افزون از این همه فیلم با یک نگاه سیاسیی جانبدار فرجامی خنثی دارد. (به احتمال گرفتن مجوز پخش عمومی) در پایان برنامهی آپارات، حسن صلحجو نظر چهار کارشناسِ مهمان، از جمله امید شمس را در مورد فیلم جویا میشود. مجریی آپارت، امید شمس را «پژوهشگر مطالعات فرهنگی و شاعر؟!» از لندن معرفی میکند. امید شمس به مدد خط عمومیی فیلم و سازندهی مستند آمده و بر اساس تکهای از سخن شاملو در فیلم! بل گرفته که خود شاملو هم معترف شده که چند شعر بیشتر نداشته و اخوان از او شاعرتر بوده(؟!). (در اینکه اخوان شاعر بزرگی است تردیدی نیست) بعد شاعر از لندنآمده میفرمایند: شاملو از نظر نظریهپردازیی ادبی عقبتر از نیما بوده و از نظر شعریت نیز عقبتر از اخوان. علت؟ درگیریی شاملو با سیاست. شاعر و پژوهشگر فرهنگی از لندن متوجه نیست و نمیداند یک سرایش میتواند سیاسی باشد و در ارتباطی مستقیم با یک رخداد سیاسی خلق شود و در اوج شاعرانهگی هم باشد. یا بر عکس اصلا شعر نباشد. همانگونه که یک سرایش میتواند فلسفی و یا عاشقانه و یا… بوده و اصلا شعر نباشد.
امید شمس میتواند از منظر سلیقه اخوان را شاعرتر از شاملو بداند (که میداند) اما نه به این اعتبار که شاملو سیاسیگوتر است و اخوان نه! این نگاه به شعر معیوب است. شعر حماسیی احمد شاملو با نگاه به حوادث تاریخی از عصر خودش خارج شده و انسان مبارز و مبارزه را شاعرانهگی میبخشد. در شعر معاصر هیچ مبارزی زیباتر از انسان مبارز احمد شاملو خلق نشده: «نگاه کن چه فروتنانه بر خاک میگسترد آنکه نهال نازک انگشتانش از عشق خداست و پیش عصیانش والای جهنم پست است» احمد شاملو در ستیز با قدرت معنای زندهگیی خودش را تبیین میکند. واژهگانش شاعرانهگی مطلق دارد. تصاویرش بکر است و شاعرانه. از درگیری در سیاست شعر خلق کرده. شعر حماسیی شاملو برآمده از نگاهی است که جهان پیراموناش را غیرانسانی میداند.
حال بیایید با منطق امید شمس به داوری در مورد سرایشهای زندهیاد اخوان بنشینیم. بهراستی اگر شماری از آثار و سرایشهای درخشان اخوان چون زمستان، قاصدک و … را از مجموع کارهای این شاعر که خالق اسطورهی یأس است دربیاوریم از اخوان چه برجای میماند؟ او از شکست کودتای ۲۸ مرداد شاعرانهگی ساخته. کمتر کسی را میتوان سراغ گرفت که کودتای ۲۸ مرداد برگ بزند و بینیاز از خواندن زمستان اخوان باشد. هم از اینرو داوریی امید شمس نادقیق و غیرشاعرانه است. پرداختن به داوریی ناراست امید شمس، فرصت و مجالی دیگر میطلبد. در پایان گفته باشم: فرشاد فداییان با اتکا و مکث بر اطناب بی مورد قصد آن کرده بود از فیلماش پیام بسازد. فرشاد فداییان فرصت بزرگی را سوزاند. «در این بامداد خسته». بخش بزرگی از صدای احمد شاملو حذف و شنیده نمیشود. «این بامداد خسته» فیلمی است سخت معیوب.
* تیتر برگرفته از سرودهی ضیافت، احمد شاملو