خیزش همهگانی و ستیز الیگارشها
عباس منصوران
این نوشته، بخشی از یک نوشتار تحلیلی است در باره الیگارشها در ایران، پایگاه مادی ستیز آنها، حضور و نفش سرمایههای چند ملیتی و پایگاه اقتصادی و طبقاتی باندهای حکومتی. از آنجا که نوشتار طولانی است، بهصورت بخشهای جداگانه، ارائه میشود. بخشهای پیشین، از جمله در سایتهای زیر بازتاب یافتهاند:
خیزش همهگانی و ستیز الیگارشها
(9)
جناح- باندها از همان آغاز، با هویت گروهبندیهای سیاسی بورژوایی، در دو جناح حزب جمهوری اسلامی به رهبری بهشتی که از سویی تمامی جمعیت مؤتلفه- خط امامیها، طیف تودهای-اکثریتی و... را در بر میگرفت و از سوی دیگر، لیبرالها (نهضت آزادی، جاما و...) رویاروی هم قرار گرفتند. حزب جمهوری اسلامی با کودتایی در اسفند ماه سال ۶۰، «بورژوازی لیبرال« به رهبری بنی صدر ریاست جمهوری وقت که اینک سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی، زیر نام «شورای ملی مقامت» را به همراه داشت برکنار کرد. خط امامیها، مهندسیِ امنیتی، نظامی و اقتصادی حکومت اسلامی را در دست گرفتند. میر حسین موسوی نخست وزیر دوران جنگ، بهزاد نبویها و حجاریانها،محسن سازگارها،مهدی رضاییها با سازماندهی دستگاه امنیت نخست زیری و سپس وزارت اطلاعات و ساماندهی سپاه، شعلهور ساختن جنگ با عراق، سرکوب برنامهریزی شده و سیستماتیک کارگران و شوراهایکارگری ومحلات و خلقها، آواره کردن میلیونها نفر، کشتار دهه ۶۰ نیروهای سیاسی، فتل عام زندانیان سیاسی درتابستان ۶۷ ... دوران تثبیت پایههای حکومت اسلامی را امکان پذیر ساختند. این جناح، در رقابت و سلطه بر قدرت، با جناح بازار و موتلفه دوران بازسازی حاکمیت بهریاست جمهوری رفسنجانی از سال ۶۸ تا ۷۶ را به پیش برد. در سال ۷۶، برای حفظ نظام، رفرم سیاسی به عنوان یک راه کار به مدد بقاء سرمایه در دستور کار گرفت. دوم خرداد نام مستعار این ضرورت حکومتی بود. تروریسم حکومتی در پی قتلهای سیاسی دگر اندیشان و فرهیختگان پیشرو، دامن جناح- باند مقابل را گرفت. باند سران سپاه، برای هشدار به باند دوم خردادیها به تهاجم پرداخت و به مغز حجاریان شلیک کرد. این باند، در دوران ۸ ساله خود را آمادهی یک هجوم ساخت. این «اصولگرایان» برای انحصار قدرت و منابع اقتصادی، با شعار بازگشت به اصول اسلام، به محوریت مهدویت به روایت سران سپاه، خود را متشکل می کرد.
ورود سپاه به حوزه اقتصاد
در نیمه دوم دهه ۶۰، با ورود سپاه در حوزه اقتصاد، فرماندهان نظامی امنیتی سپاه، همچون «رادیکال های آزاد»[1] در سیستم دلالی و رانت پخش شدند و به صورت بینظم و بی رویه نرمهای سرمایهداری، در واکنشهای سیاسی –اقتصادی به کنشهای زنجیرهای پرداختند. این بخش از فرماندهان نظامی –امنیتی، پس از جنگ ۸ ساله میآمد تا فرماندهی اقتصادی و منابع کلان مالی و دارایی عمومی جامعه را به چنگ گیرد.
گسترش و انسجام این باند در سال ۱۳۸۴، در قدرت سیاسی به سلطهی یک «شبه طبقه»ی حاکم در مناسبات و «دولت» انجامید. الیگارشهای رقیب میبایستی از همه عرصههای سیاسی و اقتصادی به بیرون از قلمرو اینان رانده شوند. این شبکه به هم فشرده که آن را «الیگارشی مهدویون» مینامیم، امروز به انگیزه دفاع از منافع خود و نه فقط به عنوان ضرورت سرمایه، بلکه به عنوان وظیفه یک طبقه، به مبارزهای طبقاتی و درون طبقاتی روی آورده تا با حذف و یا به زیر فرمان آوردن تمامی رقبا، حکومت اسلامی با ایدئولوژی مهدویت و تمامی مواهب اقتصادی آن را در انحصار گیرد.
