PEZHVAKEIRAN.COM در پاسخ به کدام استراتژی ؟
 

در پاسخ به کدام استراتژی ؟
«دررابطه با اتحاد عمل و همکاری مشترک سازمانها و احزاب چپ» 

سحر صبا

 
در طی چند ماه گذشته " احزاب و سازمان ها و نهادهای چپ ” نشستی در شهر کلن آلمان برگزار نمودند.  اطلاعیۀ این نشست که با عنوان تلاش برای شکل دادن به یک بدیل سوسیالیستی است سعی می نماید  ضرورت این اتحاد را با ذکر دلایلی بیان نماید. هر چند متن نوشته شده  بیشتر شکل کلی گویی و شعاری دارد و بطور مشخص به اهداف و استراتژیی که این وحدت پیش روی خود می گذارد اشاره نمی کند اما  تلاش میشود قسمتهایی از آن را مورد بحث و بررسی قرار داد. 1.(به متن کامل اطلاعیه در پاورقی مراجعه شود(
در بخشی از اطلاعیه به این اشاره میشود که: " کمونیستهای ایران خود را موظف میدانند به این اوضاع پیچیده پاسخ دهند و در مورد مشخص اوضاع ایران راه حل انقلابی و کارگری را به میدان آورند.(1)
اینکه در اوضاع بحران زده جامعه ایران نیروهای چپ و کمونیست به دنبال راه و آلترناتیوی هستند که بتواند پاسخگوی این اوضاع باشد نه تنها جای تعجب نیست بلکه این بطور روتین در دستور کار مبارزاتی این چپ بوده است. تا جایی که مشخص است، نیروی اپوزیسیون چپ ایران اولین بار نیست که برای اتحاد عمل تلاش می نماید، اماهر بار ناتوان تر از گذشته از پاسخ دادن به معضلاتی که با آن روبرو است، نا موفق به اتحاد عملش خاتمه داده است. امروز در شرایطی یکبار دیگر به این اتحاد عمل دست میزند که نه تنها نتوانسته به یک جمعبندی ازعدم موفقیت اتحادهایی که در گذشته انجام گرفته برسد، بلکه دوباره به این ضرورت رسیده که به این اتحاد عمل دست بزند و این بار هم امر سرنگونی جمهوری اسلامی را در دستور کار خود قرار بدهد، و به این نیت که یک جامعه آزاد و عاری از ستم و استثمار را ایجاد نماید.
سوال این است ، این چپ اهداف و استراتژیک خود را در امر سرنگونی جمهوری اسلامی و شکل دادن به یک آلترناتیو سوسیالیستی چگونه تعریف می کند؟ چه امر و منفعتی در این حرکت نهفته که احزاب وسازمانها، گروه ها وشخصیتهای مختلف با افق و سیاست متفاوت بدون در نظر گرفتن طبقات و جنبشها و گرایشات موجود در آن در شکل یک اپوزیسیون چپ میخواهند به راه حلهای سوسیالیستی دست یابند. در اطلاعیه این نشست در این باب توضیحی داده نمیشود. بنظر میرسد سیاستها و حرکتهای عینی این چپ در طول این سه دهه این اطلاعیه را از این توضیح بی نیاز می نماید.
با توجه به وضعیت درونی این چپ است که اطلاعیه این نشست در باب چگونگی این اهداف و استراتژیک سخنی بمیان نمی آورد و با بیان عباراتی کلی که برای هیچ خواننده ای تازگی ندارد از اصل قضیه چشم می پوشد. بنابراین، لازم است از سطح این اطلاعیه فراتر رفته و برای مستدل نمودن بحث، به نوشته ها و نظرات تعدادی از نیروهای طرفدار و شرکت کننده این اتحاد عمل پرداخته شود. ناگفته نماند کل نیروهای معتقد به این اتحاد ضمن اینکه اختلافاتی از نظر سیاسی و گرایشی با هم دارند، اما همانطور که خود مدعی هستند اشتراکاتی هم باهم دارند. در واقع این نوشته هم سعی می کند بیشتر اشتراکات را مد نظر قرار دهد.   
مدافعان این اتحاد عمل بر ضرورتها تاکید می نمایند، آنها نگرشی یکسان در چگونگی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی دارند. و در ضمن در تلاشند " آلترناتیویی شکل بگیرد که در فردای تحولات سیاسی در ایران بتواند به امر قدرت گیری طبقه کارگر و برقراری یک بدیل چپ و رادیکال در تقابل با آلترنایتو سازی های از بالای جهان سرمایه داری کمک کند."
