PEZHVAKEIRAN.COM رویارویی عقل و ایمان
 

رویارویی عقل و ایمان
امیر امیری

دوره‌ای که از راه میرسد دوران پرسشگری نوینی است و به تبع آن بازخوانی دوباره پاسخ‌های پیشین که نگرش دقیقتر به آن پاسخ‌ها را میسر میکند که بمنظور فهمیدن و سنجیدن بهتر آن‌ها بر اساس خرد و نه بر پایه ایمان خواهد بود. این دوران که شیوه زندگی متفاوتی را بدنبال خواهد داشت و خود را به بسیاری  تحمیل خواهد کرد، دورۀ شجاعت کانتی و به کارگیری تفکر و  پرسش خواهد بود. شاید برای همگان «برون آمدن از دوران طفوليت و تقليد و مريد بودن» آسان نباشد، ولی شجاعت اندیشیدن در منطقه ممنوعه و شهامت به چالش گرفتن ماوراء الطبیعه آسانتر خواهد شد.

آگاهی انسان مذهبی بمعنی آزاد شدن او از حصار دینی و فعال شدن دانایی اش برای شناخت پدیده‌های ظبیعی این جهانی بدون واسطۀ ایمانی است.

اکنون اگر زمین شناسان بگویند سیاره زمین چندین میلیارد سال قدمت دارد و نه 6000 سال، برای مؤمنان منطقی‌تر به نظر میاید و وقتی زیست شناسان میگویند که انسان‌ها در جریان تغییرات تدریجی چندین میلیارد ساله از موجودات ساده تک سلولی و جهش تکاملی در موجودات زنده و سایر ساختارهای ارگانیک از نسلی به نسل دیگر تکامل یافته اند، و نه مستقیماً توسط خدا بوجود آمده‌اند، پذیرفتنی تر مینماید.

ما بسوی ضد دین شدن پیش نمیرویم اما به یقین بسوی اینکه خدایان یک اختراع انسانی هستند نزدیک‌تر میشویم. این بدان معناست که مؤمنان برای فهم و شناخت جهان به دین کمتری نیاز خواهند داشت، بعبارتی دوران توضیح آفرینش عالم هستی مطابق آیات و روایات و بر اساس «کُن فیکون» و داستان‌هایی در شکل استعاره به صورتی که مؤمن دوست دارد، کم کم جای خود را به پدیده‌های علمی و علت و معلولهای طبیعی و نه خرافی و تعصبات مذهبی میدهد.

 

بازنمودها و دستاوردهای علمی قرن هجدهم هم عمدتاً با حداقلی شدن دین و پویایی سکولاریزاسیون، تازه در نیمه دوم قرن بیستم در سایه بی تفاوتی ملایم اعتقادات مذهبی و در پرتو انتقادات علمی شکل گرفت. و بدین گونه روشن شد که  علم و دین مبتنی بر دو جهان بینی  اساساً متفاوت و متضاد هستند که یکی بر پایه اعتقاد کورکورانه و غیرمنطقی و دیگری مبتنی بر دانش، عقلانیت و شواهد موثق استوار است.

 

اکنون در دوران بیماری جهانی، مؤمنان شیعه با چشمان خود می‌بینند که با حداقلی شدن دین نه تنها معضلات اخلاقی و فساد میان مردم، و نه قشر انگل و فاسد آخوند، بیشتر نشده است، بلکه  رفتارهای مبتنی بر منطق و حس کمک به همدیگر افزایش یافته است. و همه این‌ها نه به خاطر  اعتقاد به بهشت یا جهنم، بلکه غلبه تفکر این جهانی بر ذهنیت لاهوتی است. او اکنون دریافته است که طنینی که در دوران قرنطینه باعث آرامش ذهن و روح می‌شود نه فریاد های مؤذن که نوا و آوای موسیقی است و از نزدیک شاهد هست که چگونه موسیقی به ما امکان می دهد تا بر ترس و محدودیت های اجتماعی غلبه کنیم تا با نشاط روح انسانی، امید را برای آینده برقرار کنیم.

 

شاید مهمتر از همه، درک این نکته باشد که برای جلوگیری از گسترش یک بیماری و بهبود آن، تنها  پیروی از توصیه‌ها و دستورهای پزشکی و بهداشتی امکانپذیر است و نه خواندن دعا و پناه بردن به مکانهایی که مقدس اش نامند. زیرا که  هیچ مکانی روی زمین نمیتواند مقدس تر از دیگری باشد و هیچ زیارتگاهی باعث در امان بودن از بیماری و شفای هر دردی نخواهد شد.

 

همانطور که کسی نمیخواهد امروز توسط یک پزشک قرن هفدهم مورد معالجه و تحت عمل جراحی قرار گیرد، التماس و زاری به درگاه هر کس هم باعث دوری بلا و بیماری از جامعه نخواهد شد. این تصورات به دوران کودکی و نابالغی انسان تعلق دارد و نباید آن را غیر ضروری تمدید کرد و باید روزی پابان یابد و با آن برای همیشه وداع کرد. انسان برای تقویت اعتقادات خود به مفتخورانی همچون آخوند نیازی ندارد. خود این مفتخوران و انگل زادهایشان با کوچکترین نشانه ای از سرما خوردگی سریعاً راهی لندن و اروپا میشوند.

