هم‌راه مردم تا پای جان ايستاده‌ام، به بهانه سی‌امين سال زندان
عباس امیرانتظام

هر کسی در هر مقام و موقعيتی بايد اميدوار باشد که نفع او و خانواده‌اش در پيوستن به صف‌های جنبش می‌باشد و راه ورود به آن برای هيچ ايرانی بسته نيست. کسانی که در مقابل مردم قرار دارند و افرادی که در پيوستن به صف‌های مردم هنوز دچار ترديد و دودلی هستند، بدانند که فرصت‌ها به سرعت از دست می‌رود و پشيمانی فردا سودی برای آن‌ها نخواهد داشت.
در تاريخ ۲۸/۹/۱۳۵۸ اولين روز زندان را تجربه کرده و وارد دنيايی شدم که هيچ شباهتی با دنيای آشنای من نداشت. از همان لحظه‌ی اول خيالات زيادی با تنهايی من همراه شد. گذراندن ۵۵۰ روز در سلول انفرادی زندان، لحظات با خود زيستن را به من آموخت. با فضای فيزيکی زندان به سرعت کنار آمدم. روحم اما از فراز سر نيزه های زندانبانان به پرواز درآمد و آزادی مرا بيمه کرد. من آزاد بودم چون روحم آزاد بود، آزاد بودم چون شرف و غرور انسانيم در مسلخ خصم ذبح نشده بود. نبرد سرنوشت ساز و طاقت فرسای من با دست های خالی با زندانبانان آغاز شده بود. فرياد خشن و زمخت کارگزاران جهل و جور در گوشم طنين انداخت، تسليم شو ای اسير، تو هيچ نيستی و من ايستادم چون اسير نبودم بلکه کسی بودم آری يک ايرانی بودم. بارها و بارها مرا در فضای اعدام های ساختگی قرار دادند و شب های زيادی را در سلول مخصوص زندانيان سپری کردم. شکنجه از پس شکنجه، ضرب و شتم، تحقير و توهين، ناسزا، انفرادی و محروميت از ديدار فرزندان را تحمل کردم. دفاع از شرف انسانی هزينه سنگينی دارد و من آماده پرداخت آن بودم و پرداختم و تا نفس دارم از پرداخت هيچ هزينه ای برای دفاع از شرف ايرانی و انسانی خود دريغ نخواهم کرد. من ايستادم و پايداری را آموختم. با عشق و پايداری به دل‌ها راه يافتم و عزيزترين عزيزانم را در سخت ترين روزهای زندان و در ميان سلول‌ها يافتم. زلال و روان، عشق ورزيدن با عاشقان راه آزادی را تجربه کرده و خود را شناختم. در پی پرواز عاشقانه ياران در بند طی سال‌های سياه، که مملو از خشونت و نفرت بود، خون گريستم و در خشم و اندوه خود فرو رفتم و اما چون تندر ايستادم و با خود عهد بستم که در هر فرصتی خطر کرده و جنايات دژخيمان را افشاء نمايم و صدای خاموش يارانم را با تمام وجود فرياد بکشم. برای آزادی جسم خود، روح خود را قربانی نکرده و در انجام وظيفه وجدانی خود يک دم کوتاهی نکردم. سی سال لحظه به لحظه درس پايداری و عاشقی آموختم و با الهام از سرچشمه‌ی زلال شرف و عزت ايرانی در مقابل تعدی و تهاجم به غرور ايرانی در کنار کوشندگان راه آزادی ايستادم و خطر کردم.

و امروز بسی خوشحال و سرافرازم که در دريای خروشان مبارزات مردم ايران همچون قطره ای روان و جاری هستم. من برای رسيدن به اين دريای اميد و حيات، سی سال و لحظه به لحظه شرايط سخت زندان را زندگی کرده و منزلت آزادی را ارج گذاشته ام و چه سعادتی بالاتر از اين که از نفس نيافتاده و همراه مردم سلحشور و شجاع ايران همچنان پا برجا هستم.