اینکه نیروهای چپ شرکت کننده در اتحاد عمل کلن به این ضرورت رسیده اند که رژیم جمهوری اسلامی سرنگون شود و با یک نگرش واحد به این مسئله می نگرند کشف جدیدی از طرف این چپ نیست، باید گفت، این هم خواست میلیونها کارگر و مردم زحمتکش است که سالها است با شدیدترین فشارها، فلاکت و بی حرمتی از جانب این رژیم دست بگریبانند. سرنگونی را نمیشود با دادن شعار عملی نمود. سرنگونی هر رژیم بورژوایی مستلزم پیش شرطها و شرایط انقلابی است بدون برسمیت شناختن این پیشرطها و این شرایط نمی توان از سرنگونی سخن بمیان آورد. فراهم شدن چنین شرایطی بستگی به درجه ای از میزان سازماندهی طبقه کارگر و نیروهای سوسیالیست و انقلابی دارد. اگر با درکی غیر از این درک که طبقه کارگر سازمانیافته ایی در میدان نیست، که حرف اول را بزند، طالب سرنگونی شد، نباید انتظار داشت که تغییر و تحولاتی که در این زمینه بوقوع خواهد پیوست شرایط انقلابی و یا تداوم انقلاب را تضمین می نماید. امکان دارد رژیم حاکم سرمایه داری تحت شرایط ویژه و حتی طغیانها و شورشهایی سرنگون شود، اما باید احتمال این را هم داد که در تدوام آن هر زد و بند بورژوایی و رفرمیستی بوقوع بپیوندد. کما اینکه امروزه در کشورهایی مانند مصر و تونس ..... شاهد آن هستیم، در نبود طبقه کارگر متشکل در میدان نه تنها یک دولت ارتجاعی مانند مرسی زمام امور را بدست گرفت، اکنون که توده های زحمتکش مردم می خواهند او را کنار بزنند عدم یک آلترناتیو انقلابی درغیاب طبقه کارگر متشکل باعث شده، توده های عصیان زده آن جامعه در پراکندگی و سردرگمی بسر ببرند. در جنگ و جدال طبقاتی موجود بین دوطبقه کارگر و سرمایه دار، زمانی می توان از سرنگونی و شرایط انقلابی سخن بمیان آورد که طبقه کارگر متشکل و آگاه در میدان باشد و در فردای هر تغییر و تحولی در جامعه بتواند زمام امور را در دست بگیرد. نیروهای سوسیالیست و کمونیست در واقع بعنوان جزئی و در همراهی با این طبقه است که می توانند موثر واقع شده و نقش بازی نمایند. هر چند مورد "سرنگونی طلبی" در میان چپ غیر کارگری ایران خواست جدیدی نیست این چپ سالها است این را به عناوین متفاوت شعار می دهد و یدک می کشد، تا کنون هم بدرجه ای نتوانسته پیش شرطهای متحقق شدن آن را فراهم نماید. سوال از نیروهای این اتحاد عمل این است ؟ شما خواهان کدام سرنگونی هستید، سرنگونی که چپ غیرکارگری ادعایش را دارد یا سرنگونی که باید توسط طبقه کارگر متشکل و سازمانده متحقق شود. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی با گرد آمدن تعدادی نیروی چپ از سازمانها و احزاب مختلف تحت نام اتحاد عمل سیاسی، حتی در صورت داشتن آلترناتیو و پلاتفرم عملی شدن آن بدور از ذهن و واقعیت است. این تنها نظر من به عنوان یک سوسیالیست نیست و نمی باشد، اگر تاریخ سه دهه این چپ را مروری بنماییم گواه این امر است. اگر بعنوان یک سوسیالیست بر این امر معتقدیم که این وظیفه خطیر برعهده طبقه کارگر متشکل و آگاه است. از نظر تاریخی تنها این طبقه است که با متحدینش قادر است به میدان بیاید و فرمان انقلاب را صادر کند، نه تنها این توان را دارد به سرنگونی رژیم بورژوایی خاتمه دهد بلکه برای تصرف قدرت سیاسی هم بجنگد. امروزه، با توجه به وضعیت جنبش کارگری و پراکندگی که در صفوف طبقه کارگر موجود است و بویژه در طی بیش از سه دهه بی آلترناتیوی نیروهای چپ، و بی وظیفه نمودن خود در امر یاری رساندن به متشکل شدن کارگران، امر سرنگونی که با نقش مستقیم و رهبری طبقه کارگر انجام پذیرد ضعیف خواهد بود.
