود و تغییر مسیر تاریخ  مُهرش را کوبید.

دولت‌ها و رسانه‌های بورژوازی جهانی در تلاش‌اند تا آن‌ چه در مصر به وقوع پیوست را به عنوان کودتایی علیه مُرسی که در انتخابات بظاهر دموکراتیک پیروز شده بود یا کودتایی علیه مشروعیت دموکراسی رسمی وانمود کنند، اما آن‌چه در واقع اتفاق افتاد بسیار متفاوت تر از پیروز شدن دموکراسی رسمی بر صندوق‌های رأی بود. مردم مصر با شرکت میلیونی خود برای نخستین بار انتخابات پارلمانی بورژوایی را بزیر سوال بردند و آن را منحل نمودند. آنها بر این شیوه از انتخابات که هر چند سال یکبار با گرفتن آراء از  توده های مردم و قدرت را به دست یک نفر یا چند نفر سپردن خط بطلان کشیدند. آنها به بورژوازی با حضور میلیونی اشان نشان دادند و ثابت نمودند که خود مستقیما می خواهند با اجرای دمکراسی توده ای و مردمی بر سر نوشت خود اعمال اراده نمایند. آنها به این واقعیت دست یافتند که این نوع انتخاباتی که بورژوازی از طریق صندوق های رأی می خواهد بر سرنوشت توده های مردم حاکم کند، نه تنها هیچ نفع طبقاتی برای آحاد جامعه ندارد بلکه تدوام قدرت دستگاه حکومتی سرمایه داری را تضمین می کند و این توهمات را در بین توده های مردم ایجاد می نماید که با اتکاء بر این صندوقهای رأی و بدون باور کردن به نیروی واقعی خودشان هر چند سال یکبار از نخبه گان بورژوازی یکی انتخاب شده و به او اجازه دهند که با در اختیار گرفتن حکومت به استثمار بیشتر توده های کارگر و زحمتکش بپردازند.

آنچه در حرکت اخیر مردم مصر اتفاق افتاد  و توده های مردم با قدرت طبقاتی خود به بورژوازی نشان دادند، این است  که قادر به اعمال دمکراسی مستقیم از طریق اعمال نیروی خود بر سرنوشت خود هستند. این حرکت مردم مصر نقطه عطفی در تاریخ مبارزات بشری است و الگویی برای کل جوامعی در جهان است که توده های مردم سرنوشت خود را به انتخابات پارلمانی بورژوایی گره زده اند. البته توده های مردم در مصر با این حرکت نه تنها باعث بزیر کشیدن مُرسی شدند بلکه اسلا م سیاسی و دارو دسته مرتجع اخوان المسلمین را هم که سالیان طولانی است که امپریالیستها بویژه امپریالیست آمریکا از طریق آنها به چپاول و سلطه گری در مصر و منطقه مشغولند را زیر سوال بردند و تلاش نمودند ماهیت ارتجاعی اخوان المسلمین و دار و دسته اش را برا ی توده های مردم مصر و جهانیان افشاء نمایند. این حرکت مردم مصر می تواند هم درس آموزنده ای برای مردم ایران و حکومت دیکتاتور جمهوری اسلامی باشد. از این جهت برای رژیم سرمایه ایران می تواند درسی باشد  که با استبداد و سرکوبی که بر جامعه ایران حاکم نموده، و در کنار آن هم  ژست انتخابات پارلمانی را بخود می گیرد، این خطر برای او موجود خواهد بود که هر لحظه مردم ایران اراده کنند مانند مردم مصر، می توانند با اعتراضات تود ه ای خود حکومت را بزیر بکشند. جمهوری اسلامی چه بخواهد انتخاباتش را به شکل پارلمانی پیش ببرد یا به اشکال دیگری فرق چندانی در صورت مسئله ندارد، آنچه مسلم است او با واژه  دمکراسی و انتخابات آزاد همخوانی ندارد، در دم و دستگاه قرون وسطائی و پوسیده  سردمداران مزدور حکومتی از هر جناح و دار و دسته ای که باشند آنچه معنی دارد استبداد و سرکوب است. و با این منطق توحش و سرکوبگری است که در هر دوره از انتخابات  با اتکاء به نیروهای مزدور و سرکوبگرشان،  نه با اتکاء به حق رأی آزاد مردم انتخابات را به سرانجام رسانده و بر شدت استبداد و توحشگریشان می افزایند.