سی سال پيش جامعه‌ی ما تصوير بسيار متفاوتی از امروز داشت. خيابانهای ملتهب کشور زير پای مردان و زنانی که اعدام من و ديگر وطن پرستان ايران را فرياد می‌کشيدند تسليم شده بود. اما امروز فضای کشور از رنگ غرور و اميد و دانايی پر شده و دنيا چهره ايران واقعی را به تماشا نشسته و دانايی و شهامت ايرانی را تحسين می کند. در سی سال پيش گوش‌ها از هياهو و غوغای فريبکاران پر بود و جايی برای شنيدن فرياد من نبود. من فرياد ميزدم که ملت ايران شايسته سرنوشت بهتری است. برای حق تعيين سرنوشت خود، اين ملت، آمادگی کامل دارد و قانون اساسی بايد در مجلس موسسان منتخب ملت تصويب شود و مجلس خبرگان بايد منحل گردد. طوفان تند انقلاب چشم و گوش‌ها را بسته بود.

دلايل بازداشت من به دست دانشجويان کم دانش و بی تجربه ساخته شده بود و خيابانهای پر التهاب کشور نيز بر صندلی قضاوت تکيه زده بود. حکم اعدام من بی هيچ محاکمه‌ای صادر شده بود و گريزی از سرنوشت نبود. من خطر کرده بودم و انقلاب از منطق خود پيروی می‌کرد. من می‌بايستی برای آزمونی سخت خود را آماده می‌کردم. هيچ آموزگاری وجود نداشت، بايد از خود و ياران دربندم می‌آموختم و آموختم که هر انسانی کوهی از مقاومت و پايداری است. اطمينان از بی گناهی‌ام منبع قدرت روحی من گشته و من لحظه به لحظه با اين کوه پايداری در قله های روح خود آشنا می‌شدم. اين چنين بود که در طول سی سال گذشته من هزاران بار در وجود خود متولد شده و برای مقاومت و پايداری بيشتر آمادگی کسب نمودم.

در سال سی‌ام مقاومت، من با احساس جديدی روبرو بوده و زندگی متفاوتی را تجربه می‌کنم. من در کمال مسرت شاهد يکی از زيباترين دوران زندگی سياسی ايران هستم و جوانه زدن شادابی و طراوت زندگی به دست فرزندان شايسته و غرور آفرين کشورمان ايران به من جان دوباره بخشيده است تا آنجا که خود را در کنار اين موج خروشان، خوشبخت تر از هر زمان ديگری می بينم. در طی اين روزها در احساس دوگانه ای به سر برده‌ام. اشک شوق و اشک سوگواری، شادی و اندوه تا اعماق وجودم را تکان داده است. از يک سو در کنار اين درخت ستبر و تنومند می‌بالم و قد می‌کشم و در سوی ديگر در غم و اندوه شکنجه و قتل يارانم می‌خروشم و می‌سوزم. ايران سراسر شور است و شعور. عشق است و غرور. بيم است و اميد. بدون هيچ اغراقی من چون قطره‌ای بی قرار به دنبال سيل خروشان روان هستم و از اينکه سی سال از عمر خود را در رويای اين روزها سپری کرده‌ام، سرشار از لذت و غرور هستم. من هم به شيوه‌ی خود با اين مبارزات مدنی و جهت گيری و غايت آن با جان و دل همراه می‌باشم. من در اعلاميه‌ها و بيانيه‌های خود در گذشته از اين شيوه‌ی مبارزاتی و حق تعيين سرنوشت مردم بسيار گفته‌ام (به ويژه در "رفراندوم، چرا و چگونه؟"، "اصول ميثاق ملی ايران برای شکل دهی حکومت دموکراتيک"، "گام به گام به سوی اجرای ميثاق ملی"، "دعوت برای تشکيل کنگره ملی"، "گذار مسالمت آميز به دموکراسی"، "نامه به دبيرکل سازمان ملل").