" مورد دیگری که به عنوان ضعف یا کاستی از طرف نیروهای شرکت کننده در این اتحاد عمل عنوان میشود. و اساس اتحادها، ائتلاف ها، همکاری های عملی در چارچوب این اتحاد را بر سه اصل اساسی تعریف کرده اند این است که: اول، احساس مسئوليت در مورد سرنوشت جنبش های توده ای و حرکت های مبارزاتی و ضرورت به پيروزی رساندن آنها. دوم، کمک به تقويت گرايش سوسياليستی در جنبش کارگری و ديگر جنبش های پيشرو در سطح جامعه و سوم  مدنظر قراردادن توازن قوای واقعی سياسی و طبقاتی در هر مقطع و اتخاذ سياست و تاکتيک متناسب با آن."
نقد بر سه اصلی که در چارچوب این اتحاد عمل می خواهد پیش برده شود این است که: ایشان در اصل اول، براین نظراند که نیروهای چپ در مورد سرنوشت جنبشهای توده ای و حرکتهای مبارزاتی و ضرورت به پیروزی رساندن آنها باید احساس مسئولیت نمایند. اما سوال از شرکت کنندگان در این گردهمایی این است ایشان بر آنچه امروز به آن اعتقاد دارند در گذشته فرصتش پیش آمد انجام ندادند. تعدادی از احزاب و جریانات چپ زمانیکه جنبش توده ای در سال 1388 بوقوع پیوست و میلیونها توده مردم به خیابانها ریختند شرکت در آن را تحریم نمودند. نه تنها در سطح سراسری این حرکت از طرف آنها تحریم شد بلکه این جریانات سیاسی با سیاستهای اشتباهشان به عنوان مثال از شرکت مردم کردستان که مساعدترین زمینه را برای مبارزه برعلیه رژیم به رهبری سوسیالیستها و فعالین کارگری در آن منطقه را داشتند ممانعت بعمل آوردند و شرکت در جنبش توده ای 88 را در خدمت به جنبش سبز و اصلاح طلبان و لیبرالها تلقی نمودند. در واقع یکی از مناسب ترین فرصت های طلایی از دست رفت و بیشترین لطمه نه تنها به جنبش کارگری کردستان بلکه می توان گفت به جنبش کارگری ایران وارد شد. بهررو، چه اندازه در مرحله عمل این کمک به جنبشهای توده ای و پیروزی آنها توسط این چپ به یک امر واقعی تبدیل خواهد شد، جای سوال است. دومین اصلی، که روی آن تاکید میشود کمک به تقویت گرایش سوسیالیستی جنبش کارگری است. اینجا نه راهکارهای مشخصی در چگونگی تقویت این گرایش ارائه داده میشود و نه علت غیاب نیروهای چپ در طول این سه دهه در انجام این امر مهم بروشنی توضیح داده میشود. در ضمن سوال این است؟ نیروهای سیاسی که با افق و گرایشات مختلف که در این اتحاد عمل گرد آمده اند چگونه می توانند سر تقویت گرایش سوسیالیستی به توافق برسند این هم مسکوت میماند!!
سرانجام اصل سوم مدنظر قراردادن توازن قوای واقعی سياسی و طبقاتی در هر مقطع و اتخاذ سياست و تاکتيک متناسب با آن میباشد. ایشان در این اصل هم دقیقا توضیح نمی دهند، توازن قوای سیاسی و طبقاتی ما بین چه نیروهایی باید صورت گیرد، و همچنین تاکتیک و سیاستی که اتخاذ مینمایند در خدمت به چه نیرو و طبقه ای باید باشد. شاید عدم صراحت روشن در این مورد دال بر عدم اطمینان این چپ به اتحاد عملش است که در واقع فقط به یک فرمولبندی کلی ختم میشود! مسئله اینجا است که این نیروهای چپ  ضرورت این اتحاد عمل را بیان می کنند اما توضیح نمی دهند از سر این ضرورتها می خواهند به کدام نیازهای جنبش و استراتژی کارگری پاسخ بدهند. در هر صورت، اگر اتحاد عمل این چپ نتواند پاسخی در خور به  نیازها ی جنبش و بحران درونی که با آن رود رو است بدهد، ابتکارعمل و اهداف نیرو های شرکت کننده در این  نشست  نه تنها بجایی نخواهد رسید، بلکه باعث میشود به تناقضات درونی خود بیشتر دامن بزد.