برای مردم ایران این حرکت بالنده مردم مصر تا این اندازه از اهمیت می تواند  برخوردار باشد که با درس گرفتن از آن بتوانند با استفاده از قدرت توده ای و طبقاتی خود به انتخابات کذایی جمهوری اسلامی نه گفته و بساط استبداد و دیکتاتوریش را بزیر بکشند واختیار سرنوشت خود را در دست گیرند. جمهوری اسلامی در این حرکتهای اخیر مردم مصر اخوان المسلمین را مورد انتقاد و سرزنش قرار داده بود که چرا اجازه داده اند خیلی سریع و بدون هیچ خشونت و درگیری مُرسی را عزل نموده و آنها را به حاشیه برانند. قطعا اگر جمهوری اسلامی در چنین شرایطی قرار میگرفت به  حمله و کشتار وسیع و سراسری دست میزد. همچنان که به این عمل وحشیانه در سال ٨٨ دست زد. باید به این نکته توجه داد اگر اخوان المسلمین دست به خشونت نزد به این دلیل بود که  با عدم حمایت ارتش روبرو شد و آنچنان غافلگیر شد که به آسانی نمی توانست دستور حمله به نیروهای مخالفش را صادر نماید. در این شکی هم نیست، با تضعیف اسلام سیاسی و اخوان المسلمین در منطقه جمهوری اسلامی هم احساس خطر می نماید، که چه بسا در آینده ای نه چندان دور او هم با این شرایط اسفبار روبرو گردد.
ارتش مصر بسرعت برای جلوگیری از رادیکالیزه شدن خیزش های توده ای  جایگزین مُرسی گشت، ارتش با  تجربه از حرکتی که در گذشته در فوریه ۲۰۱۱ رخ داد؛  توده های مردم و نیروی عظیمشان را مشاهده نموده  و پتانسیل آنها را می شناخت بهمین دلیل بسرعت به میدان آمد. در واقع اَلسیسی در ۳ جولای ۲۰۱۳ همان کاری را کرد که طنطاوی قبل از او در ۱۱ فوریه‌ی ۲۰۱۱ انجام داده بود؛ طنطاوی سرانجام تسلیم خواستهای توده‌های به ستم آمده شد، توده‌ هایی که سرا پا از شورِ انقلابی به میدان آمده بودند که نه تنها بساط  مبارک را بر چینند بلکه قصد شان به سر انجام رساندن یک انقلاب برای " نان و آزادی" بود. بر این مبنا و با شناختی که السیسی و حامیان مزدور او از جمله امپریالیستها از نیرو و اراده انقلابی توده های مصری  داشتند، سریع به میدان آمدند و بدون هیچ خشونتی و در کمال مسالمت آمیز در حالیکه این توهم را هم در میان عده ای از مردم مصر ایجاد نموده بودند که ارتش حامی حرکتهای مردمی است، در سرنگونیِ مُرسی مداخله کردند. در غیر این صورت اگر مداخله ارتش نبود خیزشهای توده ای  با سرنگونی مُرسی یا اخوان‌المسلمین متوقف نمی‌شد و توانایی آن را داشت و هنوز هم  از این پتانسیل بر خوردار است که با ادامه آن تا تحقق  یک انقلاب اجتماعی امر مبارزه طبقاتی را پیش ببرند.