تعدادی از دوستان با احساس مسووليت و از سر دلسوزی، به من خرده گرفته اند که چرا سکوت کرده ام. در پاسخ بايد بگويم آنچه که در طی سال‌های گذشته انجام داده يا از انجامش خودداری نموده ام، همه و همه با احساس مسووليت شديد نسبت به سرنوشت جنبش ملی رو به رشد مردم ايران می‌باشد. ارزيابی من اين بوده و هست که رفتار و عملکرد نسنجيده من در اين شرايط نه تنها موجب تقويت جنبش نمی‌شود، بلکه با توجه به نحوه‌ی شکل گيری و ساختار و مديريت جنبش ورود مستقيم و متمايز من می‌تواند آن را در معرض تهديدات و تهاجمات بيشتری قرار دهد و هزينه‌های آن را به شدت افزايش دهد، اين خطر نيز وجود دارد که شکاف‌هايی در صفوف مبارزان ايجاد کند و از طرف ديگر ممکن است اين سوء تفاهم را دامن زند که من به دنبال سهم خواهی و طرح مطالبات خود هستم. و همه اينها در شرايط موجود به ضرر جنبش ملی ايران می‌باشد. من اين سکوت معنی دار، سنگين و دردناک را (اگر اسمش را بتوان سکوت گذاشت) با عشق و اميد به پيروزی جنبش بر خود تحميل کرده ام. در مقابل فشارها، تهمت‌ها و کنايه‌ها ايستاده و با الهام از روح بلند و استوار اين خيزش تاريخی بر احساسات خود غلبه کرده و بسيار خوشحال هستم که در پرتو درس‌های اين حرکت پر خروش، نگاهم را به زندگی و آينده، نو کرده ام. يکی از ويژگی‌های اين جنبش و شادابی آن اين است که همه اعضای آن به صورت برابر و بدون هيچ تشخص و تمايزی و بدون تعلقات حزبی و گروهی، همانند اعضای يک پيکر بهم پيوسته می‌باشند. چه افتخاری بالاتر از اينکه من هم عضو کوچکی از اين پيکر ستبر و تنومند باشم. هر پنداری غير از اين موجب سردرگمی در دفاع از حق حاکميت و حق سرنوشت ملت ايران است.

جنبش کنونی ايران در امتداد انقلاب مشروطيت و نهضت ملی شدن صنعت نفت بوده و از پشتوانه بسيار قوی برخوردار است. بيش از يک قرن است که ملت ايران برای حق تعيين سرنوشت دموکراتيک مبارزه می‌کند و از کليه‌ی شيوه‌های مبارزاتی در اين مسير بهره برده است ولی با درس آموزی از تجارب گذشته و انتخاب مسالمت آميزترين شيوه مبارزاتی، هم اکنون تحسين جهان را برانگيخته است. بايد مراقب بود که آفت احساسات خام، شتابزدگی و بی تدبيری عظمت اين جنبش را کم رنگ نکند. حرکت تاريخی مردم ايران از ظرفيت و قابليتی برخوردار است که با شيوه‌ی مدنی به پيروزی برسد.