نکته قابل توجه این است، که این احزاب و سازمانهای شرکت کننده در این نشست در طی این سالها قادر نبوده اند به درجه ای جوابگوی معضلات و اوضاع بحرانی که جنبش با آن رود رو است باشند. در واقع عدم گسست و بی ارتباطی آنها با جنبش ومسائل مربوط به آننآآآاا                          ضرورت این اتحاد عمل را پیش روی آنها گذاشته است. بسیاری از این جریانات و نیروهای چپ با مشکلاتی که امروز پیشاروی خود می بینند به این نتیجه رسیده اند که باید هم وغمشان را صرف غلبه بر" تفرقه و پراکندگی" سازمانها و احزاب چپ نمایند. و با این نیت و هدف سالها است که برای انواع اتحادها و اتحاد عملها، طرح می دهند و اقدام عملی می نمایند، بدون اینکه این نوع حرکت بازدهی مبارزاتی داده باشد. این از ضعفهای این  چپ است که هیچگاه قادر نبوده در رابطه با "بی انسجامی و پراکندگی و بی آلترناتیوش" علت یابی نماید.
شاهد بودیم که تعداد چشمگیری "سازمان، حزب، کمیته، شورا و کانون" در این نشست شرکت نمودند. مسلماً دور هم جمع شدن سازمان‏ها و احزاب آن‏ هم به این میزان و کمیت، کار ساده ای نمی باشد. امّا جدا از چنین کمیت و جمع شدنها، باید دید که سازماندهندگان نشست کلن چه اهداف و چشم‏اندازهایی را دنبال می‏کنند.  به هر روی این اوضاعی که نیروهای چپ امروز با آن روبرو هستند هرچه هست، دلیلی بر جمع شدن نیروهای مختلفی از گرایشات گوناگون به دورهم است. هرچند در کنار هم قرار گرفتن این گرایشات مختلف نیروهای چپ امکانا سوال برانگیز باشد اما سوالی که برای هر سوسیالیست و کمونیستی در رابطه با این اتحاد و نشستها مطرح خواهد شد این است مکانیزمها و سوخت و ساز درون این احزاب و سازمانهای چپ بر بستر کدام مبارزه طبقاتی شکل گرفته، و آیا تا به امروز توانسته اند بازتابی از مبارزات طبقاتی جنبش کارگری را منعکس نمایند؟ آیا این جریانات از نظرسیاسی و سبک کار مبارزاتی بعد از سی سال به این شفافیت دست یا فته اند، که بتوانند به بخشی از معضلات جنبش پاسخ دهند؟ پاسخ این سوال مشخصاً نه است. به این دلیل بیشتر جریانات موجود در این اتحاد عمل در سوخت و ساز درونی طبقه کارگر و مبارزاتی که بر این بستر شکل می گیرد دخالتگری نداشته اند، و هم‏چنین به‏عینه دیده ایم‏ که "سازمان‏ها و احزاب" چپ در این سی ساله، نتوانسته‏اند حتی توجه بخش کوچکی از جنبشهای اعتراضی داخل را به خود جلب نمایند، و تاثیر گذار باشند بلکه هر چند وقت یکبار با این جمع شدنها خواسته اند یک انسجامی به خود بدهند و در سطح آکسیونی فعالیتی را انجام داده باشند. با این تفاصیل، سازمان و یا حزبی که طی سه دهه، نمی خواهد بر نافرجامی سیاست‏ها و تاکتیک‏هایش اعتراف کند؛ سازمان و یا حزبی که خود بحران‏ دارد؛ سازمان و یا حزبی که کمترین رد پایی درعرصه مبارزه طبقاتی از خود بر جای نگذاشته است، چگونه می‏تواند در ابعادی گسترده‏ تر، سیاست عمومی‏تر را پی گیرد و مدعی شود که "به شکل گیری یک قطب سیاسی چپ در مقابل رژیم اسلامی و کل نیروهای رنگارنگ اپوزیسیون بورژوایی یاری می رساند" و قادر است به بحران موجود در جنبش کمکی نماید ؟
  شکی در این نیست، که در اثر عدم انسجام  و سر درگمی چپ، راست علیرغم اینکه بحران دارد میدان‏دار، و دست بالا را دارد. بیهوده نیست چپ از سر ناعلاجی و استیصال است که وظایف غیر واقعی و غیرعملی‏ای را در مقابل خود قرار می‏دهد و یا به ‏گونه‏ای سکتاریستی "سازمان" و یا "حزب"خود را تعریف می‏نماید، و بجای اینکه معضلات و مشکلات جنبش کارگری هم وغم هر روزه اش باشد و کار مشترک در جهت تقویت جنبش کارگری را سازمان دهد، و تلاش نماید از راهکارهای مختلف در امر متشکل نمودن طبقه کارگر استفاده نماید، و فضای سالمی از مبارزه‏ ی ایدئولوژیک و تئوریک راه بیاندازد که به پالایش و تقویت تئوریهای سوسیالیستی کمک نماید ، از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بدون حضور طبقه کارگر و برقراری جامعه‏ی سوسیالیستی سخن می‏گوید!!!