ارتش همیشه در حکومتهای بورژوایی ارگان سرکوبگر و حامی سرمایه است. ارتش در مصر در صف دشمنان و در تقابل با نیروهای انقلابی و مردمی است؛ این ارتش به مبارک کمک کرد تا خود را از آتش انقلاب محفوظ دارد. ارتشی که در به سر کار آمدن مُرسی و به قدرت رسیدن نیروهای اخوان‌المسلمین نقش مستقیم داشت در برانداختن او هم نقش اول را داشت. بنابراین، این ارتش یک شبه تغییر سیاست نداد و راهی هم جز این نداشت،  ترس از وقوع انقلاب  باعث شد با برانداختن مُرسی از حکومت وارد عمل شود و اعلام شورای عالی نیروهای انقلاب را نماید. اما باید به یاد آورد  که همین ارتش و نیروهای نظامی بودند که مخالفین دولت مُرسی را در طول یک سال گذشته سرکوب کرده، از زنان بازداشت شده امتحان بکارت گرفته، مسیحیان و مسلمانان را به گلوله بسته و هزاران نفر را روانه شکنجه گاه ها کردند. ارتش در هر دو حالت و اقدامی که بعمل آورده است نیروی باز دارنده و دشمن انقلاب محسوب میشود و توده های مردم را از هدفشان که برای   خواستهای پایه ای "نان، آزادی وعدالت اجتماعی" مبارزه می کنند باز میدارد.

نمایند‌ه‌ گان لیبرال بورژوا در مصر با گرفتن حمایت از ارتش و نیروی عظیم جنبش توده ای برای از بین بردن سلطه‌ی ‌نماینده‌گان اسلامی استفاده کردند، و بر مسند قدرت نشستند. در این اوضاع، حکومت نظامیان و لیبرال ها برای مهار کردن خیز شهای توده ای و بر آورد کردن بخشی از خواسته های توده های مردم مجبور به گرفتن وام از نهاد های بین المللی هستند. با این عمل فقر، بیکاری و سیه روزی توده های میلیونی نه تنها حل نخواهد شد بلکه ادامه خواهد یافت. اما پاسخ توده ها به وضعیت موجودشان که در این ٣ سال اخیر طعم قدرت را با برکناری دو حکومت چشیده اند مبارزه و اعتراض است و به این سادگی از خواسته های خود دست بر نخواهند داشت. از ترس فراگیر شدن جنبش توده ای مصر بلافاصله دولت های ارتجاعی منطقه (عربستان، کویت و قطر) با ارسال مبلغ هنگفتی چیزی حدود ۱۲ میلیارد دلار به کمک حاکمان سرمایه و اقتصاد بحران زده مصر شتافتند آنها  آگاهانه این کمک را نمودند زیرا به عمق بحران و پتانسیل رادیکالیزه شدن جنبش توده ای زحمتکشان در صورت ادامه اوضاع به روال سابق واقف بوده و تصمیم دارند این پتانسیل را در نظفه خفه کنند.

توده های میلیونی مصری طی سه سال  اخیر بارها با شعار " نان، آزادی وعدالت اجتماعی" به اعتراضات و تظاهرات گسترده پرداخته اند  اما هر بار از طریق آلترناتیوهای بورژوایی با خیانت روبرو شده اند و حرکت توده ها متوقف شده است. همین چند وقت پیش، خیانت اپوزیسیون لیبرال که "جبهه‌ی نجات ملی"  آن را نمایندگی می‌کند با متوقف کردن حرکت عظیمی که آغاز شده بود مسیر اهداف انقلابی توده های مردم را منحرف نمودند. در هر مرحله از مبارزه، توده های مردم هر چند با نیروهای ارتجاعی ارتش که منجر به متوقف شدن حرکت انقلابیشان شده، روبرو شده اند و سعی شده یک آلترناتیو بورژوایی جایگزین آن شود اما با تمام ممانعتی که به عمل آمده است، این حرکتها دستاوردهای گرانبهایی برای آنها داشته است.  در حرکت اول با پی بردن به ماهیت مبارک اورا سرنگون نمودند، در مرحله دوم به حکومت مُرسی و نیروهای اخوان المسلمین که از پایگاه قوی در مصر و منطقه برخوردارند تا حدود زیادی خاتمه داده شده و ماهیت آنها برای توده های متوهم مصری افشاء شد.  و در ادامه مبارزه و مرحله بعدی بقول خود نیروهای سوسیالیست مصری مبارزه مابین نئولیبرالیسم و سوسیالیسم خواهد بود. ارتش در حال حاضر در تلاش است یک کابینه نئولیبرال را تشکیل بدهد. این یک واقعیت است بدون یک استراتژی سوسیالیستی و آلترناتیو سیاسی انقلابی خیزشهای توده ا ی نخواهد توانست در مقابل توطئه های بورژوازی از ارتش و "جبهه‌ی نجات ملی" و غیره گرفته  قد علم کند.

