در نقد ِ گونه ای از سیاست و "بی بصیرتی" ی فراگیر
پ. مهرکوهی
گاه سیاست ِ درست کناره گیری از میدان ِ اصلی سیاست و واپس نشینی در برابر آن شارلاتان های سیاسی یی است که میدان ِ سیاست را پر کرده اند. به دلبری های یک یار ِ بی آبرو تن دادن بیش از آنکه عیشی پدید آورَد به مانَک ( معنی) ی تن دادن به بی آبرویی و شکست است.
سال ها پیش، پس از آن که آقای یاسر عرفات، رهبر آن زمانی ی پلستینی ها، به همراه ِ دو سیاست پیشه ی برجسته ی اسراییلی به جایزه ی صلح نوبل دست یافت سفری به کشور ِ اردن کرد. در آن جا در یک گفت و گو با یکی از رسانه های دولتی ی اردن بی پرده گفت که سازمان و دستگاه ِ ترور او تا دست یافتن ِ پلستینیان به خواسته هایشان از ترور ورزی دست بر نخواهد داشت. ولی این سخن او بازتاب ِ گسترده ی رسانه ای پیدا نکرد و از جنجالی که سخنان او می توانست در رسانه های جهان ِ غرب و به خطر افکندن ِ برنامه ها و کوشش های صلح خواهانه پدید آورد جلوگیری شد. چند گاهی گذشت و خشونت ها و بمب گزاری ها گروه های پلستینی و کشتار ِ مردم ِ کوچه و بازار در اسراییل آغازی دوباره گرفت و مردم ِ پلستین را از دست یافتن به آشتی و صلح با اسراییلیان باز ذاشت و چشم انداز ِ صلح میان ِ دو مردم را بیش از پیش کور کرد. درست یا نادرست، مردم ِ اسراییل چنین دریافتند که آقای عرفات هنوز به باور ِ کهنه و دیرپای خویش، آرزوی به دریا ریختن ِ آخرین یهودی، پای بند است. از سوی دیگر پلستینیان ِ صلح دوست که به سیاست های خشونت پرورانه ی عرفات و دیگر دزدان هم دست اش باور نداشتند به زودی از میدان سیاست به بیرون پرتاب شدند.* در آن هنگام یک جوک میان صلح دوستان ِ پلستینی دهان به دهان می گشت. گفته می شد که پس از آمدن ِ عرفات به خاک ِ پلستین دندان پزشکان ِ آن سرزمین همه ورشکست شدند، زیرا دیگر کسی حتا در نزد ِ دندان پرشک هم جرأت دهان باز کردن را به خود نمی داد! بمب گزاری ها به شمار زیادی از مردم ِ کوچه و بازار کشته گرفت و همپای کشته گان ِ آن سال یک صلح ِ شاید دست یافتنی هم قربانی شد. دیگر کالای اسراییلی های صلح خواهی را که از پدید آمدن یک کشور ِ پلستینی پشتیبانی ی آشکار می کردند خریداری نداشت. تا بیست سال ِ پیش جنبشی را که یک ایرانی زاده ی اسراییلی به همراهی گروهی از برجسته ترین اندیشه ورزان اسراییلی پدید آورده بود و نام ِ «صلح اکنون» را بر آن نهاده شده بود هودارانی روزافزون می یافت و خواست ِ آن جنبش که صلح در برابر ِ پس دادن ِ سر زمین های پلستینی را پیش نهاد می کرد برای شمار روزافزونی از اسرابیلی ها دلپذیر جلوه می نمود. ولی ترور ها و آدم کشی های دار و دسته های جنگ پرست ِ پلستینی بزرگترین یاری را به از میدان به در کردن ِ صلح دوستان در هر دو سوی درگیری یاری رسانید و گروه های راست گرای اسراییلی که به هیچ رو خواستار ِ صلح نمی باشند را همه کاره ی میدان سیاست ِ اسراییل گردانید. ناتانیاهو، نخست وزیر ِ دست راستی ی اسراییل، که