اگر بخواهیم یک تعریف درست از اهداف و وظائف سوسیالیستها در امر سازماندهی سوسياليستی بدهیم، می توان گفت از شاخصهای مهم سوسیالیستها این است که اهدافی را که جنبش طبقه کارگر، بناگزیر بر مبنای منفعت مشترک طبقه، بر علیه سرمایه داری، برای خاتمه دادن به بساط استثمار طبقاتی ناچار است در عمل تعقیب نماید دنبال می نمایند. تمايز يک فعال سوسياليست از ساير فعالين جنبش طبقاتى کارگران دراين نيست که اهداف متمايزى را تعقيب ميکند، بلکه در اين است که بنا به ديدگاه سوسياليستى خود تحليل معينى از شرايط مبارزه و ملزومات پيش روى جنبش دارد، و بنابراين طرح خواسته‌ها و اتخاذ شيوه‌هاى معينى را به جنبش توصيه ميکند. هر فعال سوسياليست کارگری براى پيشبرد نظراتش در جنبش کارگرى مثل هر فعال صاحب نظرى تلاش ميکند براى درست بودن و مفيد بودن نظراتش استدلال کند و دليل و مدرک بياورد تا فعالين هرچه بيشترى را قانع کند آیا حتی بخشی از این چپ طرفدار این اتحاد عمل این را بطور واقعی در دستور کارش گذاشته است؟
اینجا بحث ابدا بر سر میزان اطلاع یا بی اطلاعی این چپ از سوسیالیسم نیست؛ چرا که طرح چنین دیدگاهی اساسا کشف امروز هیچکدام از نیروهای چپ مدعی سوسیالیسم نیست، بلکه سوسیالیسم وجه مشخصهً سوسیالیسم مارکس و انگلس است که وجود عینی طبقه کارگر و مبارزه اجتناب ناپذیر طبقاتی اش را در جامعه سرمایه داری را تنها عامل تحقق سوسیالیسم می شمرد. 
با تمام اینها، سوسیالیستی که طبقه کارگر نمایندگیش را بکند نه طیفی از روشنفکران چپ است، نه می تواند امری جدا از مبارزه روزمره کارگران باشد در واقع این سوسیالیسم امر خود طبقه کارگر و فعالین سوسیالیتش است. برای کمونیستها و سوسیالیستهایی که خود را جزیی از گرایش سوسیالیستی طبقه کارگر می دانند، سوسیالیسم نمی تواند یک ایده باشد که تلاش نمایند برایش پایه اجتماعی پیدا کنند بلکه به این واقفند که سوسیالیسم از همان ابتدا ریشه در شرایط واقعی زندگی و مبارزه کارگران دارد و سعی می کنند همگام  و همراه با این طبقه در امر سازماندهی وارتفاء مبارزه طبقاتی نقش داشته باشند.     
باید اعتراف نمود که بعد از سی سال مبارزه سیاسی این چپ به علت زیگزاهایی که زده از بعضی جهات از چپ 57 هم عقب تر است. بر کسی پوشیده نبود که چپ ایران در انقلاب 57 چپی غیر کارگری بود، و توجه دادن به این نکته به این دلیل است که چپ غیر کارگری ایران در دوره انقلاب 57، آنقدر اتوریته داشت و نیروی سیاسی جدی بود که، توانست در صحنه سیاسی ایران نقش داشته باشد و فضای سیاسی را در جهت رادیکالیزه شدن برای رشد نیروهای سیاسی  و طبقه کارگر ایران تغییر دهد. این چپ امروز هم در این سطح این توانایی را از خود نشان نداده است، در حالیکه مدعی است که قصد دارد به گرایش سوسیالیستی جنبش کارگری کمک نموده و توازن قوا ی واقعی بین نیروهای سیاسی و طبقاتی و اتخاذ سیاست و تاکتیک متناسب با آن را بوجود آورد. در این شکی نیست که هر دیدگاه سیاسی و نظری که بعنوان راه پیشروی طبقه کارگرارائه داده میشود قطعاً باید با محک استراتژی سوسیالیستی سنجیده شود. این چپ دنبال همچنین استراتژی نیست  از آنجا این چپ استراتژی سیاسی طبقات دیگر را نمایندگی می کند و همانطوریکه اشاره شد بدون طبقه کارگر و حضورفعال و متشکل آن میخواهد سوسیالیسم را برقرار نماید بنابراین، نیازی به استراتژی کارگری را در خود نمی بیند. مادامیکه به این استراتژی پرداخته نشود، اتحاد عمل تمام این نیروها و جریانات چپ به سادگی صورت خواهد گرفت و خیلی سریع هم به علت اینکه جا پایی در جنبش و مبارزه طبقاتی ندارند با ناکامی روبرو خواهند شد.