جدا کردن دین و خرافات ممکن نیست. اما باید بتوانیم زنجیرهای آلوده به خرافات را تشخیص دهیم که زندگی طبیعی ما را از بین برده است و عقل، این ابزار اصلی رهایی بشر را، چنان از برخی ربوده است، و آنها را به سمت بی هویتی، که پیش نیاز اساسی بندگی است، سوق داده است، که آنان را به ابلهان تمام وقت در خدمت آخوندهای شیاد و اکنون به مصرف کنندگان کالاهای «طب اسلامی» تبدیل کرده است. افزایش دانش در علم حتی عقب‌مانده ترین جامعه ها را به توضیحات جدیدتری در باره دین شان سوق داد به جز مذهب شیعه اثنی عشری.

اکنون که مروجان «طب اسلامی» هر روز با کشفی تازه‌ از استعمال «روغن بنفشه» و نوشیدن «ادرار شتر» و مصرف «عطر پیامبر» بشریت را از این همه  فراست و کیاست انگشت به دهان کرده‌اند، بد نیست بخاطر بسپارند چنانچه واکسن کووید 19 تا چندی دیگر بدست «کافران» کشف شد، ادعای آن‌ها مبنی بر اینکه فرمول واکسن جدید در فقه جعفری و اصول کافی و قرآن آمده است، پذیرفتنی نیست.

برای نظام هایی همچون رژیم نکبت اسلامی که حکومت آنها مبتنی بر مشروعیت دینی استوار است یا از منابع مذهبی برای تضمین حکومت استفاده می کنند، محدود کردن اعمال دینی یک مشکل اساسی است. به میان آوردن پای جن و بتازگی بر کشیدن امام غایب شیعیان بعنوان  منجی بشریت، نشان از نیاز رژیم به تنفس مصنوعی دارد. پریشان گویی رهبر جن زده تنها آشفتگی ذهنی او را نشان نمیدهد، بلکه هرج ومرج نظامش در حل بحران را نمایان میکند.    

با آنکه رژیم در بحران و با بحران سازی زنده است ولی بیماری همه‌گیر کنونی از جنس دیگری است و فعلاً  تا اطلاع ثانوی قصد رفع زحمت ندارد. و این ما هستیم که باید زندگی خود را با مهمان ناخوانده سازگار کنیم. این دگرگونی ها حتی میتواند تا تغییر آداب معاشرت و برخوردهای متداول، مانند دست دادن و روبوسی کشیده شود.

 

نایب امام زمان ساکن سد لتیان بهتر است که زیادی از سرمایه امام زمان ولخرجی نکند، زیرا هر چقدر این بحران بیشتر ادامه یابد، امام زمان هم بیشتر به زمین واقعیات فرود می‌آید و به همان نسبت هاله قداست او از بین خواهد رفت و همچون موجودی این جهانی انتقادات بر او مؤثر واقع میشود. تا زمانی که این موجود خیالی در خدمت باورهای مذهبی بود، امری وجدانی در نظر میامد و منتقدین، تیزی انتقاداتشان را، بنا به ملاحظات دینداران، از او دور نگه میداشتند، ولی اینک که کسانی در پی پنهان سازی واقعیت این جهانی با این موجود خیالی هستند و عملاً آنرا در برابر عقل قرار میدهند، بمرور زمان بار عقلایی بر محتوای امر قدسی چیره خواهد شد و او زیر بار انتقادات تند و تیز دیگر نمیتواند جان سالم بسر برد. امام زمان بیماری کنونی را شکست نخواهد داد ولی این حقیقت ساده که او اصلاً وجود ندارد را بیشتر آشکار میکند.

 

کرونا، ویروس دگرگونی هاست که نگرش عینی و ذهنی بسیاری را جابجا خواهد کرد. به میان کشیدن پای موجود موهومی که میراث دیرین شیعه است، پایه‌های این مذهب را متزلزل تر از آنچه که هست خواهد کرد و ساختارهای ذهنی برخی مدافعان آنرا با ارزشهای بینادین طبیعی انسان و نظم اجتماعی غیر ایمانی آشنا تر میکند. و همین امر، بحران درونی مومنان را تشدید و باورهای دینی اش را چنان سست میکند که تازه متوجه می‌شود آنچیزی که عامل تعیین کننده در مناسبات انسانی در زندگی است فراتر از ایمان مذهبی است. و طبیعت کتابی نیست که به زبان دین نگاشته شده باشد.

مشکل ما از زمانی آغاز شد که ما جای «بنام خداوند جان و خرد» را با «بسم الله قاسم الجبارين» تغییر دادیم. و اکنون در برابر و زیر سلطه ارزشهایی قرار داریم که ما را ملزم میسازد تا همه چیز را با نظری واقع‌بینانه و بی باکانه به پرسش بگیریم. مهم ترینش این واقعیت است که هیچ آخوندی سعادت ایران و ایرانی را نمیخواهد و تا حتی یک آخوند در ایران وجود داشته باشد، کشورمان نمیتواند در مسیر آزادی و مدارا و برابری و رفاه گام بردارد. برای ساختن آینده گفتن آن چیزی که میخواهیم کافی نیست، مهمتر بیان آنچیزی است که نباید باشد.

یک گوشزد هم کرده باشیم به برخی از اهالی فرقه تبهکار و نوشندگان «ادرار شتر» که اینجا و آنجا لاف میزنند که روحانیت شیعه هزار سال برای این حکومت سراسر فاسد انتظار کشیده و آن را به این آسانی از دست نخواهد داد. از قضا اکثریتی بمراتب بزرگ‌تر از آخوندها و دار و دسته اش نیز هزار سالیست که منتظر چنین روزی هستند تا تسویه حساب تاریخی خود را با نهاد فاسد روحانیت شیعه داشته باشد. این گوی و این میدان.

 

امیر امیری

منبع:رادیو فردا


فهرست مطالب امیر امیری  در سایت پژواک ایران