PEZHVAKEIRAN.COM جوابیه به سیامک سعید پور
 

جوابیه به سیامک سعید پور
نینا طوبایی

آقای سیامک سعیدپور

«آنکس که حقیقت را میداند و آن را انکار میکند تبهکار است.»
برای  گفتن حقبقت بایست شرف داشت,  جسارت و شهامت و انگیزه داشت. اما برای دروغ بافی و گفتار گنگ و پرت و پلا گویی،تنها بزدلی و بی پرنسیبی و سر سپرده گی کافی است.
آقای سعید پور سلام. 
من نینا هستم. خواهر سیامک طوبایی. امید که خوب باشید. مرا به یاد میاورید؟!
آخرین باری که صحبت تلفنی با شما داشتم  تقریبا ۱۵ سال پیش بود.  بعد از اینکه  کتاب « نه زیستن، نه مرگ» خاطرات  ارزشمند ایرج مصداقی به چاپ رسید بود.  جالب است که شماره تلفن  شما را  از ایرج مصداقی گرفته بودم. و ایشان باعث آشنایی دورا دور ما شدند. 
مطلب‌تان را خواندم  که با یاد برادرم آغاز کرده بودید. حرف هایی گنگ و بی اساس نوشته بودید و بعد خزعبلات و تکالیف داده شده تان را چنان مشوش و بدون هیچ نظم و ترتیب زمانی و ارتباطی انجام داده اید که نمایانگر اوج استیصال و سفید کردن روی وقاحت و دروغ پردازی است.   
شما که این همه اطلاعات داشتید چرا همان ۱۵ سال پیش که من با شما تماس گرفته بودم کلامی  نفرموده بوده و این همه سال تقیه پیشه کردید؟! 
چرا یافته هایتان را همان ۱۵ سال  پیش نگفتید، با اینکه میدانستید که تشنه کوچکترین نشانه و حتی شنیدن نام برادر عزیزم بودم؟  چرا آنموقع هاله ابهام برایتان بوجود نیامده بود؟ چگونه ۱۵ سال پیش آن نشانه ها و برخی دلایل موجودی را که از آن نام بردید باعث نشد که به یاد برادر من باشید. 
 
