نامه ای سرگشاده ی به آقای جنتی + سنفونی شماره ی پنج
پ. مهرکوهی
به هر رو، آن چه مرا وادار به نوشتن این نامه ساخت آگاهی یافتن از این مهم بود که در نظام مقدس گوش های شنوایی هست و هنوز راه برای دکان اصلاح طلب بازی باز است! خب، سفره ای است که افتاده، چه بهتر که همه ی آقایان بخورند. اگر دار و دسته های اصلاح طلب نمک ناشناسی نکنند چه کم از مردم نازنین ِ لبنان در حق بخور، بخور دارند؟ آن ها هم نوش ِ جان اشان!
{در این جا از برادران افتابه به دست در درگاه آقای جنتی خواهشمندم که بخش هایی از موومان یکم ِ سنفونی شماره ی پنج بتهون را برای ایشان پخش کنند!}
چند روزی پس از انتقاد ِ من از آقای مطهری برای اینکه او با یک هل من مبارزجویی و همآورد خواهی ی زشت به آقای جلیلی بی احترامی کرد، هم سدا و سیما و هم یکی از آقایان نماینده گان مطلب را قاپیدند و به حساب ِ کشف خودشان کالب زدند. خب، در کشور ما همه جور دزدی برای آقایان اصحاب قدرت حلال است. این که دزدی به حساب نمی آید. نوش جان تان! ما ١٤٠٠ سال است که داریم توان همه ی خریت های خود و پدرانمان را می دهیم.
{در این جا دوست دارم برای خودم و زنده گانی باخته گانی مانند خودم، نشانی ی یک گزارش ثبیت شده در یوتیوپ را برایتان بگذارم تا ناآگاهان بدانند چرا شمایان مردم دردمند شهرهای جنگزده ی ما و در کُل ما ایرانیان را آدم حساب نمی کنید. و پس، از این پس آن کس که شرف دارد حساب خود از شمایان سوا کند:
http://www.youtube.com/watch?v=7BQjEzZzfrg
دل آسوده ام که حضرت عالی به پاره ای نارسایی ها و دشواری ها، که اصحاب رسانه ای فتنه می کوشند برای نظام پدید آورند، آگاهی دارید ولی وقت رسیده گی کم. مهم ترین موضوعی که در این دور انتخابات دل مرا پُرخون کرده حرف های گیج کننده ای است که بر زبان یکی از نامزدهای انتخابات آمده. ایشان در نخستین شو ِ انتخاباتی اش که از سیما پخش شد با آبروی نظام کُلی بازی کرد و کسی هم چیزی نگفت و اعتراضی هم نشد. در شگفتم چه گونه آق عزت متوجه این گندکاری نشد؟ شاید آق عزت در حال معراج و چرت بوده و رشته ی کارها از دست اش در رفته بوده است. الله اعلم!
رسانه های معاند و ضدانقلاب آوازه داده اند که سخنان آن نامزد سانسور شده است. چه سانسوری؟ بدبختی ی نظام در این است که سانسورچی ها دست و دلبازند و خیلی کمتر از آنچه که باید سانسور می کنند. انشاء الله پس از انتخابات این مشکل حل خواهد شد!
مدعی در نخستین برنامه ی تبلیغاتی اش می گوید: «در پایان صحبتهام با ملت ایران عهد می بندم که حق آن ها را به آن ها برگردانم، حق بانوان، حق کشاورزان، حق کارگران، حق جوانان عزیز و برومند کشور، معلمین، بازنشستگان مظلوم و محروم ما. امیدوار هستم که به فضل پروردگار متعال همان عهدی که رسول خدا با جوانمردان مکه قبل از نبوت ایشون بستند از حق مردم دفاع کنند، ما هم چون ولكم في رسول الله اسوة حسنة هستیم، به دنبال ایشان هستیم. منم عهد می بندم با شما ملت عزیز ایران که حق شما را به شما برگردانیم، چه از ناحیه ی دولت و حکومت، چه از ناحیه جامعه و چه از ناحیه ی خودتون، که بتونیم اونها را عملیاتی کنیم.....».
این همه تأکید این آقا در برگرداندن حق به چه معناست؟ اگر کسی از مردم ایران بخواهد حق خود را ناحق کند، همچنان که این مردم در ١٤٠٠ سال گذشته کرده اند، به این آقا چه ربطی دارد؟
{ در این جا از برادران افتابه به دست در درگاه خواهشمند است که چون وقت تنگ است یک راست بروند سر ِ موومان چهاروم از سنفونی شماره ی پنج بتهون و بخش پایانی را برای آقای جنتی پخش کنند!}
آیا این درست است از سیمایی که با پول ِ «بیت الحال» و از گوشت و خون مردم ایران پروار شده، همان تبلیغ ِ دشمنان نظام پخش شود؟ کسی جلودار این آقا نیست یا اینکه آق عزت در چُرت است و باز هم منتظرند تا آدم هایی مانند من کشف کنند و ایشا بقاپند؟
در شگفتم که اندیشمند و زبانشناسی چون حضرت عالی چه گونه پروانه می دهد که با لسان ِ انقلاب بازی های ددمشننننه بشود و کسی که دستور زبان اش از شاگرد وردست ها در میدان های تره بار هم ضعیف تر است تأیید صلاحیت شود؟ این درست است که در روزهای پایانی ی این دوره از بازی ها بر و بچه های سیگارفروش را بفرستد برای تیغ زدن به دوستداران آن نازیین ِ پیشانی داغ کرده؟ باور بفرمایید اگر آن کلاه قیصریی که می گفت: « رییس جمهور باید خوش تیپ باشه» را تأیید صلاحیت می کردید زیان اش کمتر از این آقاو احمدی نژاد بود. آن کلاه قیصری دستکم دستور ِ زبان ِ لاتی خود را خوب می شناخت.
تأیید صلاحیت این آقآ کمی بودار است و من این را از چشم شما می بینم. در شگفتم زمانی که گردن ِ کلفت ِ اکبر شاه را زده اید، چرا از زدن شاخه هایش خودداری فرمودید؟ من برای ثبت در تاریخ این گفتم، زیرا دارم آهسته، آهسته به شخص حضرت عالی هم مشکوک می شوم. امیدوارم رفتار خود را درست کنید تا ناچار نشوند پس از این انتخابات شما را در سرانه پیری ات با اردنگ از خانه ی قدرت بیرون کنند! پ . مهرکوه
منبع:پژواک ایران