اسراییلی ها «بی بی» سدایش** می زنند، نه برنامه ای برای صلح با پلستینیان دارد و نه کشش و علاقه ای. اکنون سال ها است که چپ گرایان اسراییلی ی خواستار گفت و گوی رو در رو با پلستینیان بر سر ِ یک صلح دادگرانه و پایدار تابو شکنی کرده و می کنند و از صلح به قیمت ِ واگذاری ی شهرک های یهودی و باز پس دادن ِ زمین های اشعالی سخن می گویند. ولی کنار نهاده شدن اشان از پهنه ی اصلی سیاسی در اسراییل آنان را در جایگاه ِ تماشاچیان ِ سیاست های "اصول گرایانانه" ی دست راستی ها نشانده است، تماشاچیانی که در بده و بستان های سیاسی گاهی نقش هایی کوچک به آنان واگذار می شود تا از سیاهی ی لشکر بودن خود شاد شوند. هر گاه که دست راستی های اسراییل زیر فشار ِ جهانی تن به گقت و گو داده اند تنها با خواست ِ درونی ی به شکست کشانیدن ِ گفت و گو ها بوده که آنرا پذیرا گشته اند، زیرا بازنده ی شکست ِ هر دور ِ از گفت و گوها باهمآدها و سازمان های چپ گرای اسراییلی یی بوده اند که کوشش هاشان برای صلح در یک روند ِ بی هوده ی پر از بی اطمینانی نقشی یافته است در حد ِ چرخ ِ پنجم ِ گاری. این بازی بارها و بارها تکرار شده است و مردم اسراییل را دلسرد از گفت و گو ها کرده است و دست راستی های اسراییل بیشترین بهره را از آن برده و بر سر ِ قدرت مانده اند. آقای «بی بی» و حزب اش توانسته اند در مردم ِ اسراییل این باور را پرورش دادهند که چپگرایی یعنی "بی بصیرتی"! همیشه چنین است، در هر کجای جهان که میدانی برای یکه سواری فراهم باشد. در ایران ِ خودمان هم "بی بصیرت" های سیاسی پیوسته کار دست ِ مردم داده اند و می دهند، تنها به این امید که کاری به آنان واگذار شود وآنان هم از خوان ِ قدرت سهمی ببرند و منتی بر سر ِ مردم بگذارند. در کشور ما کار ها به کام نیست و خرابی دیرینه دارد. بازی ی هر نقشی پذیرفتنی است، از چرخ ِ پنجم و ششم شدن ِ گاری تا لو دادن ِ یاران ِ دیروزین. بازی برای بازی سرگرمی ی خوبی است، آدمی را از اندیشیدن به گذر ِ عمر باز می دارد. نوروزتان پیروز!
پ. مهرکوهی
*
آقای یاسر عرفات زمانی که توانست به خاک ِ پلستین پای بگذارد اندوخته ای نداشت. هیچ نشانی هم در دست نیست که مرده ریگی از پدر و مادر اش به او رسیده باشد. ده سال پس از آن ، در روزی که رفت، دارای یک و نیم میلیارد دلار سرمایه و اندوخته بود که برای یگانه دختر اش و هم سراش یادگار بگذاشت.
**
سدا واژه ای پارسی است و نوشتن آن با «ص» عربی درست نیست. این به ما ربطی ندارد که آقای "علامه" محمد ِ قزوینی خوش می داشت که حتا واژه ی تهران را "طهران" بنویسد و کسی هم دل نمی کرد که به آن فرزانه بگوید: «هالو! خر ات به چند؟». امروز این خویشکاری ی همه ی ایران دوستان است که از دوران ِ تازی پرستی ی نا به کارانی خرقه بخشی که ما را به تباهی کشانیدند برگذرند. درست نوشتن ِ پارسی یکی ازنخستین گام ها در راه ِ سرفرازی ی همه ی ایرانیان در یک فردای ایرانی است
منبع:پژواک ایران