داد میخواهم این بیداد را
مینا اسدی
فراخوان ۱۰۴ تن از روشنفکران،هنرمندان و فعالان مدنی به همدلی با وجدانهای بیدار برای دادخواهی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت به دستم رسید. به دوستی که در این رابطه با من حرف زد گفتم سالهاست که چیزی را امضا نمی کنم و اگر داد بخواهم این بیدادها را خودم می نویسم.
گفتم هر حرکتی در همدلی و همبستگی نیکوست اما گذاشتن نامم خشم درونم را تسلایی نمی بخشد و آتش شعله ور در دل و جانم را خاموش نخواهد کرد. پس برآن شدم که بنویسم. اما می دانم آنان که در کمین ما هستند و لبهای مارا بسته میخواهند ،نه تنها نمی آموزند بل که نام ما را هم برتخته ی سیاه ناکامی خود می نویسند.
از محمدعلی اصفهانی شاعر و ترانه سرا آغاز می کنم ، همان هنرمندی که ترانه ی زیبای«اینک دوباره آرش...برقله های سرکش » را در ستایش رهبر سازمان نوشت و با صدای مرضیه اجرا شد. هنوز سالی نگدشته بود که نوشته هایی منتشر شد با امضای اعضای مهم شورا که او را جاسوس..ابله ..دیوانه و مجری دستورات جنایت کاران نامیدند. او جرمی نداشت جز آنکه نمی خواست با آنها بماند . هرکس که جرات کرد که از این جماعت فاصله بگیرد بر پیشانی اش مهر بدنامی زدند و دوستان یکدل به دستور رهبر او را از خود راندند. برادران و خواهران را به جان هم انداختند و کسانی را که تا دیروز رفیق گرمابه و گلستان آنها بودند به اتهام نقد نظر رهبری در چشم به همزدنی، از عرش به فرش رساندند.
بسیارند از جدا شدگانی که از وحشت بدنام شدن و تهمت های دروغ و ناروا بی سر و صدا در تبعید زندگی می کنند و اما ایرج مصداقی که همه ی این سالها او را می شناسم و عملکردش را دیده ام کسی نیست که به ترسد و بلرزد و سکوت پیشه کند . بزرگترین جرم او دستگیری نوری یکی از عوامل کشتار جوانان مردم است و نوشتن کتابهایی که مورد قبول شما نیست. آیا همه ی مبارزان باید همراه شما طی طریق کنند؟ یک سازمان با اینهمه ادعا و علم و کتل ، چرا از قلم و قدم مخالفان خود واهمه دارد وچرا خود را صاحب اختیار کشته شدگان شصت وهفت می داند. این لشگر بزرگ که تاب تحمل چند مخالف را ندارد ،- به فرض محال -اگر به قدرت برسد چه خواهد کرد و چگونه با دگراندیشان روبرو خواهد شد .*
مینا اسدی-چهارشنبه اول ماه یولی دوهزار وبیست -استکهلم زیبا
منبع:پژواک ایران