در عین حال مبارزه توده ای مردم مصر از آنچنان پتانسیلی برخورداراست  که توده‌های مردم دو رئیس جمهور را در مدت این سی ماه سرنگون کرده اند. بازتاب این  قدرت نیروی میلیونی معترض قطعاً بدون اعتصابات و اعتراضات کارگری گسترده نمی توانست متحقق شود.

 پس از اولین حرکتها و اعتراضات توده ای در مصر ارتش با حمایت اخوان‌المسلمین و علم کردن مُرسی مسیر انقلابی توده ها را در نطفه خفه کرد. اما این توطئه ارتش و دار و دسته  اخوان المسلمین طولی نکشید که با حضور و اعتراضات میلیونی مردم در صحنه، انتخابات پارلمانی را با شکست مواجه نمود و  در ۳۰ ژوئن مُرسی را از حکومتش بزیر کشاند. این بارهم، ارتش با حمایت از اپوزیسیونِ لیبرال بر مسند قدرت قرار گرفت. اما بدون تغییردادن شرایط  فلاکتبار مردم و کاهش در بحرانهای اقتصادی-سیاسی و اجتماعی ارتش و لیبرالها کمر به مهار خیزشهای توده ای نموده اند و می خواهند با اعمال قدرت بزور سر نیزه حکومت سرمایه را احیاء نمایند. بخش وسیعی از توده های مردم مصر بر این آگاه هستند که از ماهیت سرکوبگرانه ارتش و لیبرالها خارج است که بتوانند حتی بخشی از خواسته های مردم را برآورده نمایند، و خوب می دانند همین ارتش بود که با حمایت از مُرسی امتحان خود را یکبار پس داده است این بار هم در ائتلاف با لیبرالها خیلی سریع برای توده های مردم ماهیتش افشاء خواهد شد.

در چند هفته گذشته موج اعتراضات طرفداران مُرسی با حمایت مستقیم نیروهای اخوان المسلمین که به درگیری با نیروهای ارتش ختم شده، فضایی از کشتار و خونریزی را بهمراه خود  داشته است. اما آنچه مسلم است، جنگ قدرت بین دونیروی ارتجاعی ارتش و نیروهای امنیت دولت مصر و اخوان مسلمین تنها هدف نیست،  مهمترین هدفی که هر دو دنبال می کنند درهم کوبیدن تدوام حرکتهای انقلابی است . تا زمانی که مُرسی می‌توانست جنبش توده‌ها را متوقف و باز دارد، ژنرال‌های ارتش راضی بودند عقب نشینی کنند چرا که‌ قدرت و ثروت و منافعشان حفظ می‌شد. زمانیکه اخوان دیگر نمی‌توانست جلو جنبش توده‌ها را بگیرد، و خیزشهای توده ای تا جایی پیش رفت که خطر سرنگونی کل دولت سرمایه داری مصر را تهدید میکرد، ژنرال‌ها از فرصت استفاده کردند تا با ضربه ‌وارد کردن بر اخوان نه تنها انقلاب را مهار کنند بلکه هم  بتوانند به درجه ای از حمایت مردمی برسند.

شرایطی که امروز بر جامعه مصر حاکم است به هیچ عنوان مطلوب امپریالیستها نیست. دول امپریالیستی و بویژه آمریکا می‌خواستند از طریق مسالمت آمیز هر دو طرف نیروی ارتجاعی ارتش و اخوان المسلمین را به سوی نوعی معامله سوق دهند. ماهیتاً، هر دو طرف تا بحال گوش بفرمان دستورات امپریالیسم آمریکا بوده اند و از آن پشتیبانی کرده‌اند و سیاست‌های اقتصادی سرمایه‌دارانه را پیش برده‌اند. اما ژنرال‌های ارتش خیلی قاطعانه اعلام کردند، بست‌نشینی‌های نیرو های اخوان المسلین را جمع می‌کنند. سرکوب وحشیانه‌ی بست‌نشینی‌های اخوان المسلمین به دست نیروهای امنیتی مشابه همان چیزی بود که میلیونها نفر از مردم، بخصوص کارگران و جوانان انقلابی، قبلا با آن روبرو بوده‌اند. در گذشته، در حال و پس از سقوط مبارک، این را نمی‌توان از نظر دور داشت. بر همگان روشن است که هر وقت ارتش اراده کند، و بخواهد بر اوضاع مسلط شود و زمام امور را بدست بگیرد، توده های انقلابی راهم به بدترین شکل ممکن سرکوب خواهد نمود.