امروز و در اين شرايط تاريخی، اميرانتظام نيز نامی است همچون بی شماران نامی که هر روز خطر کرده و در اين دريای خروشان جاری می‌شوند. ميليونها ندا و سهراب با جان فشانی و شجاعت در کمال فروتنی و گمنامی، تصوير بسيار زيبا و غرور آفرين از ايران در دنيا خلق نموده و می‌نمايند. اين جنبش با نام و جان جوانان وطن، پر آوازه و شکست ناپذير شده و در مسير رسيدن به نتيجه نهايی از خلاقيت و ابتکار جوانان آينده‌ساز بهره گرفته و به پيش می‌تازد. اين جنبش در کمال پختگی از خرد و مديريت جمعی بهره گرفته و متناسب با شرايط زمان، خود را سازماندهی می‌کند. من هم در حد توان و تجربه خود در خدمت مبارزات سرنوشت ساز ملت ايران هستم. پايداری، اتحاد و همبستگی هوشمند ما ضامن پيروزی اين جنبش می‌باشد. پيروزی‌های بدست آمده نبايد ما را مغرور نمايد، هنوز راه درازی در پيش است. اين کار بزرگ دشواری‌های خود را دارد. آگاهی به اين دشواری‌ها، توان مبارزه را بالا می‌برد. هر کسی در هر مقام و موقعيتی بايد اميدوار باشد که نفع او و خانواده اش در پيوستن به صف‌های جنبش می‌باشد و راه ورود به آن برای هيچ ايرانی بسته نيست. کسانيکه در مقابل مردم قرار دارند و افرادی که در پيوستن به صف‌های مردم هنوز دچار ترديد و دو دلی هستند، بدانند که فرصت‌ها به سرعت از دست می‌رود و پشيمانی فردا سودی برای آنها نخواهد داشت.

از فرصت استفاده کرده و ياد همه جان باختگان راه آزادی را گرامی داشته و در کمال فروتنی به همه‌ی آنها ادای احترام می‌کنم. به عنوان نمادی از کاروان سرافراز عشق و ايثار از سه آذر اهورايی شهيد قندی، رضوی و بزرگ‌نيا ياد نموده و به روح پر فتوت عزيزان دلبندم پروانه و داريوش فروهر درود فرستاده و ياد کوشندگان راه آزادی، پوينده و مختاری و همه شهدای سی سال گذشته در قلبم هميشه زنده و پر فروغ خواهد ماند. بهترين درودها و آرزوهای خود را به زنان و مردان پر شور و شجاعی که در آذر ماه امسال حماسه آفريدند، تقديم می‌کنم.

ای هم ميهن، صبح پيروزی دميده است و آفتاب اميد لحظه به لحظه آسمان ايران را فرا می‌گيرد. حق تعيين سرنوشت بدست فرزندان آگاه و دلير اين مملکت تحقق می‌پذيرد. شکوفه‌های انقلاب مشروطيت و نهضت ملی شدن نفت، نويد بهار پر طراوت آزادی را می‌دهد.

دشمن زخمی و خشمگين است. اقدامات تحريک آميز هزينه ها را افزايش می‌دهد. روح اين جنبش در تمامی دستگاه‌ها و نهادهای حکومتی ريشه دوانده است. آغوش جنبش برای جذب فرزندان ايران بايد هميشه باز باشد. بسياری از افرادی که امروزه در زندان و يا در ميان مبارزان هستند در گذشته نه چندان دور در صف حکومتگران قرار داشتند. لکن امروز در ميان ما و شما هستند. مطمئن باشيد که هر لحظه بر تعداد مبارزان افزود می‌شود و صف‌های سرکوبگران هر لحظه تهی و خالی می‌گردد. اين وحشت زيادی در ميان حاکمان ايجاد کرده است. بردباری و گذشت شما ميوه‌های شيرينی پرورش می‌دهد. با غلبه بر احساسات خود، کاری بکنيم که همه ايرانيان بدون توجه به رفتارهای گذشته خود، برای رسيدن به فردای بهتر در اين جنبش بزرگ سهيم شده و از همين امروز برای پيوستن به صف‌های جنبش از يکديگر سبقت بجويند. ما بايد در انديشه توسعه، آزادی و آبادانی کشورمان باشيم و با حس انتقام جويی مقابله کرده و اجرای عدالت را به دستگاه عدالت در ايران آزاد واگذار نماييم.

پاينده بايد ايران.
سرافراز باد مردم دلير و شجاع ايران، که پويندگان واقعی راه آزادی و آزادگی می‌باشند.
عباس اميرانتظام

منبع:پژواک ایران