بر خلاف نظر عده ای که عدم تحقق آلترناتیو سوسیالیستی را در طیف ناهمگونی از این سازمانها و احزاب  می بینند. بنظر این طیف از سازمانها و احزاب متشکل در این اتحاد چپ با تفاوتهای که از نظر درک و سیاستهای سازمانی با هم دارند اما در دو مورد با هم اشتراک دارند که باعث شده در کنار هم قرار گیرند. یکی چپ غیر کارگری بودنشان و دوم فقدان استراتژی کارگری. البته علت دومی را باید بیشتر در اولی جستجو نمود.
در اطلاعیه‏ی پایانی نشست کلن آمده است که: "در فضای ملتهب سیاسی ایران و جهان برای ایجاد یک بدیل انقلابی و کارگری و سوسیالیستی تلاش می‏کنند. هدف نشست و تبادل نظرها، در مسیر یک آلترناتیو سوسیالیستی در ایران در تقابل با رژیم جمهوری اسلامی و تهدیدات امپریالیستی و راه‏ حل‏های رفرمیستی و ارتجاعی‏ست و در ادامه می‏آید ما نیروهای شرکت کننده در این نشست طبقه کارگر، کمونیست‏ها و نیروهای انقلابی را به همکاری و تشریک مساعی در تقویت این روند دعوت می‏کنیم".
سر انجام این جمع بیست‏ و‏پنج "سازمان و حزب و کمیته "، با پلاتفرم اتحاد عمل در زمان پایانیش توضیح نمیدهد، نتیجه این اتحاد عمل به کجا می انجامد. آلترناتیوی سوسیالیستی طرح میشود اما آلترناتیوی ارائه داده نمیشود. امروز این اوضاعی که بر جنبش حاکم است و سبب شده که جنبش کارگری در پراکندگی بسر ببرد و نتواند در امر تشکل یابی توفیق یابد یکی از دلائلش اتخاذ سیاستهای غیر کارگری این چپ می باشد. هراس این چپ از این است که راست قدعلم نماید اما غافل از اینکه خود این چپ به دلیل بی افقی و عدم حضورش بر بستر مبارزه طبقاتی مرتب در حال انزوای سیاسی و چرخیدن به راست است.
اتحاد عمل چپ کلن مدعی است می‏خواهد در فضای ملتهب سیاسی ایران و جهان برای ایجاد یک بدیل انقلابی کارگری و سوسیالیستی، تلاش کند که بدور از حرکت رفرمیستی‏ باشد اما اتحاد عملی با این ناهمگونی و با گرایشات مختلف چگونه خواهد توانست بدیل انقلابی کارگری و سوسیالیستی را متحقق کند در حالیکه شاهد وجود جریاناتی در این اتحاد عمل هستیم که نه تنها هدفشان انقلاب و سوسیالیسم نیست بلکه از عوامل بازدارنده رادیکالیسم و رشد رو به اعتلای جنبش انقلابی هم هستند؟!
در طول این سالها می توان این نتیجه را گرفت که، اکثریت فعالان چپ سازمانها و احزاب، در یک پراکنده گی بسر برده  و به پراکنده کاری دامن میزنند و عمدتا در این عرصه جدا از مبارزات طبقاتی و بدون تاثیر اجتماعی و کمترین تغییری در تعادل قوای طبقاتی در شرایط کنونی، و به تبلیغ آرمان گرایی و سکتاریستی بجای یک درک واقعی از واقعیات موجود به مبارزه مشغولند و هر کدام در سازمان و تشکیلات خود، به یک گرایش و با تعبیری از نظریات و تئوری ها پرداخته اند . نظریاتی که نه ناشی از مبارزات واقعی و جاری طبقاتی موجود در ایران و پاسخ به نیازمندی های طبقه کارگر و توده های زحمتکش؛ بلکه اهداف خود را بدون ارتباط با وضعیت موجود دنبال می کنند. در حالیکه این اهداف می بایست استنتاجی از واقعیات جاری موجود در جامعه بوده و با تغییر واقعیت و تحول مداوم آن تغییر یابد. در جامعه امروز چه بصورت فردی و یا در سطح تشکیلات کم نیستند کسانی که تحلیل های عمده ایدئولوژیکی از زوایای مختلف می دهند؛ و به مبارزه از طریق اینترنت و نوشتاری مشغولند، این مبارزات در بیشتر مواقع بدون تاثیر گذاری در واقعیات موجود، به حذف و هتک حرمت یکدیگر منتهی شده، و در یک