تا کنون ارتجاعی ترین حکومتها در مصر از طریق ارتش حمایت شده و بهمین دلیل خود ارتش هنوز پایگاه اصلی ارتجاع در مصر است و بخش‌های بزرگی از اقتصاد را نیز در کنترل خود دارد. ارتش و نیروهای امنیتی یک بخش مهم از ستون فقرات نظام سرمایه‌داری مصر را تشکیل می دهند. از زمان سرنگونی مُرسی به بعد، ارتش مورد توجه و استفاده قرار گرفته تا مبارزات کارگری و مردمی سرکوب شود. دخالتگری ارتش در اعتصاب شرکت فولاد سوئز و دستگیری دو کارگر مبارز در این شرکت به جرم "تحریک به اعتصاب" گواه بر این امر است. ارتش و نیروهای اخوان المسلمین همانطور هم در بالا اشاره شد دو سوی ارتجاع و ضد انقلاب هستند در ضمن ضدیت با هم، اما هر دو با یک منفعت مشترک در سرکوب خیزشهای انقلابی با هم توافق دارند و یکسان عمل می کنند.

ازیک سوی، عناصر بورژوایی، ژنرال‌ها و امپریالیست‌ها در حال تحرکند تا دستاروردهای انقلابی توده‌ها را ساقط کنند.از سوی دیگر، ارتجاعیون اسلامی خیزشی ضد انقلابی سازمان می‌دهند که کشور را تهدید به جنگ داخلی می‌کند. ماهیت ارتجاعی اخوان مسلمین با یک سال حضور در دولت به کلی افشاء شده است. توهمات توده های مردم  به این عوام فریبی که اخوان می‌تواند شرایط مادی را برای اکثریت فقرا و کارگران بهبود بخشد ریخته است. اما اخوان مسلمین همچنان نفوذ اجتماعی ما بین اقشاری از جامعه دارد، گرچه به شدت ضعیف‌تر از گذشته شده است، بخصوص میان خرده‌بورژوازی، و عقب‌مانده‌ترین توده های دهقانی و کارگری. اما این احتمال موجود است اخوان المسلمین با استفاده از این فضای کشتار و حملات شدید ارتش از احساسات مردم و نیرو هایش استفاده نموده و با بسیج آنها تا حدودی موفق شود پایگاه ارتجاعی و ضد انقلابی خود را بازسازی نماید و از این طریق اهرم فشار خود را بر جنبش توده ای بگذارد و مانع حرکت آن بشود.

واقعیت موجود در جامعه مصر این است که کارگران و نیرو های انقلابی  به اندازه‌ی کافی سازمان‌یافته و از آگاهی طبقاتی برخوردار نیستند. این‌را باید اعتراف کرد پتانسیل مبارزاتی در دستان میلیونها نفر از مردمی است که بیشتر آنها کارگران و زحمتکشان و جوانان اند، اما بورژوازی عملا با استراتژی، آماده ‌تر و سازمان یافته تر از آنها حرکت می کند. این برای مصر امروز واقعیتی دردناک است و لازمه اش این است که صریحا و علنا توده ها به خود بیایند و به این امر آگاه شوند که  در دو موقعیت بزرگ تاریخی که آنها با مبارزات خود بدست آوردند،  نتواستند قدرت را بدست بگیرند و علتش هم  عدم سازمان‌یافتگی و نداشتن استراتژی بود.

