PEZHVAKEIRAN.COM یک ملت
 

یک ملت
مرتضی رضوان

من ملتی را میشناسم که
به افسون مردی در غاری دور
الهه عشق را به خدای خشم مبدل کرد
گفتار نیکشان به دروغ آمیخت
و
به کردار با دشنه قلب عشق را پاره پاره کرد
من ملتی را میشناسم
در زمانیکه تمامی شاعر انش لال و کر بودند
دسته دسته انسان را
به جرم بهاییگری در مسلخ خدا به دار آویخت تکه تکه کرد
من ملتی را میشناسم که
ظرفی را که یک مسیحیی تشنه در آن زلالی آب را نوشید
هفت بار در لجنزار پر عفونت حوض خانه خود طهارت کرد
من ملتی را میشناسم که
قبل از نازی بزرگ
برتری خویش را بر نژاد یهود در کتابها و رسالههای خود بنوشت
و
در کوچه و بازار
به رویشان تف کرد
و
سر آخراعتبار را به هیچ فروخت
و
عنان کارخویش را به حکومتی سپرد
که
برای هدیه دادن به مرگ گلچین انسان شد
من ملتی را میشناسم که
آیینه روشن خویش را گم کردست
سالیان طولانیست که خود را ندیده است
و
نمیداند
که این سیاهی پندار دلیل روشن تاریکیست
من ملتی را میشناسم که
در سوگواری مرگ قرنهای دور پیام آوران قهر
هنوز گریه میکند
هنوز به سینه میزند
و
هنوز هم آیههای زمینی را باور نکرده است
من ملتی را میشناسم که
..................
انتخاب از کتاب مقامهای تازه بر آوازی قدیم
«مرتضی رضوان»

s

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب مرتضی رضوان در سایت پژواک ایران