آقای سعید پور، برادر من ۴ ماه زودتر از ایرج دستگیر شد.  برادر من و ایرج مصداقی در تابستان سال ۶۷ در زندان گوهر دشت برای اولین بار از طریق مورس با هم أشنا شدند. ( کتاب نه زیستن نه مرگ جلد سوم, ص ۱۵۳، پاراگراف دوم ). نمیدانم چگونه شما آسمان و ریسمان را بهم وصل کردید و نتیجه گرفتید که علت و حتی شیوه دستگیری  سیامک در سال ۶۰ به ایرج مصداقی  مربوط است حال آنکه در سال ۶۰ این دو نفر هیچ گونه آشنایی با هم نداشتند.  
اگر هنوز اعتقاد داشتم که شما شرافت دارید، از دید گاه خیر خواهی و مثبت اندیشی پیشنهاد میکردم که به پزشک مراجعه بفرمایید چون به زوال عقل دچار گشته اید،اما اکنون باید بگویم که شما خود فروخته ای هستید که برای گذران زندگی حقیرتان خود را به آلزایمر سیاسی زده اید. 
آقای سعید پور آشنایی شما با برادر من بسیار زودتر از آشنایی برادرم با ایرج بود. شما در سال ۶۱  در قزلحصار با برادرم همبند بودید. شما زمان بیشتری را با برادرم سپری کردید. شما بسیار زودتر از برادر من از زندان آزاد شدید و چه خوب بیشتر در زندان نماندید. آقای سعید پور انگ زدن آسانترین کار هست. من همین الان میتوانم به راحتی انگی به شما بزنم و شما را به هر آنچه خواستم متهم کنم  آنچنان که دیگر نتوانید سر بلند کنید. پس تهمت زدن به شما بسیار راحتتر و کاملا هم منطقی خواهد بود. من وجدانم را چون شما نفروخته ام. این شما هستید که دروغ را معیار تمامی ادعا ها، افکار و عملکردتان کرده اید. آقای مصداقی و همنشین بهار و وسایر دوستان و همرزمان حقیقت گو و حقیقت جو امانت دار جانهای پاکی هستند که تنها راه رسیدن به آزادی و عدالت را, روشنگری و بیان واقعیات میدانند. برای گفتن حقیقت باید شرف، جسارت و شهامت داشت. اما برای خودفروشی، پذیرش و آغاز دروغگوئی و یاوه سرائی برحسب دستور، کاملا کفایت می کند.
آقای سعید پور آنکس که در بزنگاه های حساس و دشوار از نفس افتاد و وجود بی مقدارش را برداشت و به سوراخی خزید همانا مسعود رجوی است و نه ایرج مصداقی.
آنکس که به سکون و جمود و بی حرکتی دچار گشت و لاجرم انتخابی جز بریدن از مبارزه نداشت،  مسعود رجوی رهبر تان است که خودش را به مردن زد تا آبی از آسیاب به زیر آید و اذهان فراموش کنند که  چه گندی در سالهای اقامت در اشرف زد. چه جنایت ها با خودی‌ها کرد. با عاشقان خودش. با هواداران وفادار خودش. با هوادارانی که سالهای عمرشان را در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کردند و بعد از آزادی رهسپار منطقه شدند تا به ارتش آزادی بخششان بپیوندند. با عشق به منطقه آمدند و در مقابل، رجوی  زندانهای جدیدی را برایشان آماده کرده بود. آری؛ این رجوی بود که خود را به مردن زد تا مجبور به پاسخگوئی نسبت به خیانت ها و جنایاتش نشود و همگان تبهکاریهای او را فراموش کنند.
و چه جانهای پاکی که شکنجه و زندان و خیانت و مرگ را بار دیگر در زندانهای رجوی تجربه کردند و حال پس از رهایی از اشرف و لیبرتی و آلبانی حقیقت را فریاد می زنند.
آنکس که از آغاز همچون انگلی خود را به مبارزین واقعی و گنجینه های پاک از جان گذشته چسباند و سالها از خون و جان و اعتبار آنها ارتزاق کرد تا برای وجود بی ارزشش جایگاهی بسازد همان مسعود رجوی است. 
 مسعود رجوی رهبر همیشه فراری در تمام این سالها از هر فرصتی برای گرفتن کمکهای مالی از هر دولت و مافیایی دریغ نکرده و هر قطره خون « حتی خون  مجیز گویان خودش » را تبدیل به دینار و دلار و یورو کرده است تا عشرتکده اش را روی اجساد خواهران ، برادران ، پدران و مادران ، پسران و دختران ما  بنا کند. کدام مبارزه ؟ باتلاقی ازطریق  استثمار روحی و فیزیکی اشرف و لیبرتی وهم اکنون در  آلبانی ساخته که حتی اجازه تفکر را از انسانها دریغ میکند.
رهبری که عاشقان ، اعضا ،هواداران و مستمری بگیرانش را اموال خود می داند که هر طور و هر زمان که بخواهد تحویل رژیم بدهد ، خرجش کند، به کشتن دهد یا بکشد.  تنها و تنها موجودی  مملو از عقده، حقارت و خود پرستی چون مسعود رجوی می تواند دنیایی با ارزشهای سخیف و حضیض برای انسانهای مسخ شده بسازد و خیانتی چنین در تاریخ رقم بزند. و شما با ادراک مخدوش شده خودتان صحبت از تنها آلترناتیو برای مردم ایران  می زنید؟
حال در مورد  ایرج مصداقی که زندگی خود را وقف روشنگری و حقیقت جویی و افشای جنایات رژیم کرده و در عمل به اثبات رسانده  که وامدار خون جانهای پاک مبارزین واقعیست اینچنین به فضاحت گویی می پردازید؟
کاری که یک به اصطلاح سازمان با آن همه دنگ و فنگ و  بودجه اهدایی باید برای شهیدان و اعضا و هوادارانش می کرد را،  ایرج مصداقی تنها با عزم راسخ و خستگی ناپذیر خود به انجام رسانده است. این  ایرج مصداقی است که ثابت کرده مرد راه و عمل است و پیگیری و تلاش شبانه روزی او در  به دام انداختن و دستگیری  حمید نوری شکنجه گر و جنایتکار دلیلی است بر این ادعا، و گواهی بر افسارگسیختگی هرچه بیشتر رهبر به سوراخ خزیده شما که از دستگیری این جنایتکار، به اراجیف گوئی و هرزه درآئی هرچه بیشتر افتاده است.
آقای سعید پور!
دو سال پیش  از یکی از زندانیان سیاسی خوشنام ،آقای سیامک نادری،هوادار مجاهدین که بیش از ۷ سال در زندانهای رژیم بسر برده مصاحبه ای شنیدم. این زندانی سیاسی سابق، پس از آزادی از زندان اوین،  ایران را ترک و از طریق یکی از کانالهایی که بچه ها را به خارج از ایران می بردند به عراق و سپس اشرف ( منطقه ) رسیده بود. آقای سیامک نادری بلافاصله پس از رسیدن به منطقه به مسئولین سازمان اطلاع میدهد که کانالی که ایشان از آن طریق به عراق آمده اند آلوده و لو رفته  و کانال امنی نیست .آقای سیامک نادری به مسئولین پیشنهاد می دهد که میتواند مسئولیت خروج بچه ها از ایران را به عهده بگیرد و کانال امن جدیدی ایجاد کند. اما مسئولین سازمان بد نامتان وقعی به این هشدارو پیشنهاد ایشان نگذاشته و اهمیتی نمی دهند. در موقعیت دیگری آقای سیامک نادری بصورت کتبی درخواست خودشان را تکرار میکنند و مجدداً پاسخی دریافت نمی کنند و همین اثباتی برای بی ارزش بودن جان عاشقان و هواداران سازمان و زندانیان سیاسی در بند رژیم از نظر رهبر بی وجودتان است.
آقای سعید پور! برادر من، جواد تقوی، حسن افتخارجو، بهنام مجد آبادی، لیلا مدائن و چند جان عزیز دیگر، قربانیان همین کانال آلوده و لو رفته شدند.
خودفروختگان و دیکته نویسانی چون شما که تا به حال خفقان سیاسی گرفته بودید همان به که بعد از ۱۵ سال مجسمه بودن به انجماد تاریخی خود ادامه دهید.
و در پایان به شما توصیه میکنم به رهبر بیمار بی وجودتان بگویید که دخیلش را جای دیگری ببندد. به شما و رهبر بیمارو  حقیر در سوراخ پنهان شده تان اجازه نمی دهم هر زمان که خواستید برای دستیابی به مقاصد پلید و شوم خودتان و تخریب شخصیتهای شریفی چون  ایرج مصداقی و همنشین بهار به نام گرانقدر برادر من متوسل شوید.  بدانید که نام برادر من امامزاده ایی نیست که مراد شما را برآورده سازد.
 
آقای سعیدپورکه 
مرد خواب و خفتی
 
 رو سر بنه به بالین
مردان عمل  را که بیداری زمان را به فریاد می خوانند تنها رها کن
که کار بسیار است و وقت بسیار اندک
نینا طوبایی خواهر زنده یاد سیامک طوبایی
۲۹ دسامبر ۲۰۲۰ 
 
 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب نینا طوبایی در سایت پژواک ایران