این را هم نباید از نظر دور داشت،  که کارگران و جوانان مصر به سرعت در پروسه تغییر و تحول انقلابی درسهای گرانبهایی آموخته و می‌آموزند. در این راستا است، که خیزش توده ای ماه ژوئن بسیار وسیع‌تر، عمیق‌تر و سریع‌تر و آگاهانه‌تر از خیزش توده ای دور اول بود که دو سال و نیم پیش بوقوع پیوست.

خطری که به احتمال زیاد در هفته‌‌ها و ماه‌های آتی حرکت انقلابی توده های مردم را تهدید خواهد نمود، این است که موجِ سرکوب اخوان‌المسلمین و جنبش اسلامی توسط لیبرال‌ها و ارتش جامعه مصر را تحت الشعاع قرار داده و نیروهای امنیتی از جمله ارتش و پلیس به بهانه حفظ امنیت  در ضمن اینکه حرکتهای اعتراضی اخوان المسلمینها را سرکوب می نمایند، و با استفاده از این جو  و به این بهانه حرکت اعتراضی توده های مردم و جنبش کارگری را هم مورد تعرض و سرکوب قرار دهند. در واقع  می توان بصراحت گفت، حرکتهای انقلابی کارگران و نیرو های انقلابی در بین دولبه تیز سرکوب نیروهای ارتجاعی اخوانی و ارتش قرار دارد. بنابراین، وظیفه مهمی که در این شرایط بحرانی پیش پای نیروهای سوسیالیست و انقلابی و جنبش کارگری مصر گذاشته میشود این است که در مقابل هر نوع خشونت و اعمال سرکوب مستقیم در رابطه با نیروهای انقلابی ایستادگی و افشاءگری نمایند. در واقع ارتش و نیروهای سرکوبگر با اعمال خشونت و سرکوب نیروهای اخوانی این پیام را می دهند اگر جنبش  کارگری و یا سوسیالیستها هم به مبارزه ادامه دهند دقیقا به وضعیت اسلام گراها دچار خواهند شد.

اما این سوال پیش می آید که جنبش کارگری و سوسیالیستها و نیروهای انقلابی چگونه می توانند توطئه های ارتش و لیبرالها و نیرو های اخوان المسلمین  را خنثی نموده و در پیشبرد خیزشهای توده ای و خواسته های انقلابیشان نقش ایفاء نمایند. شکی نیست که در عصر سرمایه­داری، طبقه­ی کارگر به عنوان تنها و آخرین طبقه­ی رهایی­بخش خود و کل جامعه در بدو ورود به میدان مبارزه طبقاتی حرف اول را میزند و قادر است با استفاده از شیوه­های مختلف مبارزاتی که مهمترین آن متشکل شدن و سازمان دادن خود و دیگر جنبشهای اجتماعی است به مبارزه ای پیگیر و خستگی ناپذیر ادامه دهد.
حضور مستمر توده­های میلیونی معترض در خیابانهای مصر و فلج کردن شریان­های اقتصادی- سیاسی دولت سرمایه زمانی می­تواند موثر واقع شود که پشتوانه­ی آن یک اعتصاب وسیع و فراگیر کارگری در مراکز اصلی تولیدی و صنعتی باشد. ناگفته نماند سرنگون نمودن دو رئیس جمهور بدون دخالت مستقیم طبقه کارگر مصر و اعتصابات آن امکانپذیر نبود. در این شکی نیست که در طول تمام خیزشهای توده ای رادیکالیزم جنبش تقویت شده و سوسیالیستها با آموختن درسهای گرانبهایی از مبارزه توده ای برای مرحله بعدی با اعتماد به نفس و تجارب بیشتری در سازماندهی توده ها حضور یافته اند. به این ترتیب درک این نکته که اگر سازماندهی و اعتصابات کارگری پشتوانه­ی رشد جنبش، تعمیق و رادیکالیزاسیون انقلاب مردم مصر قرار نگیرد، سخن گفتن از انقلاب، بیهوده است. انقلاب یک دگرگونی عمیق در ساختارهای اقتصادی و سیاسی جامعه است. انقلاب در عصر سرمایه­داری، تنها زمانی متحقق میشود که طبقه کارگر با تعرض به بنیانهای اقتصادی سرمایه داری و دگرگون نمودن دولت بورژوایی به قدرت  برسد. انقلاب بدون رهبری طبقه کارگر به پیروزی نخواهد رسید. تنها در رسالت تاریخی این طبقه است که می تواند انتقال سیاسی را طی یک دگرگونی بنیادی از بورژوازی به طبقه کارگرممکن سازد. پیشبرد انقلاب مستلزم مکانیزمها و ابزاری است که بتواند در تقابل با توطئه ها و سرکوبهای بورژوازی توده ها را سازمان بدهد. بهمین دلیل است که تمام پروسه­ی انقلاب می­باید از سوی یک تشکیلات منسجم توده­یی که نفوذ عمیق و گسترده­یی در طبقه­ی کارگرداشته باشد و بتواند در هر مرحله از انقلاب کارگران و زحمتکشان را سازماندهی نماید هدایت شود. در شرایط امروز مصر با باز شدن فضای سیاسی و حتی جنگی که امروز بر آن حاکم است، این امکان برای سوسیالیستها و فعالان سوسیالیست کارگری بوجود آمده است که با متشکل کردن خود و کارگران بویژه ایجاد شوراهای کارگری نه تنها هدایت و رهبری مبارزه را بر عهده بگیرند بلکه با نمایش قدرت طبقاتی خود در کنترل بر مراکز کارگری دو سوی ضد انقلاب و دشمن طبقاتی را وادار به عقب نشینی نمایند. 