کلام این نیروها را در گیر بحث و جدل نموده است. مبارزه نظری و ایدئولوژیک که می بایست در مورد تاکتیک ها و استراتژی طبقه متشکل و سازمان یافته برای مبارزه با نظام سرمایه داری و نابرابریهای موجود در جامعه انجام گیرد، به مبارزات سازمانی و تشکیلاتی تبدیل شده است. فقط در چارچوب این بحثها و پلیمیکهای سازمانی است که احساس می کنند وظیفه مبارزاتی خود را انجام می دهند در حالیکه مبارزه طبقاتی جز از طریق سازمان یافتن به شکل تشکلهای کارگری، با تدوین اهداف دراز مدت، مرحله ای و تاکتیک ها و جز با تغییر و از طریق جابجایی توازن قدرت های طبقات موجود مفهومی ندارد. بعضی از محافل و سازمانها حتی در درون خود نیز، آنطوریکه باید انتظار داشت از وحدت در مبانی نظرات و تاکتیک ها برخوردار نیستند، پیش می آید حول یک فعل و انفعالات بیرونی، این سازمانها و محافل شکل می گیرند و با عدم پیشروی و یا فعالیت های بدون مثمر ثمر؛ مباحثات و مبارزات نظری در درون این تشکیلاتها گسترش می یابد و بهمین لحاظ پس از تلاش های بسیار و مدون نمودن تئوری، پس از چند سال مبارزه خود را در همان جایی که ایستاده بودند و بدون مداخله عملی در مبارزات موجود می بینند، و گاهاً هم به انشعابات پی در پی ختم میشود و در نهایت علت بی افقی و در خود رفتن را به گردن عوامل خارج از خود، مخالفت با دیگر جریانات، و نهایتا به عدم  آگاهی و درک توده ها ی کارگر و زحمتکش می اندازند.
در آخر می توان گفت، در این رابطه دو نوع چپ را می توان مشاهده کرد یکی از مبانی نظری و از آرمان گرایی شروع می کند و تأثیری در واقعیت وضع موجود ندارد و شروع و انتهای حرکت خودش است و دومی از نیازهای اجتماعی و طبقاتی جنبش کارگری شروع می کند و با درکی علمی و سوسیالیستی به تجزیه و تحلیل واقعیت ها و وضعیت موجود می نگرد و سپس راهکار عملی و مناسب برای تغییر وضع موجود را اتخاذ می نماید. و در فرایند مبارزه عملی و تغییر در وضع موجود به نتایج عمیق تر تئوریک می رسد.
می توان گفت که این‏گونه اتحاد عملهای چپ از نوع اول میباشد، این نیروها با این افکار و از این‏دست، گردهمایها، نه تنها خدمتی به مبارزه طبقاتی و جنبش کارگری نمی نمایند، بلکه بر دامنه‏ی پراکنده‏گی‏های درون چپ و معضلات آن خواهند افزود؟ باید گفت که “اتحاد کلن”  نه تنها گره ای از پراکندگی و عدم انسجام نیروهای چپ غیر کارگری باز نخواهد نمود بلکه نتایج و سر انجامش، پاشیده‏گی و شکست و ناکامی سیاسی دوباره خواهد بود.
دسامبر 2012

 

 
1. تلاش برای شکل دادن به یک بدیل سوسیالیستی
جمهوری اسلامی در یک بحران همه جانبه دست و پا میزند و سرنگونی آن در دستور روز قرار گرفته است. سرکوب و خفقان سیاسی، تشدید بحران اقتصادی، فقر گسترده و گرانی، بیکاری و ناامنی اقتصادی، و هجوم به سطح معیشت طبقه کارگر و توده های زحمتکش، جامعه را در آستانه اضمحلال قرار داده است. سیاست اعمال ریاضت اقتصادی در کنار تحریم فلج کننده اقتصادی به وخامت اوضاع افزوده است. از طرف دیگر بیحقوقی سیاسی و اجتماعی و پایمال کردن هر روزه ابتدائی ترین حقوق زنان و جوانان جامعه ایران را در آستانه انفجار قرار داده است. در این اوضاع کل نیروهای اپوزیسیون بورژوائی ایران خود را آماده میکنند تا در هنگام رشد اعتراضات کارگری و توده ای به کمک قدرتهای امپریالیستی کنترل اوضاع را در دست بگیرند و نظام سرمایه داری را از تعرض انقلاب مصون بدارند. 