ارزیابی و شناخت ریشه اصلی بحران حکومتی جناح باندها، نیازمند تعریف پایگاه اقتصادی دو جناح اصلی حکومتی که هریک در دورن خود به زیر- جناحهای دیگری تقسیم میشوند می باشد.
گوشهای از الیگاریشی مهدویون، در یک رقم، ده میلیارد تومان در تبلیغ برای پیروزی احمدی نژاد در رقابت انتخاباتی دوره دهم ریاست جمهوری، به نیت «ظهور مهدی موعود» هزینه کردند. الیگارشهای مذهبی،هیچ حرکت و تصمیم اقتصادی بدون «نیت ظهور امام زمان» انجام نمیدهند. چنین به نظرمیرسد که در همسانی الیگارشی مهدوی ایرانی و الیگارشی امنیتی روسی جدا از همانندیها، شاخه ایرانی آن بسیار مخربتر و هولناکتر است. زیرا که بخشی از سرمایه و اندوخته باند روسی با سیستم مالی امپریالیستی در هم آمیخته است، اما در ایران اینگونه نیست.
الیگارشی سپاه
الیگارشی پس از جنگ رشد و ساختار یافت. الیگارشیها (لایههای ثروتمند کوچک) از همان فردای قبضهی قدرت با تکیه بر بنیادهای اقتصادی و شرایط بازار ایران رشد میکند. الیگارشی اسلامی عادتی به پرداخت خمس و گمرک و ذکات و مالیات ندارد؛ مشاعی و محصولیها،رفیق دوسها، هاشمیها، محمد یزدیها و...نمونههای بارز آن هستند. او حساب و کتابها را به «امام زمان» حواله میدهد. الیگارش مسلط، امانتدار و نماد و نمایندهی امامی است که در یک غیبت بیش از ۱۴ سدهای، هر لحظه امکان ظهورش میرود، همانگونه که رشد زِهدانی و زایشاش از چشم همهگان پنهان بود، این انتظار نیز میتواند همچنان تا سدهها نیز ادامه داشته باشد و با وعدهی این فریادرس، تا اطلاع ثانوی سران دین همچنان به سرقت و چپاول بپردازند و نانها را از سفرههای مردم بربایند. کلان سرمایهداران حاکم، مدل روسی را الگو گرفته است. مافیای نظامی و امنیتی حاکم بر ایران برخلاف نمونهی روسی خود که باشگاههای فوتبال خرید و فروش می کنند و در بازارهای سیاه گاز و نفت و اورانیوم و سلاحهای انبوه می فروشند، اما باند مشابه آنها در ایران، برج می سازند و زمین میفروشند، آهن، شکر و مرغ و نفت و سیگار و... وارد می کنند و بازمانده تولید بومی از کشاروزی گرفته تا دام داری و صنعت را نابود میسازند.
باندها تا کنون پیرامون رفسنجانی، پیرامون سران سپاه به کارگزاری احمدی نژاد و عدهای پیرامون ولی فقیه- مؤتلفه بر تمامی عرصههای اقتصادی نه تنها ایران، بلکه به بخشهایی از عراق، افغانستان، پاکستان، لبنان و... نیز چنگ انداختهاند.
«فردي که 25، 26 سال در کشور مسئوليت هاي سطح بالا داشته است، ده ها شرکت بزرگ و صدها ميليارد تومان ثروت دارد. قريب به اتفاق اين پرونده هاي درشت را هم که پيگيري مي کنيم، به يک گروه خاص برمي خوريم. گفت زمين بزرگي داشتيم، انقلاب که شد ايران در زمين ما افتاد! اينها يک طيف هستند، اگر دولت مي گفت منافع اقتصادي شما تأمين است، در بخش سياسي اين قدر فشار نمي آوردند. همان کسي که رفت، ارتباط گرفت و گاز قطع شد، به من پيغام داد با ما کاري نداشته باش، ما هم کاري نداريم...
من گفتم مديريت عالم به دست امام زمان(عج) است. يکي گفت اينطوري نگو. برنج که 4هزار تومان مي شود، مردم به امام بدبين مي شوند. درحاليکه مگر مديريت عالم با خدا نيست؟ ظلم هم هست. اشتباه در تشخيص و اجراي ماست.
رابطه ما با حلقه ها اين طور نيست که برخي تصور مي کنند. تا خبري براي بنده قطعي و حجت نشود، تصميم نمي گيرم. همه حرفها را گوش مي دهم اما نهايتاً خودم تصميم ميگيرم و براي همين محکم مي ايستم و دفاع مي کنم. البته گاهي دوستان و دولت را از ورود به عرصه منع مي کنم چون اگر وارد شوند سر دراز دارد. »[2]
ادامه دارد
عباس منصوران
a.mansouran@gmail.com
منبع:پژواک ایران