اگوست 2013 

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب سحر صبا در سایت پژواک ایران 

*سیاستهای توطئه گرانه مزدوران تحت نام " دانشجویان عدالتخواه " در اعتراضات کارگران هفت‌ تپه را افشاء نمائیم!  [2021 Aug] 
* بمناسبت سالگرد مرگ مارکس در مارس ۱۸۸۳   [2021 Mar] 
*خشونت، نظام طبقاتی و مالکیت خصوصی  [2020 Nov] 
* نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی و اعدامها!  به مناسبت ۱۰ اکتبر روز جهانی مبارزه علیه اعدام [2020 Oct] 
*مذاکره با جمهوری اسلامی، خیانت آشکار ناسیونالیستها   [2019 Jul] 
*نئولیبرالیسم و خصوصی سازیها  [2019 May] 
*سوسیالیسم و رهایی زن ‏(بمناسبت ۸ مارس روز جهانی زن)‏   [2019 Mar] 
*اعتصاب سندیکای نیشکر هفت تپه و زنان کارگر!‏  [2018 Dec] 
*طبقه کارگر و دستمزدها  [2016 Apr] 
*نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی و اعدامها!  [2015 Oct] 
*تاریخچه مبارزاتی زنان کارگر جهان و ایران (قسمت چهارم)  [2015 Apr] 
*تاریخچه مبارزه زنان کارگر جهان و ایران (قسمت دوم)  [2014 Dec] 
*طرح«آمران به معروف و نهی از منکر» جنایت سازمان یافته دولتی برعلیه زنان!  [2014 Dec] 
*تاریخچه مبارزه زنان کارگر جهان و ایران  [2014 Oct] 
*لغو کار مزدی کودکان در گرو برپائی نظام سوسیالیستی است!  [2014 Jul] 
*سوسیالیسم و رهایی زنان  [2014 May] 
*قتلهای ناموسی، قربانیان خاموش نظام طبقاتی  [2014 Apr] 
*لغو خشونت علیه زنان در گرو مبارزه طبقاتی و محو مناسبات سرمایه داری است!  [2014 Feb] 
*کارگران و نقش صندوقهای همبستگی مالی!   [2014 Feb] 
*خاورمیانه در محاصره جنگ افروزی دیکتاتورهای داخلی و رقابت تجاوزگران امپریالیستی  [2013 Dec] 
*انقلاب مصر مابین دو سوی ارتجاع!  [2013 Oct] 
*خشونت بر زنان و راه مبارزه با آن  [2013 Apr] 
*در پاسخ به کدام استراتژی ؟ «دررابطه با اتحاد عمل و همکاری مشترک سازمانها و احزاب چپ» [2013 Mar] 
*منشاء ستم جنسی و طبقاتی زنان  [2008 Mar]