بحران سیاسی و حکومتی در ایران در متن یک بحران منطقه ای و جهانی در حال تشدید است. تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا و همینطور جنبش ضد سرمایه داری در اروپا و آمریکا، افق تغییر را در جامعه ایران بیش از پیش باز کرده است. در این اوضاع دولتهای سرمایه داری و امپریالیستی تلاش میکنند تحرک مردم زحمتکش را با اتکا به میلیتاریسم و تهدیدات جنگی و آلترناتیو سازی مهار و سرکوب کنند. کمونیستهای ایران خود را موظف میدانند به این اوضاع پیچیده پاسخ دهند و در مورد مشخص اوضاع ایران راه حل انقلابی و کارگری را به میدان آورند. 
ما کمونیستها اعلام می کنیم که آزادی جامعه ایران در گرو سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، درهم شکستن کل ماشین دولتی، مستقر کردن وسیع ترین آزادیهای سیاسی، تضمین حقوق و برابری فردی و اجتماعی، و گذار به یک جامعه آزاد و عاری از ستم و استثمار است. ما پایان دادن به فقر و تبعیض و اختناق و نابرابری را با حفظ بنیادهای نظام استثمارگر طبقاتی کنونی غیر ممکن میدانیم.  
ما کمونیستهای ایران ماهیت نزاع و کشمکشهای بین رژیم جمهوری اسلامی و قدرتهای امپریالیستی را ارتجاعی میدانیم. ما براین باوریم که دود سیاست تحریمهای اقتصادی و تهدیدات جنگی مستقیما به چشم کارگران و مردم ایران میرود. کارگران و مردم ایران در این میان ضمن تشدید مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی ماهیت امپریالیستی سیاست قدرتهای غربی را افشا و برملا میکنند.
ما در اوضاع کنونی برای شکل دادن به یک آلترناتیو سوسیالیستی، تامین ملزومات و رفع موانع آن تلاش میکنیم. ما طبقه کارگر، جنبش آزادیخواه زنان، جوانان انقلابی و مردم زحمتکش ایران را به اتحاد و تشکل در سطوح مختلف برای برافراشتن پرچم سوسیالیسم و بسیج حول یک راه حل انقلابی کارگری و شورائی فرا میخوانیم! 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب سحر صبا در سایت پژواک ایران 

*سیاستهای توطئه گرانه مزدوران تحت نام " دانشجویان عدالتخواه " در اعتراضات کارگران هفت‌ تپه را افشاء نمائیم!  [2021 Aug] 
* بمناسبت سالگرد مرگ مارکس در مارس ۱۸۸۳   [2021 Mar] 
*خشونت، نظام طبقاتی و مالکیت خصوصی  [2020 Nov] 
* نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی و اعدامها!  به مناسبت ۱۰ اکتبر روز جهانی مبارزه علیه اعدام [2020 Oct] 
*مذاکره با جمهوری اسلامی، خیانت آشکار ناسیونالیستها   [2019 Jul] 
*نئولیبرالیسم و خصوصی سازیها  [2019 May] 
*سوسیالیسم و رهایی زن ‏(بمناسبت ۸ مارس روز جهانی زن)‏   [2019 Mar] 
*اعتصاب سندیکای نیشکر هفت تپه و زنان کارگر!‏  [2018 Dec] 
*طبقه کارگر و دستمزدها  [2016 Apr] 
*نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی و اعدامها!  [2015 Oct] 
*تاریخچه مبارزاتی زنان کارگر جهان و ایران (قسمت چهارم)  [2015 Apr] 
*تاریخچه مبارزه زنان کارگر جهان و ایران (قسمت دوم)  [2014 Dec] 
*طرح«آمران به معروف و نهی از منکر» جنایت سازمان یافته دولتی برعلیه زنان!  [2014 Dec] 
*تاریخچه مبارزه زنان کارگر جهان و ایران  [2014 Oct] 
*لغو کار مزدی کودکان در گرو برپائی نظام سوسیالیستی است!  [2014 Jul] 
*سوسیالیسم و رهایی زنان  [2014 May] 
*قتلهای ناموسی، قربانیان خاموش نظام طبقاتی  [2014 Apr] 
*لغو خشونت علیه زنان در گرو مبارزه طبقاتی و محو مناسبات سرمایه داری است!  [2014 Feb] 
*کارگران و نقش صندوقهای همبستگی مالی!   [2014 Feb] 
*خاورمیانه در محاصره جنگ افروزی دیکتاتورهای داخلی و رقابت تجاوزگران امپریالیستی  [2013 Dec] 
*انقلاب مصر مابین دو سوی ارتجاع!  [2013 Oct] 
*خشونت بر زنان و راه مبارزه با آن  [2013 Apr] 
*در پاسخ به کدام استراتژی ؟ «دررابطه با اتحاد عمل و همکاری مشترک سازمانها و احزاب چپ» [2013 Mar] 
*منشاء ستم جنسی و طبقاتی زنان  [2008 Mar]